تاریخ انتشار:
مدیریت پرخرج و غیردموکراتیک احزاب اصولگرا
امیر محبیان «ظهور جریانات قدرتگرا، پراگماتیست و حتی اپورتونیست در میان اصولگرایان[را] که در برابر مصادر فکری جریان اصولگرایی چون روحانیت نه به اتکای اندیشه بلکه به اتکای ارتباطات با بعضی مصادر قدرت یا برای اهدافی با ماهیت قدرتطلبانه میایستند» ناشی از تقلیل ذخیره نظری جریان اصولگرا دانسته و به عوامل همگرایی جریانهای سیاسی در چهار مورد بدین شرح پرداخته است.
امیر محبیان «ظهور جریانات قدرتگرا، پراگماتیست و حتی اپورتونیست در میان اصولگرایان [را] که در برابر مصادر فکری جریان اصولگرایی چون روحانیت نه به اتکای اندیشه بلکه به اتکای ارتباطات با بعضی مصادر قدرت یا برای اهدافی با ماهیت قدرتطلبانه میایستند» ناشی از تقلیل ذخیره نظری جریان اصولگرا دانسته و به عوامل همگرایی جریانهای سیاسی در چهار مورد بدین شرح پرداخته است.
«۱- برداشتهای اعتقادی و باورهای مبنایی ۲- منافع مشترک ۳- اهداف مشترک ۴- دشمن مشترک.» این فعال اصولگرا البته خاطر نشان میکند که در جریان متبوعش بهرغم انتظار و تصور اولیه مبنی بر باور و اعتقادات مبنایی، «فاکتور دشمن مشترک تاثیر عملیاتی بیشتری را در تعاملات سیاسی داشته است». او این مساله را نقطه ضعف بزرگی به شمار میآورد که رقبا را قادر به مدیریت جریان اصولگرا بر اساس روانشناسی معکوس کرده است. به نوشته محبیان هر یک از طیفهای درونی جریان اصولگرا بر اساس مزیت خود نظیر ارتباطات قویتر، وزن اجتماعی بیشتر، پایههای نظری قدرتمندتر، تشکیلات قویتر و منابع مالی و گروهی یا هواداران فعالتر نقشی متفاوت بازی میکنند. او در ادامه به کنار رفتن بزرگان جناح راست سنتی از صحنه هدایت امور و ظهور نسل دوم رهبران اصولگرا پرداخته که سه دسته را شامل میشوند. «چهرههای میانهرو چون لاریجانی و باهنر و بعضی چهرههای شاخص جامعه روحانیت، چهرهها و تشکلهای تندرو و فاقد سابقه روشن با منابع مالی ناروشن ولی شعارهای بسیار داغ و دستهای از رهبران نسل جدید در جریان اصولگرایی که ظهورشان طبعاً واکنشی به ناکارآمدیهای رهبران نسل دوم در قبال
تندروها خواهد بود.» به اعتقاد این تحلیلگر سیاسی نحوه مدیریت سنتی احزاب اصولگرا در حال حاضر بسیار «پرخرج، کند و غیردموکراتیک» است و همین نقیصه استفاده از تجربیات مدرن را در قالب تشکلهای نوینی که مبتنی بر سازوکار شبکهای هستند ضروری ساخته است.
دیدگاه تان را بنویسید