فیلم «آرگو» ساخته کارگردان، هنرپیشه و فیلمنامهنویس آمریکایی «بن افلک» در هشتاد و پنجمین دوره فستیوال اسکار برنده جایزه بهترین فیلم شد و به جمع فهرست فیلمهای برگزیده این جشنواره راه یافت.
پدرام سهرابلو
فیلم «آرگو» ساخته کارگردان، هنرپیشه و فیلمنامهنویس آمریکایی «بن افلک» در هشتاد و پنجمین دوره فستیوال اسکار برنده جایزه بهترین فیلم شد و به جمع فهرست فیلمهای برگزیده این جشنواره راه یافت. این فیلم که برنده جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم درام جشنواره گلدن گلوب و بهترین کارگردانی انجمن کارگردانان آمریکا هم شده، روایتی هالیوودی از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در ایران را به تصویر میکشد. روایتی که در آن خصوصیات کلاسیک و وجه تمایز بارز فیلمهای ساخته هالیوود از جمله قطبی کردن شخصیتها، اسطورهسازی و خطکشی میان کشورهای شمال (توسعهیافته) و جنوب (جهان سوم) به چشم میخورد. در آبان سال ۱۳۵۸ یعنی کمتر از یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جمعی از دانشجویان انقلابی دانشگاههای تهران در واکنش به سیاست ایالات متحده در قبال ایران (مخصوصاً صدور اجازه سفر شاه به آمریکا، ظاهراً برای استفاده از امکانات درمانی آن کشور) دست به حرکتی اعتراضی زدند که با ورود به سفارت ایالات متحده و دستگیری دیپلماتهای آمریکایی حاضر در محل سفارت ابعاد بینالمللی دامنهداری به خود گرفت. گرچه تا دو هفته بعد تنی چند از کارمندان سفارت
(بیشتر شامل کارمندان زن و سیاهپوست) با دستور رهبر فقید انقلاب آزاد شدند اما بقیه بعد از ۴۴۴ روز و در پی امضای موافقتنامه الجزایر مجوز خروج از ایران دریافت کردند. دانشجویان انقلابی «پیرو خط امام» از احتمال وقوع کودتایی بر ضد نظام نوپای جمهوری اسلامی و اعاده رژیم سلطنتی به کارگردانی آمریکا نگران بودند. دغدغهای که با توجه به تجربه تاریخی دخالت قدرتهای خارجی در ایران به خصوص در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد (با هدایت و مدیریت سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا) که منجر به سقوط دولت قانونی دکتر مصدق شد، چندان هم دور از انتظار به نظر نمیرسید. بعد از اشغال سفارت مدارکی منتشر شد که از فعالیت سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در ایران حکایت میکرد به همین دلیل اصطلاح «لانه جاسوسی» برای اشاره به سفارت ایالات متحده ساخته و به کار گرفته شد. این رویداد با تبدیل شدن به یکی از بزرگترین چالشهای دیپلماتیک دولت جیمی کارتر تا به امروز نقشی تعیینکننده در جهتدهی به سیاست داخلی و خارجی آمریکا ایفا کرده و در اذهان بسیاری از مردم آن کشور به عنوان یک شکست فاحش تاریخی ثبت شده است. شکستی که سازندگان فیلم «آرگو» آن را به گونهای دیگر
فصلبندی و بازآفرینی کردهاند؛ در واقع در این فیلم روایتی ممزوج از واقع و غیرواقع، در لفافی از رخدادهای مهیج و باورپذیر به یک پایان افتخارآمیز و رضایتبخش پیوند میخورد. در واقع کارگردان و تهیهکنندگان با ساخت و عرضه این فیلم ریسک بزرگی را برای پیروزی جلوه دادن یک شکست دیپلماتیک به جان خریدهاند تا در درجه اول زنگار ناکامی از ذهنیت شهروندان آمریکایی بزدایند و در درجه بعد اهداف غیرمستقیم دیگری را دنبال کنند. مثلاً به باور برخی منتقدان سینما و تحلیلگران سیاسی این فیلم با ارائه تصویری نازیبا، خشن و غیرمنطقی از ایرانیان در پی القا و ترویج ایده ایرانهراسی و بسیج افکار عمومی علیه ایران است. آرگو برگرفته از نام فیلمنامهای علمی-تخیلی است که «تونی مندز» افسر اطلاعاتی سیا برای پوشش عملیات نفوذ به ایران و نجات شش کارمند سفارت تهیه میکند. این کارمندان آن طور که فیلم روایت میکند، در روز تسخیر سفارت موفق به فرار شده و در خانه سفیر کانادا پناه میگیرند تا در وقت مناسب از مرز خارج شوند. تونی مندز که نقش او را در فیلم «بن افلک» بازی میکند بعد از تجزیه و تحلیل و ارزیابی راههای ممکن برای ورود به ایران به این نتیجه
میرسد که کمخطرترین راه، استفاده از پوشش یک فیلمساز جهت پیشبرد عملیات است و مقامات مافوق در وزارت خارجه و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا را هم با نقشه خود همراه میسازد. سرانجام او و دستیارش در اوایل بهمنماه به ایران میآیند و با جعل پاسپورت و مدارک مورد نیاز، کارمندان سفارت را بعد از ۷۲ ساعت از ایران خارج میکنند. ظاهراً تونی مندز ۱۷ سال بعد برای نخستین بار در کتاب خاطرات خود به جزییات این عملیات محرمانه اشاره میکند. بن افلک کارگردان فیلم آرگو و بازیگر نقش تونی مندز درباره چگونگی ساخت این فیلم میگوید: « جرج کلونی پیش من آمد و پیشنهاد آن را آورد. وقتی متن را خواندم داستان را بسیار جذاب و گیرا دیدم.» او میافزاید که این فیلم بر اساس واقعیت ساخته شده «اما قسمتهایی از واقعیت در فیلم حذف شده، بخشهایی فشرده شده و صحنههایی هم اضافه شده» است. به باور منتقدان، همین حذف و اضافات و ارائه تصویری سیاه و سفید از واقعیت ارزش هنری فیلم را کاهش داده و آن را تا سطح فیلمهای سفارشی و تبلیغاتی پایین کشیده است. معصومه ابتکار سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام در جریان تسخیر سفارت همین ویژگی تبلیغاتی را یکی از دلایل انصراف جرج
کلونی از کارگردانی مشترک فیلم و سپردن تمام کار به بن افلک میداند. «بنیامین گزا افلک بولدت» در سال ۱۹۷۲ در برکلی کالیفرنیا به دنیا آمد ولی دوران کودکی را در کمبریج ماساچوست سپری کرد. پدرش تیموتی افلک، مددکار و مشاور اجتماعی است که دستی هم در نویسندگی، کارگردانی و بازیگری تئاتر دارد و مادرش کریس بولدت معلم بازنشسته است. بن در ششسالگی و با حضور در فیلمهای تبلیغاتی « برگر کینگ» وارد دنیای بازیگری شد. دو سال بعد پیشنهاد بازی در سریال « سفر دریایی با میمی» را پذیرفت. در اثنای این کار با «مت دیمون» آشنا شد که امروز از بازیگران و فیلمنامهنویسان مشهور آمریکاست. آن دو گروه کوچکی برای تمرین بازیگری تشکیل دادند، به کلاس تئاتر رفتند و دوره آموزش مقدماتی هنرپیشگی راه انداختند. بن در نوجوانی در سریالهای تلویزیونی ظاهر میشد، اما بازی در فیلم «گیج و مبهوت» در سال ۱۹۹۳ پایش را به عالم سینما هم باز کرد و با نقشآفرینی در فیلمهایی چون «تاریکی آخر بیابان» و «تعقیب» این تجربه را تداوم بخشید. با این همه فعالیت او منحصر به بازیگری نمانده است. بن و مت در سال ۱۹۹۷ فیلمنامه «ویل هانتینگ نابغه» را نوشتند و جایزه اسکار را به خود
اختصاص دادند. بن همچنین با ساخت فیلم «شکار خوب» وارد عرصه کارگردانی شد و توانست با دریافت دو جایزه اسکار به شهرت و محبوبیت برسد. کودک گمشده هم یکی دیگر از کارهای سینمایی او است. بن در فیلمهای نبرد نهایی، شکسپیر عاشق و پرل هاربر نیز ایفای نقش کرده و چهره محبوب آگهیها و فیلمهای تبلیغاتی شرکتهای بزرگ تجاری هم محسوب میشود. منتقدان و صاحبنظران حوزه سینما جایزه اسکار را معتبرترین جایزه سینمایی جهان میدانند. ادعا میشود تعداد پرشمار هیات داوران این جشنواره شائبه وجود انگیزههای سیاسی و دولتی در انتخاب فیلمها و اعطای جوایز را از بین میبرد. اما احتمالاً اعلام برنده جایزه امسال به وسیله میشل اوباما، همسر رئیسجمهوری آمریکا حساسیتهایی را در این رابطه برانگیزد. مدتی هم شایع بود که بن افلک برای حضور در انتخابات مجلس سنا از ایالت ماساچوست برنامههایی دارد. جان کری سناتور سابق ایالت ماساچوست اکنون سمت وزارت خارجه آمریکا را عهدهدار شده و کرسی نمایندگی او در مجلس سنا خالی مانده است. اگرچه بن افلک این شایعات را رد کرده اما بعید نیست حزب دموکرات نیم نگاهی به این احتمال داشته باشد تا از ظرفیتهای اجتماعی این کارگردان
و هنرپیشه سینما برای کسب پیروزیهای سیاسی استفاده کند. مشابه همان سیاستی که حزب جمهوریخواه در قبال رونالد ریگان و آرنولد شوارتزنگر در پیش گرفت و آنها را از دنیای بازیگری و سینما به عالم سیاست و حکمرانی کشاند.
دیدگاه تان را بنویسید