بشر احساساتی
چگونه اقتصاد رفتاری قدمبهقدم در حال توسعه و تسخیر علم اقتصاد است؟
رضا طهماسبی: دهههاست که علم اقتصاد، بهویژه در حوزه کلان، متکی و مبتنی بر مدلهایی است که خشک و انعطافناپذیر طراحی شده و با دادههای تاریخی بهدستآمده و فرمولهای ریاضیاتی گاه بسیار پیچیده همراه است. تا جایی که حتی خود اقتصاددانان در نحلههای فکری مختلف از ریاضیزدگی و غیردقیق بودن این مدلها در فضای واقعی اقتصاد میگویند. با این همه به نظر نمیرسد تاکنون مدلهایی به اندازه کافی مورد قبول و اجماع، برای جایگزینی معرفی کرده باشند، گرچه مطالعه و تحقیق روی گشایشهای جدید و باز کردن پنجرههای تازه به روی این علمِ (به گفته برخی) ملالآور، همچنان ادامه دارد و در سالهای گذشته درآمیختن احساسات و عواطف بشر با مدلهایی که تاکنون فقط روی انسان عقلانی حساب میکردند، جذابیتهای تازهای به اقتصاد افزوده است.
علم اقتصاد مانند هر علم دیگری در معرض تغییر و تحولات مدام است و در بازههای زمانی مختلف، تفکرات اقتصادی مختلف در مجامع سیاستگذاری و محافل دانشگاهی مسلط بودند، زمانی کلاسیکها، بعد کینزینها، بعد تفکر فریدمنی، دوباره نئوکلاسیکها و بعد نئوکینزینها و اتریشیهایی که همیشه با دید منتقدانه نسبت به جریان اصلی حضور داشتهاند. برآیند همه این نظرات در میدان جنگ نظریهها باعث شده است موفقیتها و شکستهای مختلفی برای کل اقتصاد و بهطور خاص اقتصاد کلان به دست آید. حالا چند صباحی است که نوبت به طیف جدیدی از اقتصاددانان رسیده است که به دنبال مدلهای منعطفتر باشند. رویکردی که غالب مدلهای پیشینی اقتصاد کلان را به چالش میکشد. پیشتر انقلاب انتظارات عقلانی نشان داده بود که انسانها عقلانی رفتار میکنند و نه صرفاً گذشتهنگر که آیندهنگرند و میتوانند با پیشبینی برآیند رفتار آحاد اقتصادی و سیاستگذار، سیاستهای اقتصادی (پولی و مالی) را بیاثر کنند. توماس سارجنت در گفتوگو با مسعود نیلی در تجارت فردا، نظریه انتظارات عقلانی را جزئی از اقتصاد رفتاری میشمارد. اقتصاد رفتاری در عین حال این مبحث محوری را دارد که، خلاف فرض ثابت نظریه انتظارات عقلانی، انسان الزاماً عقلانی رفتار نمیکند چون به شدت درگیر و وابسته به احساسات است، روباتیک عمل نمیکند و در تصمیمگیری تنها متکی به دادهها نیست، ضمن اینکه اساساً ممکن است دادههای کاملی در اختیار نداشته باشد.
اقتصاد رفتاری حوزه جذابی است که میتواند تحولات آینده اقتصاد کلان را رقم بزند. از طرفی این شاخه علمی، با توجه به توضیح و تفسیری که برای رفتار عمومی مردم دارد، علاوه بر محافل دانشگاهی اقتصاد، در حوزه عمومی نیز جذاب و خواندنی و قابل بحث است. از همین روست که کتابهای حوزه اقتصاد رفتاری مانند تلنگر (سقلمه) و کژرفتاری نوشته تیلر یا تفکر، سریع و کند نوشته کانمن بسیار مورد توجه قرار گرفته است. البته باید دید ممکن است کرونا و همهگیری آن اثر متفاوتی بر روند علم اقتصاد، بهویژه اقتصاد کلان بگذارد یا خیر.
جرج آکرلوف، اقتصاددان و برنده نوبل اقتصاد در سال 2001 اقتصاد رفتاری را به شکل جالبی توصیف میکند و میگوید: «اقتصاد رفتاری بخش رامنشده (وحشی) رفتار اقتصاد کلان را دوباره کشف کرده است، اقتصاددانان رفتاری در واقع رامکنندگان شیر هستند.»