رشد با اهرم خوشبینی
دبیرکل کانون کارگزاران بورس از دلایل رکوردشکنی و چشمانداز بورس تهران میگوید
دبیرکل کانون کارگزاران بورس میگوید: یکی از دلایل کمبود نقدینگی در بازار سهام وجود نرخهای جذاب سود در بازارهای بدون ریسک است. متاسفانه نرخ بسیار بالای سود بانکی اقتصاد کشور را عملاً فلج کرده است در حالی که اگر نرخ سود متناسب با تورم تعدیل شود ممکن است بازار سرمایه با تغییرات مثبت قابل توجهی روبهرو شود.
چه عواملی باعث رکوردشکنی شاخص بورس پس از حدود یک سال و نیم شد و آیا مسیر رو به رشد بازار سرمایه در شرایط فعلی اقتصاد ایران ادامهدار خواهد شد؟ این موضوعی است که روحالله میرصانعی دبیرکل کانون کارگزاران بورس در گفتوگو با تجارت فردا به واکاوی ابعاد آن میپردازد. او معتقد است حرکت رو به رشد اخیر شاخص بورس ناشی از خوشبینی و جو روانی مثبت در بازار است که موجب وارد شدن نقدینگیهای جدید شده است. اینکه این خوشبینی تا کی ادامه داشته باشد مهم نیست. بلکه مهم این است که نقدینگی بالایی که در اقتصاد ایران وجود دارد بخشی از آن به سمت بازار سرمایه حرکت کند. برای تحقق این هدف باید آینده روشن و شفافی را از لحاظ اقتصادی برای سرمایهگذاران و فعالان بازار ترسیم کرد. در این صورت نقدینگی سرگردان، بهتدریج وارد چرخه بازار سرمایه خواهد شد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
اخیراً شاهد رکوردشکنی و شکستن سقف 16ماهه شاخص بورس بودیم، اگرچه در هفته گذشته شاخص کمی از روند رو به رشد خود فاصله گرفت و تا حدودی فضای احتیاط بر بازار حاکم شد اما چه عواملی در این زمینه اثرگذار بودند؟
دلیل اصلی رشد اخیر بازار سهام افزایش قیمت فلزات اساسی و معدنی بهخصوص فولاد در بازار جهانی بوده است. البته تقویت ارزش دلار در برابر ریال و انتظار برای نرخ رشد آن هم به رشد شاخصها کمک کرد. چراکه رشد تدریجی نرخ دلار میتواند درآمد شرکتهای صادراتی را افزایش دهد. این اتفاقات در کنار هم موتور محرک برخی صنایع در بورس شد و چشمانداز تعدیل مثبتی را برای شرکتهای این گروه به وجود آورد و در نتیجه رشد قیمتها را در پی داشت. هرچند جذابیت نمادهای فلزی، نقدینگی را به سمت نمادهای فلزی کشاند اما زمینه رشد شاخص و تعدیل نسبی قیمت به درآمد در دیگر نمادها هم مهیا شد.
بهرغم این رکوردشکنی، شاهد واگرایی شاخصهای اصلی بورس تهران هستیم. با توجه به این امر چقدر به تکرار این روند میتوان امیدوار بود؟
برای پاسخ به این پرسش باید عوامل مختلفی مانند رفتار حقوقیها در دوران رشد قیمتها، وضعیت قیمت کالاها در بازار جهانی، تحولات درون بازار سهام، ادامه روند افزایش نرخهای کالاهای اساسی، تغییرات نرخ دلار در برابر ریال، تحمیل یا عدم تحمیل تحریمهای جدید، ادامه برجام یا عدم ادامه آن و نرخ سود در بازارهای رقیب و ریسکهای موجود در آنها و غیره را مدنظر داشت چراکه این موارد میتوانند روی ادامه فرآیند سوددهی یا تغییر جهت بازار موثر باشند. اما ادامه رویه مثبت بازار و روند بدون توقف دائمی آن کمی دور از ذهن است. به طور کلی برای تحلیل بازار بررسی روند مهم است نه حرکتهای مقطعی، چراکه طبیعتاً در بازههای زمانیای بازار استراحت خواهد کرد یا حتی کاهش مقطعی خواهد داشت اما روند کلی آن میتواند مثبت باشد. در شرایط فعلی اگر خبرهای مثبت ادامهدار باشد روند کلی بازار سرمایه در مسیر رشد تداوم خواهد یافت.
با توجه به رشد قیمت جهانی فلزات و مواد معدنی که به سودآوری گروههای فلزی و معدنی در بورس تهران منجر شده است اما در شرایط فعلی ریسکهای احتمالی در خصوص اصلاح قیمتها در بازار جهانی باعث شده فعالان بازار سهام نیز محتاطتر تصمیمگیری کنند. این مساله چه اثری بر بازار میگذارد؟
برای تحلیل و اظهارنظر در اینباره باید مولفهها و متغیرهای زیادی را بررسی کرد که بسیاری از آنها از حیطه اختیارات داخلی خارج هستند. مثلاً روند صعودی یا نزولی قیمتهای جهانی یا نوسانات تقاضا در مورد فلزات اساسی و مواد معدنی در جهان و تاثیر این نوسانات بر قیمتها موارد تعیینکنندهای است که خیلی قابل پیشبینی نیستند. ریسک دیگری که بازار سرمایه را تحتالشعاع قرار میدهد تنشهای موجود میان کره شمالی و آمریکاست. چراکه نگرانی در این حوزه میتواند سرمایهها را از کالاهای اساسی و مصرفی به سمت بازارهای امنتری مانند طلا سوق دهد. از سوی دیگر نشانههای مثبت از اقتصاد آمریکا و تقویت احتمال نرخ رشد بهره در این کشور میتواند به حمایت از دلار برخاسته و عامل مثبتی برای افزایش شاخصها باشد. آنچه مشخص بوده در بلندمدت روند بورس تهران مثبت است.
در حال حاضر شاهدیم نمادهای بزرگ و بنیادی در بورس تهران بیشتر مورد توجه سرمایهگذاران قرار گرفته است، این در حالی است که در اوایل سال نمادهای کوچک رونق گرفته بودند. این تغییر ذائقه سهامداران نشانه چیست؟
تحرک و رشد نمادهای کوچک در غیاب رشد نمادهای بزرگ، یک زنگ هشدار برای فعالان بازار است. وقتی نمادهای بزرگ و دارای قابلیت و توانمندی در جا بزنند و حرکتی نکنند یا حرکت رو به رشد اما کندی داشته یا حتی کاهشی باشند، یا به طور کلی شاخصهای اصلی واگرا شوند به جای آنها نمادهای کوچکی که ابهامهای زیادی دارند و سودآور نیستند و با مشکلات عدیدهای مواجهند مورد توجه معاملهگران قرار میگیرند و رشد میکنند. به عبارت دیگر ایجاد چنین شرایطی عادی نیست و در حقیقت زنگ هشدار را در بازار به صدا درآورده است. سرمایهگذاران و بهطور کلی فعالان بازار باید این مساله را مدنظر قرار دهند و نسبت به ریسک ورود به نمادهای کوچک آگاه باشند. چراکه ورود به چنین عرصهای ممکن است تبعات سنگینی برای آنها به دنبال داشته باشد. متاسفانه در گذشته نیز شاهد بودیم عدهای از فعالان بازار از این ناحیه متضرر شدهاند. وقتی اعتراضات بسیاری از سهامدارانی را که در برخی نمادهای خاص ضرر دادهاند بررسی کنیم میبینیم که گرفتار بازی دلالان در این عرصه شدهاند و در نهایت این سهامداران خرد تاوان دادهاند. بنابراین وقتی نمادهای بزرگ که ثبات و استحکام قوی دارند مسکوت هستند و حرکتی ندارند یا حتی رو به کاهش هستند و نمادهای کوچک پرمشکل و پرریسک و حتی در برخی موارد زیانده، رشد میکنند در چنین شرایطی اکثر سهامداران بهخصوص کسانی که حرفهای نیستند باید دقت کنند که وارد این بازیها نشوند. چراکه احتمال خروج آنها از این بازی با ضرر، بسیار بیشتر از سوددهی برای آنها خواهد بود.
اما وقتی وضعیت اقتصادی و سودآوری برخی از شرکتهای بزرگ مناسب شود به طور طبیعی نقدینگیهای خرد به صورت منطقی روی نمادهای کوچک هم سرازیر خواهد شد و این نمادها را ارتقا خواهد داد. این شرایط علامت مثبتی برای سهامداران و فعالان بازار است. طبیعی است رشد مثبت سهمهای بنیادی علامت خوبی در بازار است.
آیا رونق نمادهای بزرگ بنیادی و تحرک روبه رشد آنها میتواند نشان از وارد شدن نقدینگی جدید به چرخه بازار باشد؟
معتقدم حرکت رو به رشد اخیر شاخص بورس ناشی از خوشبینی و جو روانی مثبت در بازار است که موجب وارد شدن نقدینگیهای جدید شده است. اینکه این خوشبینی تا کی ادامه داشته باشد مهم نیست. بلکه مهم این است که نقدینگی بالایی که در اقتصاد ایران وجود دارد بخشی از آن به سمت بازار سرمایه حرکت کند.
برای تحقق این هدف باید آینده روشن و شفافی را از لحاظ اقتصادی برای سرمایهگذاران و فعالان بازار ترسیم کرد. در این صورت نقدینگی سرگردان، بهتدریج وارد چرخه بازار سرمایه خواهد شد. برای این کار هم باید جذابیت بازار سرمایه در مقایسه با دیگر بازارها بالا باشد تا به حرکت نقدینگی به سمت بورس و رشد ارزش معاملات و به دنبال آن صعود قیمتها منجر شود.
در شرایط فعلی بازار با مشکلات عدیدهای مواجه بوده که مهمترین آن مربوط به کمبود نقدینگی است، در چنین شرایطی چگونه میتوان این چالش بزرگ بازار را حلوفصل کرد؟
یکی از دلایل کمبود نقدینگی در بازار سهام وجود نرخهای جذاب سود در بازارهای بدون ریسک است. بازار پول عملاً و خارج از رویههای قانونی سودهای بالا و بدون ریسک را با معافیتهای مالیاتی در اختیار سپردهگذاران خود قرار میدهد. این نرخهای بالای سود مانعی سخت در برابر رشد ادامهدار قیمت سهام و افزایش سرمایهگذاری در این بازار است. چراکه اگر نرخ سود در بانکها کمتر باشد سرمایهگذاری در کشور چه در بازار سرمایه و چه در بازارهای اولیه رشد پیدا میکند.
ولی متاسفانه نرخ بسیار بالای سود بانکی اقتصاد کشور را عملاً فلج کرده است در حالی که اگر نرخ سود متناسب با تورم تعدیل شود ممکن است بازار سرمایه با تغییرات مثبت قابل توجهی روبهرو شود.
یعنی بازار سهام در شرایط فعلی به نسبت سایر بازارها جذابیت بیشتری دارد تا در صورت کاهش نرخ سود بانکی، نقدینگی به سمت آن حرکت کند؟
شاید بخشی از این نقدینگی جذب بازار سرمایه نشود و به سمت بازارهایی چون طلا، ارز و مسکن حرکت کند، اما همان بخشی که سهم بازار سرمایه میشود، میتواند رشد قابل توجهی در این بازار ایجاد کند.
در شرایط فعلی بهرغم تلاشهای انجامشده دولت یازدهم در جهت کاهش نرخ سود اما همچنان تا کاهش واقعی نرخ سود فاصله بسیاری داریم. در چنین شرایطی فعالان بازار سرمایه چه انتظاری از دولت دوازدهم دارند؟
همانطور که اشاره کردید یکی از مواردی که تیم اقتصادی دولت جدید باید مدنظر داشته باشد همین مساله ساماندهی و کاهش نرخ سودهای بانکی در کشور است.
وضعیت نامناسب بانکها و رقابت منفی با یکدیگر، ضعف مدیریت نقدینگی بانکها، همه اینها مواردی است که باید هرچه سریعتر به آنها رسیدگی شده و راهکارهای عملی در این زمینه ارائه و اعمال شود. اما آنچه تاکنون در عمل اتفاق افتاده است وجود نگاه دستوری و غیرمنطقی به نرخ سود و بازدهی در بازارهای مختلف است که ظاهراً در نگاه مدیران اقتصادی کشور نهادینه شده است و باید هرچه سریعتر اصلاح شود.
این انتظارات، انتظارات کل اقتصاد و نه فقط بازار سرمایه، از این دولت است. حتی خود بانکها هم از وضعیت فعلی متضرر شدهاند. در مورد بازار سرمایه هم باید بگویم این بازار در ایران یک پدیده و رویکرد وارداتی است که ما آن را از کشورهای خارجی آموختهایم و مدل آن را در کشور خود پیاده کردهایم. بنابراین برای توسعه آن نیازمندیم که عملکرد بازارهای سرمایه کشورهای توسعهیافته را بررسی کرده و سمتوسوی حرکت و ابزارهای مورد استفادهشان را تحلیل و کمکم آن الگوها را در بازار سرمایه خودمان اجرا کرده و به آن سمت حرکت کنیم. متاسفانه در برخی از امور بازار سرمایه محدودیتها و قوانین دست و پاگیر بیشماری وضع شده است. مثل ریزساختارهای بازار سرمایه، اعم از دامنه نوسان، حجم مبنا و غیره که در مقایسه با کشورهای پیشرفته بسیار زیاد هستند و در آن کشورها وجود ندارد.
این محدودیتها به گونهای است که جلوی حرکت فعالان بازار را بسته است به گونهای که اخبار مثبت و منفی خیلی در قیمتها نمیتوانند نمود پیدا کنند. این محدودیتها حرکت به سمت وضعیت تعادلی را کند و تدریجی و فرسایشی میکند، به طوری که از حوصله فعالان بازار خارج میشود. مشکل دیگر توقف بازگشایی نمادهاست.
در کشورهای پیشرفته بازارها اصلاً شاهد توقفهای طولانیمدت نیستند. توقفها بسیار کوتاهمدت و دارای ضابطه هستند و نقدشوندگی سریع یکی از مزیتهای بازار است. در بازار سهام ایران هم باید این موارد مدنظر قرار گرفته و حرکت به همین سمت باشد، به طوری که مقررات توقف بازگشایی نمادها تعدیل و اصلاح شود که البته شنیدهها نشان از اصلاح این مورد طبق یک برنامه زمانبندیشده در سازمان بورس دارد.
بنابراین من فکر میکنم بازار سرمایه هرچه سریعتر باید به سمت استانداردهای جهانی حرکت کند. تفکیک اختیارات و وظایف نهاد ناظر بهعنوان سازمان بورس، و جایگیری مناسب هرکدام از بورسها و کانونها و تشکلات خودانتظام باید سریعتر اعمال شود.
زمانی فقط سازمان بورس به دلیل اینکه هم قدرت مالی داشت و هم قدرت مدیریتی، بسیاری از وظایف و اختیارات در بازار سرمایه به این سازمان منتقل شد و این باعث بزرگ شدن بیش از اندازه سازمان بورس شده است. برای رفع این مشکل، سازمان باید مقداری از اختیارات خود را به تشکلهای خودانتظام تفویض کند و خودش تنها در جایگاه نظارتی قرار بگیرد. یکی دیگر از موارد مهم در بازار سرمایه بحث ثبات مدیریتی در این بازار است. تغییرات زیاد مدیریتی و برخوردهای سلیقهای و شتابزده مدیران متعدد ناظر با مشکلات، بهگونهای است که حرکت در مسیر اصلی را دچار مشکل کرده و انحرافات را غیرقابل کنترل میکنند. بنابراین این تغییرات مداوم مدیران، ریسک بالایی را برای فعالان بازار سرمایه ایجاد میکند. به نظر میرسد تیم مدیریتی که در یک سال اخیر مستقر شده است باید ثبات داشته باشد. نهادهای ناظر بازارهای مالی باید دارای ثبات مدیریتی باشند در غیر این صورت ریسک فعالیت در بازار را افزایش میدهد. اینها مواردی است که کمک میکند تا فعالان بازار در یک فضای استاندارد فعالیت کنند.
یعنی به نظر شما، وزیر جدید اقتصاد به جای ایجاد تغییرات مدیریتی باید بیشتر به فکر ایجاد ثبات در این حیطه باشد؟
همینطور است. در این صورت ریسک فعالان بازار کاهش پیدا خواهد کرد. چراکه ثبات مدیریتی باعث اجرایی شدن برنامههایی میشود که ما را به سمت استانداردهای جهانی سوق میدهند و از برنامههای بازدارنده و محدودکننده بیشتر دور میکند.
یعنی در واقع اتفاقات مثبتی که در دولت یازدهم در بعد مدیریتی و نهاد ناظر اتفاق افتاد باید ادامهدار شود، ضمن آنکه از محدودیتها کاسته شود؟
بله، این اتفاقات حتماً باید بیفتد چراکه در شرایط فعلی مقررات بازار سرمایه بیش از اندازه نیاز این بازار است که برخی از آنها به شدت دستوپاگیر هستند و در سالیان گذشته وضع شدهاند.
به نظر میرسد تیم اقتصادی دولتی جدید باید جسورانه به حذف این محدودیتها و مقررات غیرلازم پرداخته و به ایجاد یک بازار جوان و پویا و شاداب و جذاب برای سرمایهگذاران کمک کنند.