درک غلط از خودکارسازی
آیا روباتها شغل افراد را میگیرند؟
این سوال یکی از رایجترین موضوعات در آمارهای اخیر است و هیچ گزارش یا مطلب ارائهشده در همایشها بدون آن کامل نیست. اندیشکدهها، بنگاههای مشاورتی، آژانسهای دولتی و خبرگزاریها آن را نشانهای از بروز قریبالوقوع آخرالزمان مشاغل میدانند.
این سوال یکی از رایجترین موضوعات در آمارهای اخیر است و هیچ گزارش یا مطلب ارائهشده در همایشها بدون آن کامل نیست. اندیشکدهها، بنگاههای مشاورتی، آژانسهای دولتی و خبرگزاریها آن را نشانهای از بروز قریبالوقوع آخرالزمان مشاغل میدانند. این یافته که تا اواسط دهه 2030 حدود 47 درصد از مشاغل آمریکا در معرض خطر شدید خودکارسازی (اتوماسیون) قرار میگیرند اولین بار در مقاله سال 2013 دو محقق دانشگاه آکسفورد کارل بندیکت فری و مایکل آزبورن مطرح شد و تاکنون در بیش از چهار هزار مقاله دانشگاهی دیگر به آن استناد شده است. اما اگر با آقای فری تاریخنویس اقتصادی اهل سوئد ملاقاتی شخصی داشته باشید متوجه میشوید که او پیشگوی اخبار ناگوار نیست. در واقع این آقای 47درصدی به هیچ عنوان بدبین نیست. او میگوید «بسیاری از افراد واقعاً فکر میکنند من اعتقاد دارم ظرف یک یا دو دهه بسیاری از مشاغل خودکار میشوند و نیمی از جمعیت شغل خود را از دست میدهند اما قطعاً این چیزی نیست که مقاله ما بیان میکند».
اما مقاله چه میگوید؟ نویسندگان آن ویژگیهای 702 شغل را مدلسازی و آنها را بر اساس «قرار داشتن در معرض کامپیوتری شدن» طبقهبندی کردند. نکته جالب توجه آن است که همین طبقهبندی نیز به صورت خودکار انجام گرفت. آقای آزبورن یک سامانه یادگیری ماشینی ساخت که با استفاده از 70 نمونه دارای برچسب آموزش میدید. این مدل پس از تحلیل و خرد کردن ارقام به این نتیجه رسید که 47 درصد از مشاغل کنونی آمریکا از جمله مشاغل اداری، فروش و انواع خدمات در طبقه ریسک بالا قرار میگیرند. اما مقاله متذکر میشود که این گروه در مقایسه با دیگر مشاغل صرفاً بیشتر در معرض خودکارسازی هستند. نویسندگان بیان میکنند «ما هیچ تلاشی نکردیم تا تخمین بزنیم که چه تعداد از مشاغل واقعاً خودکار خواهند شد». به گفته آنها این روند به عوامل زیاد دیگری از جمله هزینهها، نگرانیهای مقرراتی، فشار سیاسی و مقاومت اجتماعی بستگی دارد.
آقای فری میگوید که مخاطب مقاله صرفاً دانشگاهیان بودند اما مقاله بیش از آنچه متصور میشد توجهات را جلب کرد. زمزمههایی که از چین به گوش میرسد به همراه سرتیتر مبالغهآمیز خبرگزاریها حاکی از آن است که برخی افراد این 47 درصد را به عنوان یک پیشبینی قطعی و حتی گاهی به عنوان یک هدف تلقی کردهاند هرچند این رقم کاملاً محتاطانه، نظری و با احتمال اندک بیان شده است. در ماه آوریل یکی از کارگران اعتصابکننده در اسکله لسآنجلس پلاکاردی را با خود حمل میکرد که روی آن نوشته بود قرار است 47 درصد از مشاغل آمریکا تا سال 2034 خودکار شوند. نیازی نیست بگوییم که چنین برنامهای اصلاً وجود ندارد.
برخی سوءبرداشتهای دیگر که برای آقای فری آزاردهنده هستند نیز رواج یافتهاند. به گفته او این نظرات از آن جهت آزاردهندهاند که ماهیت قطبیشده بحثهای مربوط به خودکارسازی و آینده مشاغل را نشان میدهند. در یک سوی طیف افراد بدبینی هستند که هشدار میدهند بیکاری ناشی از فناوری فاصله زیادی با ما ندارد. آقای مارتین فورد که یکی از طرفداران این دیدگاه به شمار میرود دو کتاب پرفروش در زمینه خطرات خودکارسازی به نگارش درآورده است. آقای فورد با نگرانی مینویسد که مشاغل طبقه متوسط از بین خواهند رفت، پویایی اقتصادی متوقف میشود و طبقه حاکم ثروتمند میتواند خود را در مجتمعهای دروازهدار یا شهرهای اشرافی محصور کند و احتمالاً روباتها یا پهپادهای خودکار را نیز برای محافظت از آنها بگمارد. توده بیکاران صرفاً با استفاده از درآمد پایه همگانی به زندگی ادامه میدهند.
در سوی خوشبینانه طیف اقتصاددانان کلاسیک هستند که عقیده دارند در گذشته فناوریهای جدید بیشتر از آنچه مشاغل را از بین ببرند شغلهای جدید آفریدهاند. در درازمدت همهچیز روبهراه خواهد شد هرچند مسیر کوتاهمدت احتمالاً پر از دستانداز خواهد بود. این همان اتفاقی است که در جریان انقلاب صنعتی روی داد. مگر اینکه دولتها دست بهکار شوند و مرحله گذار را آرام سازند.
اغلب چنین فرض میشود که آقای فری در زمره افراد گروه اول است، بنابراین وقتی مشخص میشود که او در واقع به اردوگاه دوم نزدیکی بیشتری دارد بسیاری از افراد متحیر میشوند. او موضع خود را با جزئیات کامل در کتاب جدیدش با عنوان «تله فناوری» توضیح میدهد. فری میگوید این کتاب به او امکان داد تا رقم 47 درصد را در متنی مناسب بیاورد. این متن عمدتاً جنبه تاریخی دارد و در آن آقای فری با تکمیل مقاله اولیه خود دوباره به تاریخ صنعتیسازی اشاره و این سوال را مطرح میکند که چه درسهایی میتوان از آن آموخت.
درس اول میگوید که فناوریهای جدید برای ایجاد بهرهوری و منافع دستمزدی به زمان نیاز دارند. به عنوان مثال چندین دهه طول کشید تا فرآیند صنعتیسازی در انگلستان سرانجام به افزایش معنادار دستمزد کارگران بریتانیایی در اوایل دهه 1800 منجر شود. این فاصله زمانی به افتخار پژوهشگر آن آقای انگلس (Engels) نظریهپرداز کمونیست «درنگ انگلس» نام گرفت. درس دوم آن است که اگرچه خودکارسازی در نهایت سهم افراد از کیک اقتصاد را بالا میبرد اما در کوتاهمدت با کشاندن برخی افراد به مشاغل کمدرآمد نابرابری را افزایش میدهد. آقای فری از این نگران است که خودکارسازی در کوتاهمدت شرایط زندگی برخی از مردم را بدتر کند و در نتیجه موج اعتراضات و آشوب برپا شود. این اعتراضات به نوبهخود روند خودکارسازی و رشد بهرهوری را کند میسازد و به این ترتیب در درازمدت شرایط برای همگان بدتر میشود. این همان تله فناوری است که کتاب آقای فری نام خود را از آن گرفت. در حالی که اکثر افراد فکر میکنند آقای فری به جهانی میاندیشد که در آن تعداد روباتها بیش از حد است، در واقع او نگران آیندهای با تعداد بسیار اندک روباتهاست.
طبق استدلال آقای فری، برای اجتناب از این تله، سیاستگذاران کنونی باید از این حقیقت بهره برند که در زمان حال این امکان وجود دارد که بتوان دید در آینده چگونه اوضاع تغییر میکند و سپس بر همان اساس دوران گذار را مدیریت کرد. اقدامات مدیریتی خاص شامل این موارد میشود: استفاده بیشتر از بیمه دستمزدها، جبران زیان کارگرانی که به اجبار به مشاغل کمدرآمد روی میآورند، اصلاح نظام آموزشی برای تقویت تحصیل در سالهای اولیه زندگی و پشتیبانی از تحصیل دوباره و آموزش مادامالعمر، توسعه مزایای مالیات بر درآمد به گونهای که انگیزه کار کردن بالا رود و نابرابری کاهش یابد، حذف مقرراتی که جلوی عوض کردن شغل را میگیرند، توزیع یارانههای جابهجایی برای تغییر محل افراد در زمان تغییر توزیع مشاغل، و تغییر قوانین منطقهای با هدف اعطای اختیارات بیشتر به افراد برای زندگی در شهرهایی که مشاغل در آنها خلق میشوند.
شکوفایی یا سرنوشت غمبار
اینها همه پیشنهادهای منطقی هستند. تحقیق آقایان فری و آزبورن ضربه شدیدی به شهرت و وجهه آنها زد اما باید دانست که بهترین و پرفروشترین کتابها در حوزههای هوش مصنوعی، روباتها و خودکارسازی آنهایی هستند که همانند کتاب آقای فری چهره تاریک آینده را به تصویر میکشند. بخشی از این امر به این دلیل است که ترس و دلهره فروش خوبی دارد به ویژه اگر با سوءتفاهم همراه شود در حالی که تصویرسازیهای عملگرایانه از پیشنهادهای سیاستی عملاً چنین حاصلی ندارند یا به همان اندازه پرفروش نیستند. کتاب تله فناوری ممکن است صرفاً با عنوان دلهرهبرانگیز خود توجه بسیاری از جویندگان سرنوشتهای غمبار را به خود جلب کند اما در نهایت باعث دلگرمی خوانندگان خود میشود. البته به شرطی که خوانندگان آن را با دقت بیشتری نسبت به مقاله اولیه آقای فری مطالعه کنند.
منبع: اکونومیست