تجزیه دویچه
هشتمین بانک بزرگ دنیا
دویچهبانک یکی از بزرگترین معضلات در صنعت مالی است. با هر معیاری که بسنجیم این بانک قادر به ادامه حیات نیست چون نمیتواند سود کافی به دست آورد و در آینده بازدهی مناسب داشته باشد. علاوه بر این عموم مردم نیز نظر مناسبی نسبت به آن ندارند چراکه بازوی سرمایهگذاری آن که بر امور بانک سلطه کامل دارد در دهه گذشته به کارکنان خوشاقبال خود رقم نجومی 40 میلیارد یورو پرداخت کرد.
دویچهبانک یکی از بزرگترین معضلات در صنعت مالی است. با هر معیاری که بسنجیم این بانک قادر به ادامه حیات نیست چون نمیتواند سود کافی به دست آورد و در آینده بازدهی مناسب داشته باشد. علاوه بر این عموم مردم نیز نظر مناسبی نسبت به آن ندارند چراکه بازوی سرمایهگذاری آن که بر امور بانک سلطه کامل دارد در دهه گذشته به کارکنان خوشاقبال خود رقم نجومی 40 میلیارد یورو پرداخت کرد. سالهاست که حاکمیت بانک ناموفق عمل میکند. در 8 ماه آوریل دویچهبانک در سومین تغییر بزرگ خود در هفت سال گذشته جان کریان (John Cryan) مدیرعامل را برکنار کرد. اگر بخواهیم قواعد سرمایهداری را در مورد این بانک اعمال کنیم دویچه باید منحل شود. اما آیا این کار امکانپذیر است؟
دویچه در سال 1870 تاسیس شد تا به حضور شرکتهای آلمانی در دیگر کشورها کمک کند. این بانک در سال 1999 یک بنگاه والاستریت به نام بنکرز تراست (Bankers Trust) را خریداری کرد و حضور خود در عرصه بانکداری سرمایه را به شدت گسترش داد. امروزه دویچهبانک چهار عنصر اصلی دارد. واحد مدیریت داراییها با عنوان Dws، واحد سودآور پرداختها که پولهای شرکتها را در سراسر جهان انتقال میدهد؛ یک بانک خردهفروشی متوسط آلمانی که از برندهای پستبانک و دویچه استفاده میکند و یک بانک سرمایه متزلزل که نیمی از سرمایه بانک را میبلعد.
سودآوری بانک بسیار اندک بوده است. در دهه گذشته میانگین بازدهی سهام مالکانه آن (ROE) پنج درصد بوده است که سال قبل به دو درصد رسید. این ارقام هزینه جریمهها و حذف سرقفلیها را در نظر نمیگیرد و فرض میکند که سطوح سرمایهای امروزی آن همیشه برقرار بودهاند. سهامداران تقریباً امید خود را از دست دادهاند و ارزش بانک را 4 /0 ارزش دفتری آن میدانند؛ وضعیتی که بانکهای آمریکایی در زمان بحران سالهای 2008-2007 به آن مبتلا شدند. بستانکاران مضطرب شدهاند. آنها فکر میکنند دویچه ریسک بیشتری از دیگر بانکها دارد چراکه میبینند هزینه بیمه وام در مقابل نکول بالاتر رفته است.
مشکلات بانک هم کسبوکار ضعیف و هم حاکمیت ناموفق را نشان میدهد. آقای پل آچلیتنر (Paul Achleitner) که از سال 2012 رئیس هیاتمدیره است در دوران بحران مدیریت را بر عهده دارد. در دویچه که یک شرکت آلمانی است نیمی از هیات نظارت را نمایندگان کارکنان تشکیل میدهند که ممکن است به کاهش هزینهها اعتراض کنند. با بدتر شدن شرایط، سهامداران کمتری به بانک روی میآورند. بزرگترین سرمایهگذاران بانک یکی مجموعه گردشگری چینی HNA است که کوهی از بدهی دارد و دیگری صندوقهای متعلق به خاندان سلطنتی کویت است که سابقه خوبی در حمایت و پشتیبانی ندارند.
دویچهبانک دو موضوع را در دفاع از خود مطرح میکند. اول اینکه بانک برنامهای برای تجدید سودآوری دارد. هرچند در واقع چنین نیست. این بانک باید سالانه هفت میلیارد یورو سود پیش از کسر مالیات داشته باشد تا بازدهی سهام مالکانه (ROE) آن مثبت شود در حالی که سود سال گذشته آن به 5 /1 میلیارد یورو رسید. برنامههای مربوط به کاهش هزینهها نیز آنقدر قدرتمند نیستند که بتوانند شکاف درآمدی را پر کنند. بخش بانکداری خرد آن در آلمان مدیریت ضعیفی دارد و باید با آن دسته از بانکهای دولتی و صندوقهای سرمایهگذاری رقابت کند که به سود اهمیت زیادی نمیدهند. بانکداری سرمایه در فعالیتهایی مانند معامله ارز سهم مناسبی از بازار دارد اما نمیتواند هزینههای سرسامآور سربار خود را پوشش دهد. برای نشان دادن این ناکامی میتوان وضعیت دویچه را با چهار رقیب بزرگ آن یعنی گلدمنساکس، واحد بانکداری سرمایه در جیپی مورگان، سیتیگروپ و بانک آمریکا مقایسه کرد. از نظر درآمدی سهم دویچه کمتر از نصف سهم آن بانکهاست. با وجود این دویچه برای هزینههای غیردستمزدی مانند کارمزدها و فناوری اطلاعات به همان اندازه آنها (9 میلیارد دلار) خرج میکند. دومین اهرم دفاعی دویچه آن است که وجود خود را برای آلمان الزامی و ناگزیر میداند. این گفته جای بحث دارد. بانک سرمایه فقط پنج درصد از درآمدش را در آلمان ثبت میکند. میزان وام شرکتی دویچه در داخل کشور فقط حدود 40 میلیارد یورو است که معادل پنج درصد از کل بدهیهای شرکتهای بورسی و دو برابر میزان وام شرکتی شعبه آلمان جیپی مورگان میشود. فقط واحد پرداختها شرایط بهتری دارد و یکچهارم از کسبوکار آن به مشتریان آلمانی مربوط میشود.
هرگونه مزیت و منفعت دویچه برای آلمان را باید با هزینههای بالقوهای مقایسه کرد که دولت برای میزبانی از یک بانک سودآور در زمینه تامین مالی کلی باید متحمل شود. در جریان بحران وامهای ثانویه مسکن در آمریکا و بحران یورو، ضمانت دولت برای دویچه میلیاردها یورو در سال ارزش داشت. آلمان هماکنون طرح جدید «نجات از درون» را به اجرا میگذارد که هدف آن محافظت از مالیاتدهندگان و کاهش یارانهها از طریق هدایت ضرر و زیان به سمت سهامداران بانک است. با این حال، این طرح هیچگاه در یک وضعیت اضطراری امتحان نشده است.
هیچکس نمیتواند دویچه را از نو بسازد. تجزیه بانک چندین مرحله دارد. واحد مدیریت دارایی (DWS) را میتوان منحل کرد یا فروخت. بانک خردهفروشی را میتوان در یک موافقتنامه با حمایت دولت در بانک آلمانی کامرزبنک (Commerz bank) ادغام کرد. واحد پرداختها را میتوان به شرکتی مانند بیانپی پاریبا (BNP Paribas) فروخت. این بانک توانمند منطقه یورو واحد پرداختهای جهانی رویال بانک اسکاتلند را در سال 2015 خرید.
با توجه به جایگاههای درازمدت سرمایهگذاری، واحد بانک سرمایه دویچه را باید به تدریج و با حفظ مسوولیت در طول 10 سال منحل کرد. به عنوان مثال 16 درصد از 42 تریلیون یورو اوراق مشتقه بانک ظرف پنج سال سررسید میشود. درآمدها ممکن است سریعتر از هزینهها کاهش یابند و باعث بروز زیان شوند. هزینه اخراج 30 هزار کارمند نیز در پیش رو است. علاوه بر این، مقرراتگذاران سرمایه محبوسشده در این کسبوکار را به تدریج آزاد میکنند. این کار اوضاع را به هم میریزد. ارزش خالص کنونی که سرمایهگذاران از واحد بانکداری سرمایه بهدست میآورند تقریباً 15 میلیارد یورو خواهد بود. این رقم معادل نصف ارزش دفتری آن است اما بیشتر از آن چیزی است که سرمایهگذاران در نظر گرفتهاند.
دشوارترین کار در تامین مالی
کریستین سوینگ (Sewing) کارمندی که تمام عمر در بخشهای مختلف بانک کار کرده اکنون رئیس جدید است. احتمال کمی میرود که او بانکی را منحل کند که شغلش را مدیون آن است. اما او حداقل باید اندازه بانک سرمایه را نصف کند، مقامات را وادار کند هیات نظارتی جدیدی تشکیل دهند و تلاش کند واحد بانکداری خرد با کامرزبنک ادغام شود. همچنین او باید سهامداران جدید پیدا کند. یک گزینه آن است که یک بانک خوب مانند BNP را تشویق کند تا بخشی از سهام را بخرد. به این ترتیب میتوان نیروی مطمئنی برای فشار آوردن بر هیاتمدیره دویچه تشکیل داد.
مشکل آنجاست که دویچه هماکنون لنگلنگان پیش میرود؛ لباس میهنپرستی بر تن کرده است و در مورد ایجاد ROE مناسب فقط شعار میدهد. سیاستمداران آلمان میگویند آنها هیچگاه دویچه را از بیرون نجات نمیدهند اما احتمالاً آنها طرفدار یک بانک آلمانی بزرگ هستند که همانند سال 1870 در خارج از کشور فعال باشد. این یک سرازیری لغزنده است. بزرگترین و بهترین بانکهای جهان مانند جیپی مورگان ایمن هستند چون نظم دارند و میتوانند سودآوری زیاد و باثبات داشته باشند. بانکی که نتواند از عهده هزینههایش برآید قهرمان نیست.