تاریخ انتشار:
نگاهی به افتوخیزهای جمعیتی ایران
به سوی تعادل دوباره
بررسی روندهای کلی جمعیت، مقولهای کاملاً تخصصی و کارشناسی است؛ در عین حال سیاستگذاری برای افزایش یا کاهش رشد جمعیت نیز مانند باز و بسته کردن شیر آب نیست که دولتها به تشخیص خود یک روز آن را باز کنند و یک روز آن را ببندند؛ چراکه افزایش یا کاهش جمعیت، دارای روندهای خاص خود است. از لحاظ تاریخی، جمعیت تا دو قرن گذشته، در دنیا با کندی رشد یافته است و رشد آن در حد اعداد اعشاری بوده است.
بررسی روندهای کلی جمعیت، مقولهای کاملاً تخصصی و کارشناسی است؛ در عین حال سیاستگذاری برای افزایش یا کاهش رشد جمعیت نیز مانند باز و بسته کردن شیر آب نیست که دولتها به تشخیص خود یک روز آن را باز کنند و یک روز آن را ببندند؛ چراکه افزایش یا کاهش جمعیت، دارای روندهای خاص خود است. از لحاظ تاریخی، جمعیت تا دو قرن گذشته، در دنیا با کندی رشد یافته است و رشد آن در حد اعداد اعشاری بوده است. این کندی البته ناشی از بالا بودن مرگومیر کودکان بوده است؛ چنانکه در مقطعی، دستکم تا 200 سال پیش، در تمام دنیا و تا 100 سال پیش در ایران، از هر یکهزار نوزاد 300 نوزاد تا یکسالگی فوت میکرده است و از هر یکهزار نوزاد 500 نوزاد تا پنجسالگی جان میباخته است. بنابراین اگر خانوادهای در اقتصاد کشاورزی آن دوران، چهار فرزند برای خود میخواست، باید هشت فرزند به دنیا میآورد که دستکم چهار تن از آنها باقی بماند. اما بعدها، به دنبال وقوع تحولات پس از انقلاب صنعتی و توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورها، تغییرات بنیادینی بهویژه در زمینه آموزش و بهداشت به وجود آمد که پیامد آن کاهش مرگومیر نوزادان و اطفال بود. به واسطه وقوع همین تحولات،
آمار مرگومیر در میان نوزادان به کمتر از 20 نوزاد در میان هر یکهزار نوزاد رسید. حال آنکه، کاهش نرخ مرگومیر نوزادان در کنار عدمتغییر نرخ باروری، منجر به انفجار جمعیتی میشود. کشورهای پیشرفته صنعتی، عموماً در قرن نوزدهم این انفجار جمعیتی را با شدتی کمتر تجربه کردند؛ اما بر اساس شواهد موجود، نرخ باروری در کشورهای اروپایی از اواخر قرن نوزدهم رو به کاهش گذاشت؛ به طوری که آنها بین دو جنگ جهانی اول و دوم، باروری کنترلشدهای داشتند. در واقع، باروری آنها نسبت به اوایل قرن نوزدهم به نصف کاهش یافت. البته، کاهش مرگومیر در کشورهای درحال توسعه دیرتر آغاز شد و کاهش مستمر مرگومیر در این کشورها پس از جنگ دوم جهانی به وقوع پیوست. یعنی، پس از دهه 1940 که سازمانهای بینالمللی شکل گرفتند و ورود تکنولوژی بهداشت، واکسیناسیون و آنتیبیوتیکها، زهکشی باتلاقها، مبارزه با مالاریا و مبارزه با سل آغاز شد. چنانکه این تحولات از دهه 1320 نیز وارد ایران شد و در این دهه، مرکز مبارزه با بیماری سل و مالاریا در کشور ایجاد شد. در واقع، این تحولات دستبهدست هم داد تا مرگومیر نوزادان کاهش پیدا کند. روند کاهش مرگومیر نوزادان در ایران
و در سال 1355 به آنجا رسید که از هر هزار نوزاد، 100 نوزاد فوت میکرد. اکنون بهرغم مسائل و بحرانهایی که کشور طی سالهای گذشته، از سر گذراند، مرگومیر نوزادان اکنون به کمتر از 20 در یکهزار نوزاد کاهش یافته است. این نسبت در اروپا کمتر از 10 در یکهزار بوده و در ژاپن زیر پنج در یکهزار نوزاد است. این تحولات نشان میدهد اثر مسائل محیطی بر مرگومیر نوزادان به دلیل ارتقای مراقبتهای بهداشتی به حداقل رسیده است. کاهش اساسی مرگومیر با وجود بالا بودن نرخ باروری در سالهای 1335 تا 1365 به وقوع انفجار جمعیتی در ایران نیز منتهی شد؛ چنانکه در بازه سالهای 1355 تا 1365 رشد سالانه طبیعی جمعیت به 2 /3 درصد رسید. با توجه به اینکه، جمعیت کشوری با چنین رشدی در هر بازه 20 ساله، دو برابر میشود، چنانچه رشد 2 /3درصدی دهه 1360 ادامه مییافت، جمعیت ایران در سال 1385 به 100 میلیون و در سال 1405 به 200 میلیون نفر میرسید. اما توجه به این نکته ضروری است که تعدیل رشد جمعیت به عنوان پدیدهای تلقی میشود که در همه دنیا تجربه شده است. تفکر محدودسازی باروری نیز از سال 1346 در ایران آغاز شده بود که تا حدودی روی میزان باروری نیز اثر
گذاشته بود؛ اگرچه رشد جمعیت در بازه 1345 تا 1355 از 3 به 7 /2 رسید و کاهش قابل توجهی را تجربه نکرد. اما در سالهای 1355 تا 1365 رشد جمعیت دوباره افزایش یافت و به رقم 2 /3 درصد رسید؛ اما در نخستین سرشماری بعد از انقلاب اسلامی که در سال 1365 صورت گرفت، سیاستگذاران دریافتند رشد جمعیت به حدود 2 /3 رسیده است. بدین ترتیب، سیاستهای تنظیم خانواده، بهرغم همه محدودیتها، وارد اولین برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی کشور شد تا رشد انفجاری جمعیت تعدیل شود. برای تعدیل رشد جمعیت دو راهکار وجود داشت؛ مهاجرت و تنظیم خانواده. اما مهاجرت به مثابه مسکنی است که تاثیر آن ناچیز خواهد بود. سیاستگذاران ایران نیز در آن مقطع، تعدیل سطح باروری را به عنوان راهکار کاهش رشد جمعیت برگزیدند. البته نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که رشد جمعیت مانند خودرویی است که اگر سر پیچ ترمز کند، ممکن است حتی متوقف شود؛ اما مجدداً حرکت خود را آغاز کند.
مطالعات در سطح کلان جمعیتی ایران نشان میدهد که هنوز رشد جمیعت در ایران بالاست. چراکه اکنون، متولدین دهه 1360 به سنین ازدواج و فرزندآوری رسیدهاند که جمعیت آنها بالاست و در حال حاضر، یکسوم جمعیت ایران در سنین 20 تا 35 سال قرار دارند. این گروه سنی، رشد جمعیت را افزایش میدهند و به همین دلیل است که رشد سالانه جمعیت ایران هنوز در حدود 3 /1 درصد قرار دارد و پیشبینیها نشان میدهد این روند تا پایان دهه 1390 ادامه خواهد یافت؛ اگرچه، پس از پایان این دهه، رشد جمعیت با کاهش مواجه خواهد شد. تعبیری که از این افزایش و کاهش وجود دارد آن است که جمعیت ایران در مقطعی، از تعادل جمعیت که در طول اعصار گذشته شکل گرفته بود، خارج شد و با پشت سر گذاشتن رشد انفجاری، اکنون به سوی تعادل مجدد پیش میرود. روندی طبیعی که در دنیا طی شده و در ایران نیز در حال وقوع است. اکنون در سطح کلان، رشد جمعیت وجود دارد و ساختار در وضعیت سنی ایدهآلی قرار گرفته که به آن پنجره جمعیتی اطلاق میشود. اما در سطح خرد و درون خانواده، باروری زیر سطح جانشینی قرار دارد و تنها چالش و دغدغه، همین مساله است. از دهه 1380 میزان باروری کل، یعنی میزان فرزندانی که
یک مادر تا پایان دوره باروری به دنیا آورده است به زیر سطح جانشینی رسیده است. سطح جانشینی متعادل برای ایران 1 /2 فرزند است؛ به بیان سادهتر، اگر هر 10 مادر 21 فرزند به دنیا بیاورند، سطح جانشینی 1 /2 فرزند، محقق میشود. باروری کمتر از این رقم، موجب میشود، نرخ رشد جمعیت، در آینده به صفر نزدیک شده یا منفی شود. منتها از زمانی که باروری به زیر سطح جانشینی میرود تا زمانی که رشد زادوولد، صفر شود، حدود 50 سال زمان وجود دارد. در واقع اگر نرخ باروری در همین حد باقی بماند، رشد جمعیت در سال 1430 منفی میشود. اما اکنون نرخ باروری تا حدودی افزایش یافته است؛ یعنی از رقم 8 /1 دهه 1380 اکنون به نزدیک دو رسیده است.
جالب اینکه، یکی از عواملی که منجر به کاهش باروری زیر سطح جانشینی شد، رشد منفی دهه قبل بوده است که در ابتدا سن ازدواج را افزایش داد و سپس نرخ باروری را. تمام مطالعات نشان میدهد در دوره رونق سن ازدواج کاهش یافته و در دوره رکود سن ازدواج افزایش مییابد. بدیهی است که اگر جوانی شغل نداشته باشد، ازدواج خود را به تعویق میاندازد. اکنون میانگین سن ازدواج مردان به بیش از 28 سال افزایش یافته و در میان زنان نیز میانگین سن ازدواج به 24 سال رسیده است و این سنین، سنین نسبتاً بالایی برای ازدواج است. اگر تسهیلاتی برای ازدواج به موقع جوانان فراهم شود، باروری به سرعت به سطح جانشینی میرسد. سن ازدواج، به دلیل گرایش به تحصیلات و تغییر سبک زندگی، دیگر به سنین ازدواج در دهههای 1340 یا 1350 که حدود 18 سال بود، نمیرسد، اما اگر سن کنونی ازدواج زنان تنها به میزان دو سال کاهش یابد یعنی از 24 سال به 22 سال برسد، نرخ باروری به رقمی بیش از دو افزایش مییابد. در این صورت رشد جمعیت ایران از ورطه رشد منفی سال 1430 نیز خارج میشود. اکنون نیز رشد جمعیت ایران کم نبوده و هنوز تصاعدی است؛ در واقع رشد بالای یک درصد، تصاعدی است. رشد جمعیت
متعادل، کمتر از یک درصد است. اما نباید این رشد منفی شود. برای تداوم حرکت در مسیر توسعه، تعدیل رشد جمعیت اجتنابناپذیر است. اما سیاستگذاران نباید وجدان جمعی را نادیده انگارند. استادان بنام حوزه جمعیتشناسی بر این باورند که مردم زودتر از دولتمردان راه جمعیتی خود را مییابند. منتها باید به آنها کمک شود. فرزندآوری خصوصیترین تصمیمی است که زوجین میتوانند اتخاذ کنند. سیاستگذاران باید از هماکنون برای جلوگیری از منفی شدن رشد جمعیت در آینده برنامهریزی کنند. البته نه به سیاق دهه 1360 و 1370 که آن سیاستها از قبیل لغو امتیازات به فرزندان سوم و چهارم نوعی بدسلیقگی بود. دولت اکنون باید شرایط اقتصادی افراد بهویژه تامین نیازهای اساسی آنها از قبیل احراز شغل و مسکن را تسهیل کند تا جوانان بتوانند حداقل یک یا دو سال زودتر ازدواج کنند. در این صورت باروری نیز به بالاتر از سطح جانشینی میرسد و این چالش جمعیتی هم راهحل خود را پیدا میکند.
دیدگاه تان را بنویسید