لزوم تغییر شاخص ذهنی ارز
هزینه و فرصت تغییر ارز گزارشگری به یورو در گفتوگو با کمال سیدعلی
کمال سیدعلی میگوید: با توجه به احتمال کاهش جریان دلار در اقتصاد ایران، سیاستگذار تلاش میکند تا از طریق جایگزینی نقش دلار با یورو بخشی از ریسک سیاسی ناشی از تصمیمات کاخ سفید را در اقتصاد ایران کاهش دهد.
بر مبنای تصمیم هیات دولت از این پس ارز گزارشگری از دلار به یورو تغییر پیدا خواهد کرد. در پی این تصمیم بانک مرکزی نیز موظف به گزارش مستمر نرخ برابری یورو و مدیریت نوسانات این متغیر ارزی شده است. به نظر میرسد که منطق سیاسی و ریسک ناشی از تغییر رویکرد آمریکا نسبت به توافق هستهای مهمترین دلیل سیاستگذاران برای کاهش نقش دلار در اقتصاد ایران بوده است. اما آیا این تغییر از منطق اقتصادی کافی نیز برخوردار است؟ برای پاسخ به این سوال با معاون ارزی پیشین بانک مرکزی به گفتوگو نشستیم. این مقام بانکی سابق معتقد است که اتخاذ این تصمیم در شرایط فعلی منطبق بر موضعگیری سیاسی ما در دنیاست و وقتی آمریکا از دلار به عنوان اهرم فشار استفاده میکند ما نیز باید قدرت اثرگذاری این اهرم فشار را کم کنیم و به عقیده «کمال سیدعلی» این تصمیم عمدتاً تحت ملاحظات سیاسی اتخاذ شده است. با وجود این منطق اقتصادی نیز تا حدودی آن را پشتیبانی میکند. به عقیده رئیس «صندوق ضمانت صادرات» البته جایگزینی دلار با یورو نیازمند برخی از الزامات است. نخست اینکه سیاستهای اجرایی بانک مرکزی باید به سیاستهای مبتنی بر یورو تغییر پیدا کند. افزون بر این انتخاب سبد دارایی خارجی کشور باید به نحوی صورت پذیرد که تغییر نسبی ارزش ارزهای مختلف در بازارهای جهانی باعث زیان اقتصادی کشور نشود. البته موفقیت در اجرای این تصمیم جدید نیازمند تغییر فرهنگ دلاری در کشور است. چراکه حساسیت اذهان عمومی بر روی قیمت دلار به مراتب بیشتر از سایر ارزهاست و حتی در مواردی به عنوان شاخصی از وضعیت حال و آینده اقتصاد کشور تفسیر میشود. بنابراین لازمه و حتی معنای تغییر ارز مبنا در اقتصاد کشور، دگردیسی تصویر ارزی در اذهان عمومی است.
♦♦♦
ایده جایگزینی دلار با یورو سابقهای طولانی در بین سیاستگذاران ایرانی دارد. از حدود دو دهه پیش تاکنون بارها این ایده مطرح و در برخی از موارد تا حدودی اجرایی شده است. حال پس از تصمیم هیات اقتصادی دولت در حوزه مدیریت بازار ارز، در یکی از تصمیمات اخیر ادبیات گزارشگری از زبان دلار به زبان یورو تغییر پیدا کرده است. به نظر شما چه عواملی سیاستگذار را به فکر این تصمیم انداخت؟
بدون شک یکی از مهمترین این عوامل، نوسانات دلار طی روزهای ابتدایی سال جاری بوده است. همانطور که مقامات بارها اعلام کردند بخش قابل توجهی از این نوسانات ریشه در مسائل سیاسی و روانی داشته است. از آنجا که بخش عمدهای از این مسائل سیاسی بهخصوص در حوزه منطقه به روابط تیره و تار ایران و آمریکا مربوط میشود، در نتیجه دلار میتواند به نوعی به اهرم فشار آمریکا علیه اقتصاد ایران برای رسیدن به اهداف سیاسی تبیین شود. بهخصوص اینکه اظهارات مقامات آمریکایی طی ماههای اخیر درباره برجام و نقشآفرینی منطقهای ایران احتمال کاهش جریان دلار به اقتصاد ایران را تقویت کرده است، سیاستگذار تلاش میکند تا از طریق جایگزینی نقش دلار با یورو بخشی از ریسک سیاسی ناشی از تصمیمات کاخ سفید را در اقتصاد ایران کاهش دهد. در سالهای گذشته و به واسطه تحریمهای بینالمللی روابط کارگزاری در کشور به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود و امکان مبادلات دلاری از بانکهای کشور سلب شده بود. این قطع ارتباط باعث شده بود تا سیاستگذار نسبت به اجرای برخی از استانداردهای بینالمللی در نظام بانکی کشور مغفول بماند. در نتیجه با برداشته شدن دیوار تحریمها نیز با وجود فراهم آمدن امکان سیاسی، امکان فنی برقراری مجدد روابط کارگزاری بانکی برای ایران تاکنون فراهم نشده است و حتی ممکن است در آینده تحت تاثیر تحریمها امکان سیاسی آن نیز کاهش پیدا کند. در نتیجه وقتی آمریکا از هژمونی دلار به عنوان ابزاری برای اعمال فشار به ما استفاده میکند، به نظر من حتی اعلام سیاست جایگزینی دلار با یورو در اقتصاد ایران میتواند به عنوان پاتکی به ملاحظات سیاسی ساکنان کاخ سفید عمل کند. افزون بر این آمارها نشان میدهد که در حال حاضر بخش قابل توجهی از تجارت خارجی ما با کشورهای اروپایی، چین و روسیه انجام میگیرد. بنابراین احتمالاً سیاستگذار انتظار دارد که این هارمونی تجاری در آینده امکان عرضه یورو در اقتصاد ایران را افزایش دهد. بنابراین در صورت وجود امکان جایگزینی دلار با یورو در اقتصاد ایران تنگنای کمتری در طرف عرضه ارز در کشور ایجاد خواهد شد. با وجود افزایش عمق بازار ارز در سالهای اخیر، این بازار کماکان پتانسیل رفتار متشنج را در اثر بروز نوسان در جریان خروج و ورود ارز به اقتصاد کشور دارد. بنابراین اطمینان از تناسب بین عرضه و تقاضای ارز در آینده یکی از مهمترین دلایل سیاستگذار برای اتخاذ چنین تصمیمی بوده است. کاملاً قابل فهم است که در شرایط پرتنش سیاستهای ما باید منطبق بر موضعگیری سیاسی ما در منطقه و جهان باشد. البته این گفته که عمده دلایل سیاستگذار برای اعمال این تغییر ریشه در ملاحظات سیاسی داشته لزوماً به معنای توجیهپذیر نبودن این تصمیم از نظر اقتصادی نیست.
آیا باید به این تصمیم جدید تنها از زاویه دید سیاسی نگاه کنیم یا به نظر شما این تغییر از پشتیبانی منطق اقتصادی نیز برخوردار است؟
همانطور که پیشتر اشاره شد انگیزه از این اقدام حتی اگر صرفاً سیاسی باشد بر متغیرهای اقتصادی ما اثرگذار خواهد بود، بنابراین نمیتوان استدلال پشتیبان این تصمیم را لزوماً به منطق سیاسی و اقتصادی تقسیم کرد. با این حال به نظر من منطق اقتصادی نیز تا حدودی بر این تصمیم حکمفرماست منوط بر اینکه رفتار آتی ما نیز منطبق بر الزامات مورد نیاز برای موفقیت در این تصمیم باشد. اگر بانک مرکزی تصمیم گرفته است که از این پس ارز مبنا را «یورو» قرار دهد، باید از این پس مبنای شاخصها و سیاستهای ارزی را به یورو تغییر دهد. برای مثال از این پس باید به جای معرفی نرخ مصوب برای قیمت دلار، نرخ مصوب برای یورو اعلام شود. افزون بر این باید سبد دارایی خارجی کشور نیز متناسب با این هدف تنظیم شود. البته سیاستگذاران باید ذخایر خارجی کشور را متناسب با چشمانداز نوسانات قیمت آتی ارزهای مختلف انتخاب کنند. برای مثال سیاستگذار در زمان افت نسبی یورو در مقایسه با دلار باید نسبت به تبدیل دارایی به دلار اقدام کند. بنابراین این سبد دارایی باید جوری انتخاب شود که ما در نوسانات بینالمللی ارز متضرر نشویم. بقیه کشورها نیز صرفنظر از اینکه از چه ارز مرجعی استفاده میکنند سبد دارایی خارجی خود را جوری انتخاب میکنند که زیان آنها با توجه به نوسانات ارزی به حداقل برسد. بانک مرکزی نیز باید ضمن مبنا قرار دادن یورو و اعلام مستمر نرخ آن، بقیه ارزها را با توجه به دو موضوع تنظیم کند؛ نرخ هدف سیاستگذاری در پایان هر دوره و نوسانات ارزهای بینالمللی نسبت به یکدیگر.
با توجه به اینکه در حال حاضر بسیاری از معاملات در دنیا بهخصوص نفت و محصولات پتروشیمی با دلار قیمتگذاری میشود، آیا این تصمیم از نظر اقتصادی ممکن است؟
در حال حاضر ارزهای جهانروا در حال متنوعتر شدن هستند. حجم تجارت چین روزبهروز در حال افزایش است بهخصوص در میان کشورهای اقماری جمهوری خلق چین ارز ملی این کشور روزبهروز در حال گسترش است. در سوی مقابل نیز بخش قابل توجهی از تجارت دنیا با یورو صورت میپذیرد. میتوان انتظار داشت که در آینده این تنوع رفتهرفته افزایش پیدا کند و ارزهای دیگری نیز به جای دلار قابلیت معامله در سایر نقاط جهان را داشته باشند. افزون بر این در حال حاضر بخش قابل توجهی از فروش نفتی ما به کشورهای اروپایی و آسیای شرقی است. بنابراین وزارت نفت میتواند در انعقاد قرارداد با طرفهای معاملاتی خود به جای دلار، یورو مطابق با نرخ جهانی طلب کند. افزون بر این در حال حاضر امکان تسویه یورو با هر ارز دیگری در جایجای جهان وجود دارد. به نظر من معرفی یورو به عنوان ارز مبنا حتی میتواند نیاز به تغییر واحد را نیز در بسیاری از معاملات کشور کاهش دهد. بنابراین به نظر من در صورت تعریف اقدامات مکمل این تصمیم از لحاظ اقتصادی قابل اجرا خواهد بود. به عنوان مثال باید روند تسویه پایان دوره در معاهدات در قالب پیمانی چندجانبه از تسویه دلاری به تسویه یورویی تغییر پیدا کند.
آیا فکر میکنید شرکتهای داخلی در مقابل این تصمیم از خود مقاومت نشان دهند؟
به نظر من در حال حاضر کالاهایی که به صورت قاچاق در کشور عرضه میشوند بیش از سایر کالاها تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. از آنجا که اولاً در حال حاضر بخش قابل توجهی از تجارت ما با کشورهای اروپایی و کشورهای شرق آسیایی است، ارزهایی مانند یورو و یوآن به واسطه جهانروا بودن میتوانند رقیبی جدی برای دلار باشند. بهخصوص اینکه جنگ تجاری کشورها و تمرکز رئیسجمهور جدید آمریکا تنها بر مساله اقتصادی که دربردارنده نوعی نگاه نسبت به کاهش ارز پول ملی آمریکاست باعث شده که کشورهای مختلف با تنوعبخشی به سبد ارزی خود رفتهرفته اتکا به دلار را کاهش دهند. در داخل کشور نیز در حال حاضر «پروفرماهای ثبت سفارش» بر مبنای یورو تنظیم شده است و هیچگونه ثبت سفارش دلاری انجام نمیگیرد. بنابراین جایگزینی ارز گزارشگری با یورو در حال حاضر نمیتواند پارازیت قابل توجهی در کار این شرکتها باشد هرچند که ممکن است برخی از شرکتها مجبور شوند از این پس برای مراوده با طرف خارجی ارز دریافتی را یکبار به دلار تبدیل کنند.
افزون بر این در این تصمیم باید به بخشی از تقاضای ارزی اشخاص در قالب ارز مسافرتی، ارز دانشجویی و ارز درمانی نیز توجه کرد. چرا ما باید به مسافری که در حال حاضر در حال اعزام به اروپاست دلار عرضه کنیم، یا به دانشجویی که در حال حاضر در اروپا تحصیل میکند، ارزی را ارائه کنیم که مجبور باشد با تحمل هزینه آن را تبدیل کند. بهخصوص اینکه در سالهای اخیر و به واسطه محدودیتهای دیپلماتیک تقاضای با هدف هزینه دلار در کشور آمریکا کاهش پیدا کرده است، بنابراین هم این سه تقاضا بیشتر به سمت یورو
متمایل شدهاند و هم با توجه به امکان تبدیل یورو در کشورهای مختلف کماکان میتوانند یورو را در هر کشوری به راحتی به پول ملی آن کشور تبدیل کنند. بنابراین اگرچه ممکن است برخی از متقاضیان دلار نسبت به این تصمیم ناخشنود باشند، اما به نظر من در مجموع میتوان گفت تغییر چندانی در معاملات بسیاری از شرکتها ایجاد نمیشود هرچند هزینهای در قالب تغییر ادبیات دفاتر حسابداری به یورو و تطبیق واحد ارزی گزارشهای داخلی و خارجی ایجاد خواهد شد.
طی دهههای گذشته حداقل در دو دوره بحث جایگزینی دلار با ارزهای دیگر تا حدودی در کشور برای مدتی اجرایی شده است. تجربه نخست مربوط به سالهای ابتدایی انقلاب است که طی آن سیاستگذار تصمیم به کاهش سهم دلار در سبد ارزی کشور گرفت. اما به واسطه آثار سوء این تصمیم اجرای آن در دولت پنجم لغو شد. پس از تشدید تحریمها در زمان محمود احمدینژاد نیز بخشی از داراییهای خارجی کشور به یورو نگهداری شد، تغییری که پس از کاهش ارزش یورو در مقابل دلار در سالهای پس از بحران مالی باعث ضرر چندمیلیاردی کشور شد، به نظر شما اینبار هم سیاستگذار از تصمیم خود عقب خواهد نشست؟
به نظر من وقتی در شرایط فعلی از زاویهای با چشمانداز کلی به مساله نگاه میکنیم مساله انتخاب یورو به عنوان ارز مبنا در حال حاضر از منطق کلی برخوردار است. باید توجه کرد که تصمیمات با توجه به شرایط اتخاذ میشود. افزون بر این یکی از دلایلی که موجب عقبنشینی سیاستگذار از تصمیمات اینچنینی در گذشته شده است، عدم تعریف اقدامات مکمل از یکسو و عدم در نظر گرفتن تغییرات نسبی ارزش ارزهای مختلف در بازارهای جهانی یا خطا در برآورد این تغییرات است.
در نتیجه عقبنشینی کردن یا نکردن سیاستگذار از مبنای یورویی تا حدود زیادی به کیفیت اجرای این سیاست بستگی دارد. در حدود دو دهه پیش نیز بسیاری از کشورهای اروپایی تصمیم گرفتند نظام ارزی خود را به گونهای تغییر دهند که اقتصادشان از نوسانات نرخ دلار مصون بماند. هدف دوم آنها نیز از این اقدام کاهش سلطه آمریکا به واسطه اهرم دلاری بود چراکه آمریکا در عمل با ایجاد استقراض دلار عرضه میکرد و از هژمونی دلار به عنوان ابزاری برای فشار سیاسی و اقتصادی استفاده میکرد. اگرچه در ابتدا بسیاری از کارشناسان نسبت به آینده یورو دچار تردید بودند اما این ارز بالاخره شکل گرفت و در بین این کشورها به راحتی مورد استفاده قرار گرفت و بانک مرکزی اروپا نیز تاسیس شد. پس موفقیت یا عدم موفقیت سیاستگذار در تغییر نقطه اتکای ارزی تا حدودی نیز به کیفیت و کمیت این تغییر بستگی دارد.
یکی از دلایل ذکرشده درباره تصمیمگیری برای این تغییر حساسیت بالای شهروندان ایرانی به نرخ دلار است، به نوعی که این متغیر ارزی در ذهن برخی از شهروندان شاخصی مهمتر از متغیرهایی مانند تورم است، در نتیجه در زمان نوسان قیمتی تقاضای مازادی از سوی این دسته از شهروندان به واسطه بزرگنمایی اثر دلار بر اقتصاد ایران شکل خواهد گرفت. به نظر شما آیا جایگزینی دلار با یورو میتواند در ذهن شهروندان نیز اتفاق بیفتد و در نتیجه بخشی از تقاضای دلاری کشور کاهش یافته یا با یورو جایگزین شود؟
بگذارید برای روشنتر شدن تصورات عمومی نسبت به دلار مثالی بیاورم. پس از یکسانسازی نرخ ارز در سال 1381 نرخ یورو در حدود 620 و نرخ دلار در حدود 800 تومان بود. طی آن سالها در بازارهای جهانی نرخ دلار در برابر یورو به شدت در حال تضعیف بود. آن تجربه موفق یکسانسازی تعدیل نرخ ارز بر اساس متغیرهای قیمتی داخلی و خارجی در سال 1384 نرخ 1260 تومان را به ازای هر یورو و نرخ 800 تا 840 تومان برای هر دلار را در بازار ارز ایران به همراه داشت. با وجود اینکه ارزش یورو طی این سه سال در اقتصاد ایران دو برابر شده بود، اما به واسطه ثبات در قیمت دلار طی آن سالها هیچکس از تضعیف ارزش پول ملی سخن نمیگفت. این در حالی است که هرگونه نوسان در قیمت دلار به سرعت با واکنشهایی همراه خواهد بود. بنابراین به نظر من یکی از مهمترین مسائل در ارتباط با تغییر مبنای ارزی کشور تغییر این تصور ذهنی است. تغییر تنها روی کاغذ کافی نیست و اگر قرار است مبنای ارزی تغییر پیدا کند، باید فرهنگ دلاری تغییر پیدا کند بنابراین باید به متغیرهای فرهنگی در این تغییر نیز توجه شود و اقدامات فرهنگی لازم برای تغییر این تصویر ذهنی فراهم شود. در اروپا نیز نزدیک به 20 سال پیش در بسیاری از کشورها واحد پول ملی کنار گذاشته شد.
تغییری که نسبت به تغییر ارز پایه در کشور ما به مراتب عمیقتر است. اما نحوه اجرای آن بهگونهای بود که در نهایت میتوان آن را موفقیتآمیز ارزیابی کرد. بنابراین همانطور که در این مصاحبه بارها اشاره شد، کیفیت اجرای این سیاست به نحو زیادی در موفقیت یا عدم موفقیت آن تاثیرگذار خواهد بود.