قتل عام
آنگسان سوچی و حامیانش
گزارشها وحشتناکاند: سربازان و شبهنظامیان روستاها را محاصره کردهاند، آنها به زنان تجاوز میکنند، کودکان را سر میبرند، مردان را دستهجمعی در یک ساختان محبوس میکنند و سپس به آتش میکشند.
گزارشها وحشتناکاند: سربازان و شبهنظامیان روستاها را محاصره کردهاند، آنها به زنان تجاوز میکنند، کودکان را سر میبرند، مردان را دستهجمعی در یک ساختان محبوس میکنند و سپس به آتش میکشند. ارتش برمه به کسی اجازه نمیدهد به منطقه شمالی استان راخین در نزدیکی مرز بنگلادش وارد شود بنابراین نمیتوان از میزان و شدت وحشیگریها اطلاع پیدا کرد. اما سازمان ملل میگوید از 25 آگوست 150 هزار پناهجو به بنگلادش گریختهاند و هفته گذشته فقط در یک روز 35 هزار نفر از مرز عبور کردند. این افراد خوشاقبال بودهاند. تصاویر ماهوارهای روستاهای در حال سوختن را در نواحی شمالی راخین نشان میدهند و اجسادی در میان رودخانه مرزی بین میانمار و بنگلادش پیدا شدهاند. قربانیان روهینگیایی هستند؛ اقلیتی مسلمان که از دهه 1980 با شدت و ضعف متناوب زیر فشار و شکنجه مقامات برمه قرار دارند.
خانم آنگ سان سوچی دولت کنونی را رهبری میکند. او خود یکی از قربانیان شکنجههای رژیم نظامی سابق است که به خاطر تلاش برای دموکراسی موفق شد جایزه صلح نوبل را از آن خود سازد. اما به نظر میرسد او همانند چکمهپوشان دولت قبل هیچگونه احساس همدردی و دلسوزی با روهینگیاییها ندارد. او هرگونه خشونت و شکنجه از سوی نیروهای امنیتی را انکار و در مقابل ادعا میکند که آن نیروها صرفاً در حال مقابله با شبهنظامیان سازمانیافته روهینگیایی هستند که به پلیس و پایگاههای ارتش حملهور شدهاند. درخواستهای سازمان ملل، دولتهای همسایه، سازمانهای امدادرسانی و حتی دیگر برندگان جایزه صلح نوبل برای مهار خشونتها و ارسال کمکهای بشردوستانه به قربانیان هیچ فایدهای نداشته است.
او حتی حاضر نیست کلمه روهینگیا را بر زبان آورد. دولت او این گروه یک میلیوننفری را که از دوران پس از استعمار در راخین زندگی میکنند نمیپذیرد و آنها را مهاجران غیرقانونی از بنگلادش میخواند.
عدم تمایل اولیه خانم سوچی برای پذیرش موضوع روهینگیا قابل درک اما غیرقابل قبول است. اکثر مردم برمه با دیدگاه مقامات کشور موافقاند و عقیده دارند که روهینگیاییها مزاحمانی خارجی هستند. بسیاری حتی تصور میکنند که این مسلمانان علیه مذهب بودا که آیین اکثریت مردم کشور است توطئهچینی میکنند. هنگامی که در سال 2012 مناقشات فرقهای بین روهینگیاییها و بوداییهای ساکن راخین آغاز شد رسانههای محلی آنها را مهاجم و خشونتطلب نامیدند.
علاوه بر این، خانم سوچی تسلط زیادی بر ارتش ندارد چراکه ارتش قبل از تحویل قدرت به دولت جدید به خود این حق و امتیاز را داد که خودمختار باشد. بنابراین خانم سوچی دلیلی نمیبیند به کارزاری وارد شود که در آن امیدی به پیروزی نیست.
اما خشونتها در راخین آنقدر وجدان عمومی را به درد آورده است که دیگر هیچ توجیهی برای انفعال و دست روی دست گذاشتن باقی نمیماند. اولین وظیفه هر دولتی آن است که مردم تحت حکومت خود را زنده نگه دارد هرچند این کار مورد پسند همگان نباشد. حتی اگر خانم سوچی نمیتواند ارتش را مهار کند باید حداقل رفتار آنها را محکوم کند و وحشیگریهای ارتش تحت نام مردم برمه را به اطلاع مردم عادی برساند. او قبلاً یک بار موفق شد ژنرالهای ارتش را شکست دهد و در کارزار برای دموکراسی شهرت و برتری اخلاقی زیادی کسب کند.
بدهبستان
دولتهای غربی هم تمایلی نداشتند که خانم سوچی را به واکنش وادارند شاید به این دلیل که آنها نگرانند روند گذار به دموکراسی که از آن پشتیبانی کرده بودند متوقف شود. اما آنها باید بدانند که دوران خاموشی و نگرانی بیهوده به پایان رسیده است.
اگر دموکراسی آوارگی و قتل عام مردم را به همراه داشته باشد هیچ ارزشی ندارد. امدادگران و نیکوکاران خارجی باید بدانند تداوم کمکهای توسعهای به کشور برمه باید به پایان دادن به خشونتها وابسته شود.
بهترین راه برای تغییر رفتار ارتش آن است که تحریمهایی وضع شود که مستقیماً ارتش را مجازات میکنند. ارتش به شدت درگیر تجارت است و در همه چیز از معادن سنگهای قیمتی گرفته تا شبکههای تلفن همراه سرمایهگذاریهای سنگینی انجام میدهد. مقامات بلندپایه ارتشی از مزایا و منافع این امپراتوری بهرهمند هستند. اگر آمریکا و سایر کشورها برای بنگاههایی که با شرکتهای مرتبط با ارتش برمه کار میکنند جریمههایی در نظر گیرند آنگاه ثروت ژنرالها از بین خواهد رفت. شاید در این صورت آنها در رفتارشان در راخین تجدیدنظر کنند. تحت تاثیر قرار دادن ارتش برمه آسان نیست اما تجربه گذشته نشان میدهد انزوای اقتصادی و دیپلماتیک آنها را وادار کرد قدرت را تحویل دهند. برای نجات روهینگیاییها از رنج و شکنجه، لازم است دوباره تحریمهایی وضع شود.