تاریخ انتشار:
درباره پرسش «عارف یا لاریجانی؟»
تکرار اشتباهات پیشین
«عارف یا لاریجانی؟» این پرسش این روزها به یکی از مهمترین دغدغههای بسیاری از رسانهها، چهرههای سیاسی و از همه مهمتر منتخبان مجلس دهم بدل شده است. پرسشی که پاسخ به آن میتواند بسیاری از مرزها و صفبندیهای نقشه جغرافیای سیاست در ایران را با دگرگونیهای جدیدی مواجه کند.
«عارف یا لاریجانی؟» این پرسش این روزها به یکی از مهمترین دغدغههای بسیاری از رسانهها، چهرههای سیاسی و از همه مهمتر منتخبان مجلس دهم بدل شده است. پرسشی که پاسخ به آن میتواند بسیاری از مرزها و صفبندیهای نقشه جغرافیای سیاست در ایران را با دگرگونیهای جدیدی مواجه کند. اگر رقابتهای انتخابات پیشین مجلس را مورد مداقه قرار دهیم به سادگی درخواهیم یافت که مهمترین وجه ممیزه آن، تغییر مکان گسل اصلی سیاست در ایران بود. تا پیش از این رقابت و در سه دهه گذشته کم و بیش، رقابتها حول شکاف سنتی چپ و راست شکل میگرفت. دوگانهای که از دهه 60 تا ابتدای دهه 90 با وجود بسیاری از تغییر نگرشها و راهبردها در جریانهای مختلف سیاسی ایران تداوم داشت و تنها نام این دوگانه با تغییراتی مواجه میشد. دوگانهای که بعدها به فراخور فضای سیاسی کشور به خط امام-جناح راست، دوم خردادی- محافظهکار، اصلاحطلب-اصولگرا تغییر نام داد. این دوگانه اما در چند سال اخیر و به ویژه پس از دوران محمود احمدینژاد -رئیس دولتهای اصولگرای نهم و دهم- دچار تغییراتی ساختاری شد و عملاً میتوان ادعا کرد با پر شدن بخش عمدهای از فاصله صفحات سیاست در این
کهندیار، گسل اصلی در نقشه جغرافیای سیاست ایران تغییر مکان داد. شاهد این ادعا نیز ائتلاف اصلاحطلبان، میانهروها و اصولگرایان معتدل و مرزبندی این طیف گسترده با برخی جریانهای افراطی در انتخابات مجلس دهم بود. حضور چهرههای شاخص دو جناح سیاسی کشور در یک فهرست انتخاباتی نشان از آن داشت که جناحهای سیاسی کشور تا حدود زیادی خود را از زنجیرهای گذشته رها کردهاند و توانستهاند نه بر پایه برخی دلخوریهای گذشته که بر مبنای منافع مشترک ملی و گروهی گردهم جمع شوند. همگرایی سیاسی بزرگی که با حمایت چهرههای مورد وثوق شهروندان ایرانی با موفقیتی نسبی همراه شد. موفقیتی که در صورت دوراندیشی بزرگان این جریان میتواند به فصلی موثر در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بدل شود. با این توضیحات به پرسش ابتدای این متن باز میگردیم. پرسشی که میتواند فضای سیاسی کشور را به دوران پیش از تغییرات اخیر بازگرداند.
بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که بازیگران امروز سیاست در ایران چه اعضای اردوگاه اصلاحات و چه آنان که در اردوگاه اصولگرایان حضور داشتهاند، از رویدادهای تاثیرگذار گذشته از نوع برخورد با اکبر هاشمیرفسنجانی در اواخر دهه 70 و هل دادن او به سمت اردوگاه ضداصلاحات گرفته تا پیدایش محمود احمدینژاد یا باخت در تعاملات درونی شورای شهر چهارم پایتخت درس گرفته باشند و نخواهند آن اشتباهات را تکرار کنند. با این حال طرح علنی پرسش عارف یا لاریجانی؟ عملاً نشان از آن دارد که برخیها ناخودآگاه یا آگاهانه در حال تکرار توامان بزرگترین اشتباهات اصلاحطلبان در اواخر دهه 70 و شورای شهر چهارم هستند. آیا تسخیر کرسی ریاست حتی با شعار جذاب تغییر! ارزش از دست دادن یکی از متحدان راهبردی دولت و ائتلاف میانهروها را دارد؟ اگر پرسش ابتدایی این متن به صحن مجلس کشیده شود و علی لاریجانی نه با رای ائتلاف حامیان دولت که با رای اصولگرایان معتدل و تندروها بر صدر مجلس تکیه بزند، آیا فضای سیاسی کشور گامی به عقب نگذاشته است؟ اینها پرسشهایی است که باید صحنهگردانان امروز رقابت محمدرضا عارف و علی لاریجانی به آنها پاسخ دهند.
دیدگاه تان را بنویسید