نفرین کارایی
تفکرات یک مرشد تجارت
چارلز هندی چالشهای زیادی را در دوران طولانی مدیریت در غول نفتی رویال داچ شل تجربه کرد. او دوران کوتاهی را نیز در جمع دانشگاهیان گذراند و به عنوان نویسندهای طرفدار سازمانهای پرانعطاف و دارای سلسلهمراتب کمتر معرفی شد. آخرین نبرد او با بیماری است. این ایرلندی 86ساله اوایل امسال سکته کرد و مجبور شد مهارتهای راه رفتن، سخن گفتن و حتی بلعیدن را از نو بیاموزد.
چارلز هندی چالشهای زیادی را در دوران طولانی مدیریت در غول نفتی رویال داچ شل تجربه کرد. او دوران کوتاهی را نیز در جمع دانشگاهیان گذراند و به عنوان نویسندهای طرفدار سازمانهای پرانعطاف و دارای سلسلهمراتب کمتر معرفی شد. آخرین نبرد او با بیماری است. این ایرلندی 86ساله اوایل امسال سکته کرد و مجبور شد مهارتهای راه رفتن، سخن گفتن و حتی بلعیدن را از نو بیاموزد. آنگونه که او در مصاحبه اخیرش با اکونومیست بیان کرد تجربه آخر ارتباط زیادی با شهرت او به عنوان مرشد تجارت داشت و درس ارزشمندی به او آموخت.
تا آنجا که به آقای هندی مربوط میشود دلیل ماندنش در بیمارستان آن بود که تا حد ممکن خود را بازسازی کند. به این منظور لازم بود بلند شود و در اطراف حرکت کند. اما از دید پرستاران این یک مشکل بالقوه به حساب میآمد. ممکن بود او زمین بخورد و آسیب ببیند. اولویت پرستاران سالم نگه داشتن او بود. در عمل، این امر الزام میکرد چالز در تخت بماند و خود را از دردسرها دور نگه دارد.
این تجربه باعث شد او عمیقاً به «نفرین کارایی» بیندیشد. طبق این نظریه سازمانها آنقدر بر کارایی تمرکز میکنند که اثربخشی خود را از دست میدهند. آنها به جای تمرکز بر هدف اصلی به اقدامات کماهمیتتری مانند کاهش هزینهها یا رفع مشکلات کارکنان توجه میکنند. نمونههایی از این مشکل را میتوان در همهجا پیدا کرد. مثلاً هدف از تحصیل آن است که کودکان برای زندگی آینده آماده شوند اما در اغلب موارد تمرکز اصلی بر آن است که دانشآموزان در امتحانات قبول شوند.
انگیزه برای ایجاد کارایی میتواند به زیادهروی بینجامد. به عقیده آقای هندی مدیران اغلب اشیا را بیشتر از افراد دوست دارند. به گفته او اگر همه افراد با روباتها جایگزین شوند مدیریت کسبوکار بسیار آسان خواهد شد. در نتیجه این تمایل وجود دارد که با اطلاق عنوان «منابع انسانی» افراد را به اشیا تبدیل کنند. اگر فردی را یک منبع بنامید اولین گام را در این جهت برداشتهاید که او را شبیه یک شیء بدانید که میتوان آن را کنترل و هرگاه مازاد شد او را رها کرد.
شاید فلسفه آقای هندی را بتوان به بهترین شکل در این سوال خلاصه کرد: کسانی که فقط تجارت را میشناسند از تجارت چه میدانند؟ او قبل از سکته کردن کتابی با عنوان «21 نامه درباره زندگی و چالشهایش» به نگارش درآورد که به شکل مجموعه پندهایی برای نوههایش نوشته بود. این کتاب بیشتر بر خرد آرام (Gentle Wisdom) تمرکز میکند تا بر نظریه مدیریت. در حقیقت طبق استدلال آقای هندی اکثر سازمانهایی که سرمایه اصلی آنها را افراد ماهر تشکیل میدهند از قبیل دانشگاهها یا بنگاههای حقوقی از واژه «مدیر» کمتر استفاده میکنند. افرادی که چنین مسوولیتی را دارند رئیس، ناظم یا شریک نامیده میشوند. واژه رهبری به جای مدیریت بهترین توصیف برای کار آنهاست و البته یکی از مهمترین وظایف رهبری تدوین هدف مناسب و صحیح برای سازمان خواهد بود. همچنین رهبری شامل این میشود که به زیردستان اجازه دهد خود به یادگیری بپردازند. وقتی آقای هندی کار برای شرکت شل را آغاز کرد مسوولیت کسبوکار نفتی بنگاه در ساراواک مالزی به او سپرده شد. او در دانشگاه در رشتههای زبان یونانی و لاتین درس خوانده بود و مطلقاً چیزی درباره تجارت یا انرژی نمیدانست. ارتباط تلفنی او با دفتر مرکزی در سنگاپور قطع بود و تبادل نامهها نیز دو هفته طول میکشید. علاوه بر این هیچ مدیر ارشدی تمایل نداشت از محل کار او بازدید کند.
آقای هندی میگوید آن شرایط به او فرصت داد تا به تنهایی از اشتباهات خود درس بگیرد. به گفته او «تحصیل تجربهای است که در آرامش درک میشود. شما به عقب نگاه میکنید و متوجه میشوید کجا راه را اشتباه پیمودهاید».
به همین خاطر او عقیده دارد که باید مدارس تجارت تغییر کنند. در حال حاضر بهترین کاری که آنها انجام میدهند جمعآوری بهترین اقدامات کسبوکارهای کنونی، کدگذاری و انتقال آنها به دیگران است. اما بزرگترین چالشی که انتظار فارغالتحصیلان مدارس تجارت را میکشد پرداختن به امور غیرمنتظره است. این موضوع را نمیتوان در کلاس درس آموزش داد بلکه باید در جهان خارج تجربه کرد. بنابراین دانشآموزان باید زمانی را در کسبوکارهای کوچک یا پروژههای محلی بگذرانند و سپس در مورد کارهایی که انجام دادهاند گزارش بنویسند.
علاوه بر این، اگر این دانشآموزان تمایل دارند که رهبر شوند باید توانایی داستانگویی و خلق فرهنگ را کسب کنند. این کار به چیزی بیشتر از مطالعه ترازنامهها و پیشبینی فروش نیاز دارد.
آقای هندی امیدوار است بر اساس انجیل کتاب دیگری بنویسد که یک مطالعه موردی عالی از داستانسرایی است. آشکار است که او اجازه نمیدهد بیماری او را عقب براند. او با نگاهی به پیشینه شغلی خود به این باور میرسد که آموزش و نگارش همه به خلق لحظه «آها» مربوط میشود. این لحظه زمانی میرسد که افراد متوجه میشوند ایدهای که معلم یا نویسنده مطرح میسازد سودمند و همان چیزی است که آنها قبلاً میدانستند اما بیان نکرده بودند. نشریه اکونومیست امیدوار است خوانندگان کتابهای آقای هندی هرچند وقت «آها» بگویند.
منبع: اکونومیست