تاریخ انتشار:
بریده روزنامه ها
انتقاد از رواج دهههای پیاپی عزاداری
نوشت: آیتالله موسی شبیریزنجانی نسبت به ترویج دهههای پیاپی عزاداری هشدار داد. این مرجع تقلید تاکید کرد: « افراط در عزاداریها به تفریط میانجامد. جامعه عرفا نمیتواند نسبت به این همه عزاداری پیاپی مراقبت داشته باشد همینطور پشت سر هم دهه درست کردن، توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداریها به وجود میآید. افراط در عزاداریها به تفریط میانجامد... حدیث خاصی راجع به مدت زمان عزاداریها نیست. اگر برپایی مجلسهای شادی در زمانی باشد که در عرف آن را هتک حرمت عزای اهل بیت - علیهمالسلام- میدانند خلاف شرع است. البته اینکه چه کاری هتک حرمت است را خود افراد باید تشخیص بدهند... »
سرنوشت خانه اهدایی احمدینژاد
در یادداشتی به قلم رسول جعفریان نوشت: شهریور سال 1389 بود که یک شب در تلویزیون شاهد بودیم که اعلام شد آقای احمدینژاد خانهای مشهور به «خانه تمیزی» به آقای ریچارد فرای داده است... خانه مزبور متعلق به شرکت مسکنسازان بوده است... طبعاً خانه مالک داشت و به قیمت دو میلیارد تومان کارشناسی شد.
قرار شد که این پول به صاحبخانه داده شود. اما خدا روز بد ندهد... فردا یا پسفردای آن روز، کیهان مطلبی علیه این اقدام نوشت و اینکه فرای خارجی است و... تا آخر... این گذشت تا اینکه معلوم نشد چه شد که ماجرا به فراموشی سپرده شد... اما سرنوشت خانه تمیزی... اینکه همین یک ماه قبل، خانه به شخصی فروخته شد تا تبدیل به یک هتل سنتی شود.
اگه ایران به دنیا میاومدی
در یادداشت طنزی آورده است: جای شما خالی سلین دیون را دیدم. گفتم: خواهرم سلام علیکم. گفتم: غرض از مزاحمت این بود که بپرسم میدونی اگه ایران به دنیا میاومدی الان کجا بودی؟ گفت نه. کجا بودم؟ گفتم: آخه این چه سوالیه خواهر من؟ معلومه دیگه، خونه! گفت: یعنی نمیتونستم به موسیقی بپردازم؟ گفتم: این چه حرفیه خانم دیون!؟ تو هم که ادعاهای غرب رو تکرار میکنی. با شک و تردید گفت: یعنی میتونستم؟ گفتم: معلومه که نه. مگه مملکت بیدر و پیکر شده؟ گفت: پس بالاخره چی!؟ گفتم: ببین خواهر من. شما اگه ایران بودی با مدرک فوقلیسانس میرفتی خونه بخت، دست به کار میشدی و میدیدی با یه گل بهار نمیشه و ... خلاصه با هرچقدر کرمات بود بهار میکردی و بعد از غلامرضا عنایتی در صدر جدول گلزنان قرار میگرفتی.
«ریزعلی» همیار طبیعت شد
نوشت: در یک شب سرد پاییزی در سال 1341، وقتی سنگهای کوه به پایین غلتیدند و مسیر قطار را سد کردند، مردی 32ساله آنجا بود که کنار ریل قطار کتش را آتش زد تا جان مسافران را نجات بدهد. داستانش را سالها بعد با نام «دهقان فداکار» در کلاس سوم دبستان خواندیم. ریزعلی خواجوی که حالا 84 سال دارد و در کرج زندگی میکند، به جمع همیاران طبیعت استان البرز پیوسته است تا این بار بهگونهای دیگر و با نجات طبیعت دست به نجات زندگی آدمها بزند. همیاران طبیعت، به صورت داوطلبانه در حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست همکاری میکنند. حفاظت از عرصههای ملی، شناسایی تهدیدات بالقوه و بالفعل منابع طبیعی و کنترل دام در مراتع از جمله وظایف همیاران طبیعت است.
دیدگاه تان را بنویسید