آیا کمپینهای فضای مجازی میتواند زمینهساز تغییرات اجتماعی شود؟
من# بین _ خطوط _ می رانم
خیابانها و بزرگراههای کلانشهرها بیشتر به پیست مسابقات اتومبیلرانی و راندن در فیلمهای خشن هالیوودی شبیه است. پایبندان به قانون روز به روز کمتر میشوند.
خیابانها و بزرگراههای کلانشهرها بیشتر به پیست مسابقات اتومبیلرانی و راندن در فیلمهای خشن هالیوودی شبیه است. پایبندان به قانون روز به روز کمتر میشوند. دیگر دیدن خودروهایی که لایی میکشند، با سرعت غیرمجاز میرانند، چراغ قرمز را رد میکنند، یکباره تغییر مسیر میدهند و از سرعت مجاز در کوچه و خیابان و بزرگراه تخطی میکنند به بخشی از منظره روزمره زندگی شهری بدل شده است. همه از ترافیک و بینظمی به ستوه آمدهاند. در این شهرهای بیقانون، «سیا ساکتی» هم دیگر راه به جایی نمیبرد. ضرورت بستن کمربند ایمنی را به کودکان آموخت و صحنه را بوسید و کنار رفت. این همه آموزش و تنبیه و تشویق هم افاقه نکرد. بیلبوردها و بنرها هم فرهنگ نابسامان رانندگی را سامان نبخشید. قانونگذاران مستاصل، به افزایش جریمههای رانندگی پناه بردند تا شاید فشار تنبیه، رانندگان قانونگریز را سر به راه کند. گرچه برای تحلیل دستاوردها و نتایج واقعی افزایش جریمهها کمی زود است اما به نظر میرسد این راهکار نیز بدون پشتوانه دیگر اقدامات فرهنگی و آموزشی برای اصلاح رفتارهای نادرست هنگام رانندگی چندان موثر نخواهد بود.
گاندی میگوید: «تغییری باش که میخواهی آن را در جهان ببینی.» همه میخواهند تهران را از پریشانی نجات دهند. زمان تغییر است. گروه کوچکی از شهروندان به ستوهآمده، خود آستین بالا میزنند و کمپینی به راه میاندازند تا شاید خطکشیهای خیابانها و بزرگراهها به کاری بیاید. هشتگ #بین- خطوط در توئیتر متولد میشود؛ توئیتری که فیلتر است. بین-خطوط حرکتی خودجوش است تا شهروندان را به رانندگی صحیح و قانونمند فرابخواند و چهره آشفته شهر را اندکی منظم کند. هشتگها به زودی به کانال تلگرامی کمپین «بین خط» و از آنجا به گروهها و دیگر کانالهای تلگرام راه مییابد و اندکی بعد اینستاگرام را هم وارد گود میکند. کمپین اما در فضای مجازی باقی نمیماند؛ رانندگان با هزینه شخصی خود برچسبهایی با همین مضمون تهیه میکنند و پشت خودروهای خود میچسبانند. در کانال تلگرامی بین خط، فایلهایی قرار میگیرد که حاوی طراحیهای مختلفی از پیام کمپین است تا حامیان جنبش بتوانند آسانتر برچسب مورد علاقه خود را چاپ و استفاده کنند. گزارشهای مردمی از دستاوردهای کمپین هم در کانال منتشر میشود؛ تصویر امیدوارکننده است. مردم میگویند کسانی که این برچسبها را
روی خودرو خود نصب کردهاند واقعاً تلاش میکنند بین خطوط برانند و حتی رانندگان پشت سر هم که پیام را میبینند احتیاط میکنند تا مبادا نقض قانون کنند و از خط خارج شوند.
سیاوش کشمیری یکی از بانیان راهاندازی کمپین بین خطوط به ایسنا میگوید: قصد دارند به زودی پنج هزار برچسب چاپ کنند و در شعب شهرکتاب و برخی کتابفروشیها و کافیشاپهای معتبر، رایگان توزیع کنند. گزارشها نشان میدهد جنبش پا را از تهران فراتر گذاشته و در چند شهر دیگر هم به راه افتاده است. کمپین اندکاندک جان میگیرد. شاید به همین سبب است که متولیان نظم و قانون در خیابانها، که معتقدند رانندگی بین خطوط میتواند تا 60 درصد از ترافیک بکاهد نیز حمایت خود را از کمپین اعلام میکنند. چهرههای پیشکسوتی که مشوق و مروج رویدادهای مثبت فرهنگی و اجتماعی هستند، نظیر رضا کیانیان در صفحههای کاربری خود از جنبش حمایت میکنند. این حرکت خودجوش و مردمی که در پی استیصال از محکوم کردن مسوولان و دیگر رانندگان شکل گرفته، میرود تا رانندگان جان به لبرسیده را از دیدن پدیده شگفتیآور لایی کشیدن و تغییر مسیر ناگهانی نجات دهد. تصویر پیشرو به نظر امیدوارکننده میآید. این بار، زور بازوی افکار عمومی شاید بیشتر از قدرت قانون باشد.
اما این کمپین نیز مانند دیگر جنبشهایی که در فضای مجازی شکل گرفتهاند تا منشأ تغییرات سیاسی و اجتماعی باشند باب پرسشهای بسیاری را دوباره میگشاید. آیا جنبشهای فضای مجازی به دنیای واقعی راه پیدا میکنند؟ آیا تغییرات حاصل از آن پایدار باقی میماند؟ آیا لایک کردن صفحهها و امضا کردن جنبشها به کنشگرایی واقعی و تغییرات رفتاری در جامعه منجر میشود؟
درسهایی از چند کمپین
از زمانی که بهار عربی به مدد یوتیوب جان گرفت و تحلیلگران به نقش شبکههای اجتماعی در بسیج افکار عمومی و ایجاد تحولات سیاسی پی بردند زمان زیادی نمیگذرد اما، جنبشهای فضای مجازی دیگر محدود به عالم سیاست نیست. از چالش سطل یخ که تلاش کرد دنیا را با بیماری ALS آشنا کند یا کمپین سازمان ملل که برای مقابله با خشونت علیه زنان از تمام کاربران شبکههای اجتماعی خواست تا عکس پروفایل خود را به رنگ نارنجی درآورند تا صدها کمپین کوچک و بزرگ که در حمایت از محیط زیست و حقوق کودکان کار و پناهجویان سوری، یا مقابله با گرمایش زمین و تولید سلاح راهاندازی شده است، همگی حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
در کشور ما نیز کمپینها و جنبشهای شبکههای اجتماعی پیروزیها و شکستهای مختلفی را برای بانیان و حامیان خود رقم زده است. پیوستن هزاران نفر از سراسر دنیا به چالش سطل یخ -که در مدت کمتر از شش هفته 115 میلیون دلار به حساب بنیاد ALS واریز کرد- در ایران نیز بانی کمک به موسسات حمایت از بیماران خاص شد. در نقطه مقابل، کمپین نخریدن خودرو صفر از دیگر جنبشهای پرچالش فضای مجازی بود که بحثها و البته انتقادهای بسیاری در پی داشت. به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان به دلیل نبودن بستر مناسب برای تبدیل شدن به یک کنش واقعی و فقدان ابزارهای حمایتی ضروری، این کمپین به توفیق جدی دست پیدا نکرد.
اما کمپینهای موفق دیگری هم بودند که دستکم در آگاهسازی افکار عمومی و فراخوانی مردم برای پیوستن به یک حرکت اجتماعی، موثر واقع شدند. کمپینهای صرفهجویی در مصرف آب؛ هر تهرانی، یک درخت؛ کمپین من رای میدهم در انتخابات سال گذشته، کمپین تحریم فشفشه و ترقه در چهارشنبهسوری یا جنبش نخریدن ماهی قرمز برای سفره هفتسین نمونههایی از این دست بودند. کمپینهای موفقی که سبب شدند مردم به جای ایستادن و نگاه کردن، خود وارد عمل شوند.
از لایک تا عمل
تا چندی پیش گفته میشد اسلکتیویسم که در فارسی به «مبارزه از زیر لحاف» یا «سستکنشی» تعریف شده است نوعی از کنشگرایی است که تعهد کمی در قبال مشارکت به همراه دارد و تاثیری بر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه نمیگذارد. این روزها اما، فلسفه اسلکتیویسم و آثار و پیامدهای آن به بحث داغ صاحب نظران و اساتید حوزههای مختلف تبدیل شده است. این پدیده جدید که توسط رسانههای اجتماعی هدایت و رهبری میشود ابزاری برای حمایت کاربران فضای مجازی از جنبشهایی است که به دلایل مختلف از جمله حمایت از حقوق کودکان، حفاظت از محیط زیست، مقابله با گرمایش زمین، و حتی مقابله با سیاستهای نادرست دولتها یا دولتمردان تبدیل شده است. جنبشهای مجازی معمولاً از شبکههای اجتماعی پرمخاطب مانند توئیتر، فیسبوک و اینستاگرام آغاز میشود اما دامنه بحث در مورد آن تا دنیای واقعی نیز گسترش پیدا میکند. اما آیا اسلکتیویسم بهتر از شیوههای سنتی کنشگرایی مانند اعتراض و تجمع، نامه نوشتن به نمایندگان مجلس و وزرا، یا مراسمی نظیر گلریزان و جمعآوری کمک است؟ یا در مقابل شیوههای واقعی کنشگرایی حرفی برای گفتن ندارد.
پاسخ به این سوال کار آسانی نیست. اسلکتیویسم مدافعان سرسختی دارد و البته مخالفان و منتقدان بسیار. موافقان این شیوه نوین کنشگرایی معتقدند انقلاب نوین هشتگها میتواند دستکم، زمینهساز تغییرات اجتماعی و سیاسی مهم باشد. برمبنای این دیدگاه سستکنشی به سه شیوه میتواند زمینه را برای تغییرات سیاسی-اجتماعی فراهم کند:
ارتقای آگاهی عمومی. یکی از بارزترین راههایی که اسلکتیویسم به وسیله آن میتواند سبب پیشبرد تغییرات اجتماعی شود آن است که مسائل مهم اجتماعی را در مقابل دید مخاطبان فراوان، برجسته میکند. این مخاطبان که غالباً به لحاظ جغرافیایی پراکنده و از هم دورند در معرض اطلاعات و پیامهایی قرار میگیرند که شاید قبلاً اطلاعی از آن نداشتند یا از اهمیت آن غافل بودند. به عنوان مثال تنها تغییر عکس پروفایل و تبدیل آن به نماد یک کمپین یا جنبش میتواند سبب تحریک کنجکاوی دیگر کاربران شود و با آگاه شدن آنان از دلیل استفاده از این نماد، زمینهساز پیوستن افراد بیشتر و بیشتری به یک حرکت اجتماعی شود. هر فرد با یک کلیک ساده، با بازنشر یک هشتگ، با تغییر تصویر پروفایل خود و با ریتوئیت پیام یا شعار یک کمپین میتواند صدها و شاید هزاران فالوئر و فرند را از یک جنبش در فضای مجازی آگاه سازد.
نکته مهم در این کارکرد شبکههای اجتماعی آن است که رسانههای سنتی هم برای افزایش آگاهی مردم و بسیج افکار عمومی در جهت تغییرات اجتماعی تلاش زیادی میکنند. مطبوعات، رادیو و تلویزیون، تبلیغات محیطی و... نیز هنگام بروز بحران یا فراگیر شدن مشکلات اجتماعی یا اقتصادی و فرهنگی میکوشند افکار عمومی را نسبت به مسائل حساس و آگاه کنند. گرچه نمیتوان نقش رسانههای سنتی را در فرآیند اطلاعرسانی و آگاهیبخشی جامعه نادیده گرفت اما به نظر میرسد این رسانهها در اصلاح ناهنجاریهای اجتماعی چندان هم موفق نیستند. گرچه سببشناسی این مساله نیازمند بحثی طولانی است اما میتوان از یک دلیل مطمئن بود. بسیاری از مخاطبان، اعتماد خود را به رسانههای سنتی از دست دادهاند چرا که معتقدند این رسانهها حامی و حافظ منافع دولتمردان و سیاستمداران هستند و کمتر به منافع واقعی جامعه میاندیشند. در نقطه مقابل، هرقدر از میزان محبوبیت رسانههای سنتی و اعتماد مردم به آنها کاسته میشود گرایش آنان به رسانههای مدرن از جمله شبکههای اجتماعی افزایش مییابد. در این رسانهها دیگر ردپایی از کنترل و اعمال نظر به چشم نمیخورد. مردم به شبکهها اعتماد بیشتری
دارند چون میدانند کسانی مانند خودشان در آنها تولید محتوا میکنند؛ کسانی که الزاماً در پی منافع شخصی یا جناحی نیستند. در این فضا احساس آزادی عمل و اندیشه بیشتر است و به همین خاطر است که پیامها، از جمله کمپینها و جنبشهای اجتماعی با اقبال بیشتری روبهرو میشود.
اسلکتیویسم امکان مشارکت همگان را فراهم میکند. برخلاف دیگر اشکال کنشگرایی که نیازمند مهارتهای بینفردی خاص و بعضاً صرف هزینه است، اسلکتیویسم با فراهم کردن زمینه مشارکت همه مردم در یک جنبش یا حرکت میتواند نیروی محرکه قوی و قدرتمندی برای تغییرات اجتماعی باشد. رایگان بودن راهاندازی و گسترش بدون هزینه کمپینها در فضای مجازی مزیت بسیار بزرگی است که به واقع محدودیتها و موانع ورود و مشارکت افراد در یک حرکت را از سر راه برمیدارد. کسانی که برای مقابله با خشونت علیه زنان پروفایل خود را به رنگ نارنجی در میآورند، یا آنهایی که برای تشویق و ترغیب دیگران به شرکت در انتخابات، تصویر انگشت استامپخورده یا «پیام من رای میدهم» را در صفحه کاربری خود به اشتراک میگذارند، در نبود شبکههای اجتماعی هرگز فرصت پیدا نمیکردند خود به رسانهای برای ترویج یک اندیشه یا پیشبرد یک حرکت یا تغییر بدل شوند. در فضای مجازی هر یک نفر، شهروندی فعال و رسانهای تاثیرگذار و قدرتمند است.
اسلکتیویسم میتواند به اکتیویسم منجر شود. تصویری که از کنشگرایی در ذهن افراد وجود دارد تجمعات خیابانی، جمعآوری کمکهای خیریه یا حضور داوطلبانه در فعالیتهای اجتماعی است. اما افراد زیادی هستند که هیچ تجربهای از حضور در این کنشها ندارند و احتمالاً ورود به این عرصه را دشوار میپندارند. اسلکتیویسم اما میتواند به پلی تبدیل شود تا یکایک شهروندان، نخستین گام را برای مداخله جدیتر در مسائل ملی و حتی جهانی بردارند. کسانی که تا دیروز تنها به ریتوئیت پیامهای کمپین بین-خطوط میپرداختند یا به صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرامی این هماورد میپیوستند، امروز برچسب #من بین خطوط میرانم را پشت خودرو خود نصب میکنند و میکوشند اولین رانندگانی باشند که قانون رانندگی بین خط را نقض نمیکنند. کسی که نماد من رای میدهم را در صفحه کاربری خود منتشر میکند، به احتمال بسیار زیاد یکی از شرکتکنندگان در انتخابات است. این افراد حتی میتوانند به عضوی فعال از جنبشهای بینالمللی تبدیل شوند و جهان را در حفاظت از محیط زیست، حمایت از حقوق بشر و مقابله با فقر و بیسوادی و نابرابری یاری دهند. میتوان گفت جنبشهای شبکههای اجتماعی این
قابلیت را دارند که عامه خاموش را به عامه آگاه و فعال تبدیل کنند. عامه خاموش در واقع گروهی از جامعه هستند که مسائل و مشکلات پیرامون خود را میبینند اما آن را به عنوان معضلی که باید برطرف شود تلقی نمیکنند. در مورد رفتارهای نابهنجار در رانندگی به نظر میرسد با گروه بزرگی از این جماعت روبهرو هستیم. کسانی که حتی باور ندارند بد رانندگی میکنند، قوانین را زیر پا میگذارند و مسبب بروز بینظمی و حادثه در خیابانها و جادهها هستند. کمپین بین خطوط شاید در گام اول تلنگری است به این عامه خاموش و البته بیحس، تا شاید به خاطر بیاورند خیابانها و بزرگراهها خطکشی هم دارند!
گروه دوم یا عامه آگاه نیز در این حوزه بسیارند. گروهی که وجود مساله یا مشکل را تشخیص میدهند اما برای رفع یا اصلاح آن گامی برنمی دارند. این گروه اغلب میپندارند نقش موثری در رفع مشکلات ندارند یا اساساً مسوولیت حل آن را متوجه مسوولان یا دیگران میدانند، به همین دلیل از مشارکت فعال در فرآیند تغییر میپرهیزند. نقش دیگر کمپینهای فضای مجازی ترغیب این گروه به مشارکت در اصلاح امور است. فکر بکر بانیان کمپین #من بین خطوط میرانم در انتشار و توزیع برچسبهای قابل نصب روی خودرو، شاید انگیزه این گروه برای تغییر رفتارهای رانندگی را بیشتر کند.
و سرانجام، عامه فعال کسانی هستند که هم آگاهند و هم برای ساماندهی امور پا به میدان میگذارند. کسانی که در فاصله کوتاهی پس از پیوستن به کمپینها در فضای مجازی، در دنیای واقعی به موسسات خیریه کمک میکنند، رای میدهند، نهالی میکارند، مصرف انرژی را در خانه خود مدیریت میکنند یا تصمیم میگیرند بین خط برانند، عامه فعال به شمار میروند. به نظر میرسد شبکههای اجتماعی با گستردگی بسیار و قدرت نفوذی که دارند قادرند خواب عامه خاموش را بیاشوبند و از آنها عامه فعال بسازند.
کنش آنلاین یا آفلاین؟
نکتهای که منتقدان اسلکتیویسم و کمپینهای مجازی از خاطر میبرند آن است که سستکنشی قدمت زیادی دارد و به دوره پیش-رسانههای اجتماعی برمیگردد. پیش از شکلگیری این شبکهها نیز نسل جوان تعهد کمتری نسبت به مشارکت در تغییرات واقعی اجتماعی نشان میداد و درگیر تفکر«همین که هست» بود. واقعیت این است که بیمیلی به مشارکت سیاسی، بیرغبتی به ایجاد تغییر در رفتارهای اجتماعی نامطلوب، یا عدم احساس مسوولیت در قبال مسائل جامعه، رهاورد اینترنت، شبکههای اجتماعی یا اسلکتیویسم نیست، بلکه خصلت نسل جدید است. باید پذیرفت که افراد جامعه به ویژه جوانان، روز به روز زمان بیشتری را در فضای مجازی سپری میکنند و تحرکهای سیاسی و اجتماعی آنان دیگر شباهت چندانی به گذشته ندارد. تجربه شور انتخاباتی که در تلگرام آغاز شد و موج فراگیر آن به مشارکت کمسابقه سیاسی مردم به خصوص جوانان در انتخابات مجلس شورای اسلامی انجامید درس مهمی برای سیاستمداران و البته ارتباطشناسان داشت؛ شبکههای اجتماعی در فرآیند اقناع و ترغیب افکارعمومی قدرت غیرقابل انکاری پیدا کردهاند. این تجربیات نشان میدهد کارایی
انواع آنلاین تحرکهای سیاسی-اجتماعی، تبادل و نشر اطلاعات یا اصلاحات و تغییرات اجتماعی دستکمی از انواع کنشهای آفلاین در دنیای واقعی ندارد. گرچه، همان گونه که در دنیای واقعی کنشهای بد، خوب، موثر یا بیفایده وجود دارد کنشهای آنلاین هم میتوانند بد، خوب یا موثر باشند. از این منظر اسلکتیویسم یا انقلاب هشتگها حمایت از یک جنبش اجتماعی و سیاسی است که به حضور فیزیکی و صرف وقت و انرژی زیاد نیاز ندارد؛ اما به هیچوجه نمیتوان آن را بیفایده و بیهوده دانست. بخواهیم یا نخواهیم، کنشگرایی یا اکتیویسم دچار دگرگونی شده است؛ در حضور اینترنت، اکنون هر نوع کنش جدی سیاسی و اجتماعی یک جنبه آنلاین پیدا کرده و برای تداوم و بقا و البته گسترش، به این جنبه وابسته است. این بدان معناست که به جای نگاه بدبینانه لازم است تدابیری اندیشیده شود و انرژی و منابع انسانی بیشتری تخصیص یابد تا حرکتهایی که در فضای مجازی شکل میگیرد به حرکتهای پایدار تبدیل شود و منشأ تغییرات اجتماعی عمیق و موثر باشد. به جای محکوم کردن یا بیفایده خواندن کمپینهای مجازی میتوان امیدوار بود نسلی که بیش از پیش به زندگی در دنیای مجازی خو گرفته است، با پیوستن به
جنبشهای این فضا و یک لایک ساده، بار دیگر نسبت به مسائل پیرامون خود حساس شود.
این ویژگی عصر ماست که کنشهای سیاسی- اجتماعی نیازمند ایجاد انسجام بین نسل وابسته به تکنیکهای عصر پیش-دیجیتال، و جوانانی است که 24 ساعت شبانهروز و هفت روز هفته کاربران خستگی ناپذیر شبکههای اجتماعی و تکنولوژیهای آنلاین هستند. شاید این دنیای آنلاین بتواند رانندگی بین لاین را به یک رفتار پایدار تبدیل کند.
دیدگاه تان را بنویسید