در راه مانده
چگونه تفکر راه رشد غیرسرمایهداری بر اقتصاد ایران چیره شد؟
در حالی که انتظار میرفت پس از انقلاب مشروطه و با تداوم این نهضت آزادیخواهانه مردمی، به تدریج تفکر آزادی در میان نیروهای موثر سیاسی و روشنفکران به همه عرصهها تسری یابد، تفکر چپ مارکسیستی با تلاشهای سیاستمدارانه حزب توده و روشنفکران از اروپا برگشته جای خود را در فضای فکری ایران باز کرد. به نحوی که همه چهرههای برجسته سیاسی و فرهنگی، هنرمندان و نویسندگان و به قولی سلبریتیهای آن روزگار، یا عضو حزب توده و تحت تاثیر مارکسیسم-لنینسیم شوروی بودند یا در جبهه مارکسیسمِ به ظاهر مخالف شوروی قدم برمیداشتند. رخدادی چون برکناری مصدق در 28 مرداد 1332 پس از ملی شدن صنعت نفت و برانگیخته شدن حس ملیگرایی و غربستیزی در جامعه، بستر مقابله با غرب و هرآنچه غربی بود و هرآنچه غربی معرفی میشد، حتی اگر اساساً ارتباطی با غرب نداشت، را آماده و شرایط برای غلتیدن به سمت ایدههای مارکسیستی را فراهم کرد. در دورانی که جلال آلاحمد علیه غربزدگی مینوشت و شاه مملکت نیز با تمام روابط سیاسیاش با غرب، کتاب مینوشت که نباید غربزده شد و روشنفکرانی هم که چپ نبودند از مقابله با غرب مادیگرا و ضرورت بازگشت به خویش و به سنت میگفتند، اذهان در آمادهترین شکل ممکن برای پذیرش ایده «راه رشد غیرسرمایهداری» رفیق اولیانوفسکی بود. تا جایی که انقلابیون و روحانیون و روشنفکرانی که نه غربی، نه شرقی میگفتند و به دنبال راه سومی بین سرمایهداری و سوسیالیسم بودند، همان ایده کاملاً مارکسیستی-لنینیستی را در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری خود اجرا کردند و چنین شد که اقتصاد ایران با تصویب اصول اقتصادی قانون اساسی و همراه با تصمیمات انقلابی مصادره و ملی کردن و استراتژی خودکفایی راهی انحرافی رفت که هنوز هم در آن گرفتار مداخله بیحدوحصر دولت است و اسیر قیمتگذاری دستوری و رانتهای بیشمار. اقتصادی در راه مانده که به هنوز به شیوه فکری اولیانوفسکی اداره میشود.