نیاز به روسای جدید
هنگامی که جورج دبلیو بوش پس از چهار سال ریاستجمهوری در انتخابات شکست خورد آلن گرینسپن را مقصر دانست. به عقیده او رئیس فدرالرزرو باید در سال انتخابات به سرعت نرخ بهره را کاهش میداد. او در مورد رئیس فدرالرزرو چنین گفت: من او را منصوب کردم و او مرا مایوس کرد.
هنگامی که جورج دبلیو بوش پس از چهار سال ریاستجمهوری در انتخابات شکست خورد آلن گرینسپن را مقصر دانست. به عقیده او رئیس فدرالرزرو باید در سال انتخابات به سرعت نرخ بهره را کاهش میداد. او در مورد رئیس فدرالرزرو چنین گفت: من او را منصوب کردم و او مرا مایوس کرد. جنت یلن اکنون نمیتواند چنین رفتاری را با دونالد ترامپ داشته باشد. او آخرین جلسه خود در کمیته تنظیم نرخ فدرالرزرو را دو هفته پیش هدایت کرد. جانشین او آقای جرمی پاول تا پس از انتخابات بعدی عهدهدار ریاست خواهد بود. در هر دو مورد یعنی تغییرات در راس و همچنین چگونگی جایگزینی، آمریکا روشی را مطرح میسازد که به احتمال زیاد دیگران از آن پیروی خواهند کرد.
سایر بانکهای مرکزی نیز تغییراتی را در راس خود دارند. رئیس بانک ژاپن هاریکو کوردووا تا ماه آوریل تمدید سمت یا جایگزین خواهد شد. ژو شیا چوان پس از ۱۵ سال ریاست بر بانک خلق چین کنار میرود. تغییرات بزرگی نیز در بانک مرکزی اروپا اتفاق میافتد. دوره هشتساله ویتور کنستانچیو نایب رئیس بانک در ماه می به پایان میرسد. پست او یکی از چهار جایگاه مهم در هیاتمدیره ششنفره بانک است که به همراه سمت ماریو دراگی رئیس کل در دو سال آینده واگذار میشوند. نشانهها حاکی از آن است که بانکدارانی از نوع خانم یلن با تحصیلات دانشگاهی، غرق در الگوهای اقتصادی و دور از سیاست دیگر مطلوبیت نخواهند داشت. روسای کل آینده بانکهای مرکزی احتمالاً همانند آقای پاول افرادی هستند که در حاکمیت و دولت تبحر دارند و به جای نظریهپردازی، استادان تصمیمات کوچک به شمار میروند. اینگونه افراد بیشتر مورد قبول سیاستمداران قرار دارند.
طبیعی است که سیاستمداران تمایل دارند روسای کل بانک مرکزی را در کنار خود داشته باشند. از زمان بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸، اختیارات و قدرت روسای کل افزایش یافته است. بخشی به آن دلیل که دولتها اغلب در حل مشکلات ناتوان بودهاند یا تمایلی به آن نداشتند. بانکهای مرکزی بازار اعتبارات را سرپا نگه داشتند، بانکهای مشکلدار را نجات دادند و اطمینان را به بازارهای لرزان اوراق قرضه بازگرداندند. از آن زمان تاکنون این بانکها اختیار دارند بر بانکها نظارت و ثبات مالی را حفظ کنند.
تمایل سیاستمداران برای انتخاب فردی از میان خود در سمت رئیس کل بانک مرکزی را میتوان بیش از هر کجا در اروپا مشاهده کرد؛ جایی که کشورهای عضو منطقه یورو با یکدیگر بدهبستانهای زیادی دارند. اسپانیا عقیده دارد اکنون وقت آن رسیده که یکی از جایگاههای بالا در بانک مرکزی اروپا را در دست گیرد و اکنون به مقام نایب رئیس چشم دوخته است. اگر یک اسپانیایی به این مقام برسد ممکن است به آن معنا باشد که فردی از اروپای شمالی (احتمالاً غیر از آلمان) جانشین ماریو دراگی شود تا توازن بین قسمت مرکزی منطقه یورو و کشورهای حاشیهای آن برقرار شود. فرانسه یکی از جایگاهها را از دست میدهد بنابراین باید جایگاه دیگری به دست آورد. سایر کشورها نیز ادعاهایی دارند. احتمالاً نمیتوان در میان این آشوب و هیاهو کسی را با تواناییهای خانم یلن و آقای دراگی پیدا کرد.
کنار رفتن یک رئیس کل لزوماً فاجعهبار نیست. آقای ژو در حوزه گستردهای از اصلاحات اقتصادی تاثیرگذار بود هرچند (یا شاید به این دلیل) که بانک خلق چین در مورد سیاست پولی استقلال ندارد. استقلال گاهی اوقات همانند یک دام عمل میکند. به عنوان مثال تا زمان انتصاب آقای کوردووا در بانک ژاپن که در سال ۲۰۱۳ و با حمایت نخست وزیر شینزو آبه صورت گرفت این بانک تمایلی به مقابله جدی با تورم منفی نداشت. بخشی به آن دلیل که تصور میکرد مجبور است استقلال خود را از دست بدهد.
همه به جز یلن
با این حال دلایلی برای نگرانی دیده میشود. اگر بانک مرکزی مستقل باشد بهتر میتوان در مورد کنترل سریع تورم به آن اعتماد کرد. این اطمینان همچنین به بانک مرکزی اختیار عمل میدهد تا در صورت کندی رشد اقتصاد، نرخ بهره را پایین آورد. مشکلاتی که از پیشرفت اقتصاد جهانی و افزایش قیمت داراییها ناشی میشوند را راحت میتوان با کمک متخصصانی حل کرد که از سیاست فاصله گرفتهاند. آنچه بانکهای مرکزی نیاز دارند این نیست که رئیس کلی داشته باشند که مجبور نباشد مطابق میل اربابان سیاستمدار خود عمل کند بلکه این تفکر است که چگونه میتوان بانکهای مرکزی قدرتمند را در مقابل رایدهندگان پاسخگو کرد در حالی که همزمان آنها را از فشارهای روزمره سیاسی دور نگه داشت.