شناسه خبر : 39148 لینک کوتاه

خروج بزرگ زن

رویارویی جانشین مرکل با چالش‌های حل‌نشده*

خروج بزرگ زن
 
 
 ترجمه: جواد طهماسبی

فقط اتو وان بیسمارک و هلموت کهل بیشتر از آنگلا مرکل در مسند صدراعظمی آلمان خدمت کرده‌اند. بیسمارک یک امپراتوری به راه انداخت و در این راه اولین سامانه‌های مستمری عمومی و مراقبت بهداشتی اروپا را تاسیس کرد. کهل نظارت بر اتحاد مجدد آلمان غربی و شرقی را بر عهده داشت و پذیرفت واحد پولی یورو به جای دویچه‌مارک پرطرفدار مورد استفاده قرار گیرد. دستاوردهای خانم مرکل به آن اندازه بزرگ نیستند. او در دوران 16ساله صدراعظمی مجموعه‌ای از بحران‌ها، از بحران اقتصادی تا همه‌گیری کرونا را پشت ‌سر گذاشت. توانایی او در برقراری اجماع هم برای کشورش و هم برای اروپا سودمند افتاد. اما چیزهای زیادی در سطوح ملی و بین‌المللی از چشمان دولت او دور ماندند. آلمان تاکنون توانسته است از بحران‌ها بگذرد و به کشوری شکوفا و باثبات تبدیل شود. 

اما مشکلات کم‌کم نمایان می‌شوند. در حالی‌که خانم مرکل خود را برای ترک دولت آماده می‌سازد و دولت جدید پس از تعطیلات آخر هفته انتخاب می‌شود تمجیدها از رهبری باثبات او با احساس دلسردی از غرور و رضایت از خویش آمیخته شده‌اند؛ احساسی که خانم مرکل عامل پیدایش آن است. 

فهرست مسائلی که مورد غفلت قرار گرفته‌اند طولانی است. آلمان به یک خودرو تجملی و زیبا شباهت دارد اما اگر کاپوت‌ آن را بالا بزنید نشانه‌های غفلت و بی‌توجهی به آسانی دیده می‌شوند. بخش عمومی نتوانست سرمایه‌گذاری‌های کافی و عاقلانه انجام دهد و از همتایان خود در ساخت زیرساختارها به ویژه در حوزه دیجیتال عقب ماند. این عقب‌ماندگی هم بر شرکت‌های ضعیف فناوری و هم بر هر شرکت دیگری تاثیر می‌گذارد. علاوه بر این، اثربخشی دولت را نیز کاهش می‌دهد. مشکلی که کمبود کارمند آن را بدتر می‌سازد. خساست و دقت بیش از حد در خرج کردن در تمام ارکان دولت ریشه دوانده است. در سال 2009 و با نظارت خانم مرکل، آلمان اصلاحیه‌ای را در قانون اساسی گنجاند که به موجب آن کسری بودجه به مدت بیش از یک دقیقه غیرقانونی است. اکنون که نرخ‌های بهره در پایین‌ترین سطح هستند دولت‌های عاقل باید پول بیشتری برای سرمایه‌گذاری قرض می‌گرفتند، نه اینکه با اولین جوهر قرمز در صورت‌های مالی لرزه بر اندامشان بیفتد. بزرگ‌ترین مشکل داخلی کشور ناکامی آن در اصلاح نظام مستمری‌هاست. آلمانی‌ها به سرعت در حال پیر شدن هستند و متولدان دوران پرفرزندی که در اواخر این دهه به بازنشستگی می‌رسند بار سنگینی بر دوش بودجه کشور خواهند بود. آلمان در حوزه تغییرات اقلیمی پیشرفت بسیار آهسته‌ای دارد و هنوز هم در مقایسه با دیگر کشورهای بزرگ عضو اتحادیه اروپا بیشترین مقدار کربن سرانه را متصاعد می‌کند. تعطیلی صنعت هسته‌ای آلمان به وسیله خانم مرکل پس از فاجعه فوکوشیمای ژاپن در سال 2011 کمکی به حل این مشکل نکرد. 

نفوذ آلمان در اروپا اهمیت بسیار زیادی دارد اما عدم تمایل خانم مرکل برای اعمال این نفوذ مایه دلسردی و نومیدی همگانی بود. اتحادیه اروپا نتوانست به خوبی برای رفع ناتوانی اعضای بدهکار خود در جنوب قاره اقدامی انجام دهد. تنها اقدام مفید در دوران همه‌گیری تشکیل یک ابزار مالی بود که به اتحادیه امکان می‌دهد اوراق بدهی با تضمین مشترک انتشار دهد و مقداری از پول‌ها را نه به شکل وام بلکه به صورت کمک‌های بلاعوض توزیع کند. اما این برنامه با هدف یک‌بار اجرا طراحی‌ شد. از آن بدتر آنکه قوانین ثبات هر آن می‌توانند احیا شوند. این قوانین کشورها را ملزم می‌سازند برای کاهش بار بدهی خود به ریاضت روی آورند. آلمان که قدرتمندترین صدا را در جلسه‌های اتحادیه اروپا دارد باید از رویکردهای منطقی‌تر دفاع می‌کرد. 

در زمینه سیاست خارجی اتحادیه اروپا، آلمان می‌توانست و می‌بایست بیشتر تلاش می‌کرد تا سازگاری سریع‌تری در قبال جهان پرآشوب کنونی به‌دست آید. چین رقیبی است که مرتب چالش‌های اقتصادی و راهبردی می‌آفریند. روسیه تهدیدی غیرقابل پیش‌بینی است و آمریکا متحدی کم‌توجه و نامطمئن به شمار می‌رود. با وجود این آلمان دست روی دست گذاشت. این کشور برای هزینه‌های دفاعی کمتر مایه می‌گذارد هرچند به تازگی این هزینه‌ها را افزایش داده است. آلمان به امید دستیابی به شرایط تجاری بهتر در مقابل چین سکوت می‌کند و با حمایت از خط لوله گازی جدید نورد استریم 2 گلوگاه تامین انرژی اروپا را به دستان ولادیمیر پوتین واگذار می‌کند. این رویداد در صورت تحقق نقطه‌ای منفی در کارنامه خانم مرکل خواهد بود. اکنون وظیفه بر دوش دیگرانی از جمله امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه افتاده است و او باید زمینه را برای تلاش و اقدامات بیشتر اروپا فراهم سازد. 

کدام نامزد جانشینی می‌تواند بهتر از خانم مرکل کار کند؟ نظرسنجی‌ها حاکی از آن‌اند که  مجلس آینده آلمان وضعیتی آشفته خواهد داشت و در آن هیچ حزب به تنهایی یا حتی دو حزب با یکدیگر قادر به تشکیل دولت نیستند. در مقابل، نوعی ائتلاف سه‌جانبه غیرمنسجم از نظر ایدئولوژیک در راه خواهد بود. ائتلافی که سبزهای طرفدار هزینه‌کرد بالا و لیبرال‌های حامی تجارت را کنار هم قرار می‌دهد و نخواهد توانست بر سر هیچ برنامه شکوهمند و جاه‌طلبانه‌ای به توافق برسد. این خود نشانه‌ای دیگر از احساس از خود راضی بودن به سبک مرکل است. آلمانی‌های محتاط و راحت‌طلب علاقه‌ای به مناظره‌های جدی پیرامون آینده ندارند. مدیریت بحران جای ابتکارات را گرفته است. نامزدها هیچ انگیزه‌ای برای برجسته کردن مشکلات پنهان کشور ندارند در نتیجه کارزاری ایجاد شد که در مقایسه با دهه‌های گذشته کمترین تحرک را دارد. همه به خود انتخابات فکر می‌کنند و هیچ‌کس نگران مسائل نیست. 

دو نتیجه احتمالی را می‌توان مطرح کرد. نتیجه اول تشکیل ائتلافی به رهبری حزب خانم مرکل یعنی حزب دموکرات مسیحی با حزب باواریا به رهبری آرمین لاشت است. 

احتمال دوم آن است که ائتلافی به رهبری اولاف شولتز از حزب سوسیال‌دموکرات شکل گیرد. او هم‌اکنون مسوولیت وزارت دارایی آلمان را بر عهده دارد. در هر دو حالت سبزها و دموکرات‌های آزاد طرفدار تجارت نیز عضوی از این ائتلاف خواهند بود. هر دو نتیجه نقایص جدی خواهند داشت. 

صادقانه بگوییم که ائتلاف باواریا و دموکرات مسیحی همه چیز را خراب کرده است. شانزده سال در قدرت بودن برای آنها کافی بود. حزب از ایده و انگیزه تهی شده است. این امر را می‌توان از تصمیم آن برای انتخاب آقای لاشت به عنوان صدراعظم فهمید. او که در این قدوقواره نیست کارزاری ضعیف را رهبری می‌کند و پیش‌بینی می‌شود که تیم خود را به بدترین نتایج پس از جنگ جهانی دوم برساند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که مطلوبیت آقای شولتز در میان رای‌دهندگان دو برابر مطلوبیت او است. 

گیس‌کشی از جناح چپ 

آیا حق با رای‌دهندگان است؟ دلایلی وجود دارند که درستی این امر را نشان می‌دهند. آقای شولتز وزیر دارایی کارآمدی بود. مردم آلمان به او اعتماد دارند. او بهتر از یک صدراعظم برخاسته از حزب دموکرات مسیحی می‌تواند در مورد تغییرات اقلیمی با سبزها کار کند. مشکل آنجاست که هرچند او به جناح طرفدار تجارت در حزبش تعلق دارد اما حزب سوسیال‌دموکرات تحت سلطه چپگرایان است. ممکن است آنها بیشتر از اعضای دموکرات آزاد او را به سمت خویش بکشانند و کار و فعالیت شرکت‌های بزرگ را با دشواری روبه‌رو کنند. 

جهان باید منتظر باشد تا گفت‌وگوهای ائتلاف ماه‌ها به طول انجامد و در این مدت سیاست اروپایی شکلی قطبی‌محور پیدا ‌کند. در نهایت ممکن است آلمان به دولتی برسد که از انجام کارها ناتوان باشد. این همان افتضاحی است که خانم مرکل از خویش به جای می‌گذارد.  

* این مطلب قبل از انتخابات آلمان نوشته شده است.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...