تغییر کارگزار، ثبات ساختار
نگاهی به سناریوهای احتمالی درباره انتخابات آمریکا
احزاب در ایالات متحده مانند همه کشورهایی که احزاب به صورت قانونی فعالیت میکنند، در چارچوب منافع و مصالح ملی و استراتژی کلان کشور خودشان عمل میکنند و این مساله به آن معنی است که احزاب بر سر بسیاری از موضوعات حساس و کلیدی و کلان اشتراک نظر دارند اما اختلاف زمانی شروع میشود که احزاب برای پیش بردن اهداف، تکنیکها و تاکتیکهای متفاوتی را مدنظر قرار میدهند. احزاب آمریکا هم اینگونهاند؛ بنابراین از یک طرف دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در قبال پدیده انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، نظامی که در کشوری به قدرت رسید که پیش از انقلاب نزدیک به آمریکا بود و حالا رویکرد ضدآمریکایی و در تقابل با ارزشهای غربی دارد و داعیهدار نظم جدید در منطقه است، احساس خطر میکنند و تلاش میکنند این پدیده را مهار یا اگر توفیق حاصل شد، نابود کنند. از این جهت دولتهای دموکرات و جمهوریخواه نسبت به جمهوری اسلامی ایران در مسائل کلان که فهرست طولانی هم دارد اتفاق نظر دارند ولی درباره اینکه چگونه با این پدیده مقابله کنند و بهترین راه برای مهار یا سرنگونی این پدیده چیست اختلاف نظرها بروز پیدا میکند که آن هم متناسب با زمان و مکان و نوع بازیگری ایران میتواند متفاوت باشد. از اینرو میتوان گفت بین دموکراتها و جمهوریخواهان در قبال ایران هم اشتراک وجود دارد هم افتراق. مثلاً رویکردی که دولتهای دست راستی ریگان و بوش پدر در قبال ایران داشتند، با دولت لیبرالی کلینتون متفاوت است. برخورد بوش پسر با اوباما تفاوت دارد و... من قائل به این گزاره نیستم که برای احزاب آمریکا از این ضربالمثل فارسی استفاده کنیم که «سگ زرد برادر شغال است». قطعاً تفاوت وجود دارد، هرچند این تفاوتها بر سر مسائل اصولی و کلان و اهداف بلندمدت آمریکا نیست اما در موضوعات روزمره و کوچک و شیوه عمل تفاوت وجود دارد. این مساله تنها به دموکراتها و جمهوریخواهان محدود نمیشود؛ حتی در داخل احزاب هم روشها متفاوت است؛ مثلاً رفتار دولت دموکرات باراک اوباما و دولت دموکرات بیل کلینتون در قبال ایران متفاوت بود و حتی دوره اول اوباما با دوره دومش فرق داشت و حتی اوبامای 2015 با 2016 یکی نبود. مهم این است که با افزایش آگاهی از یک پدیده، تفاوتهای آن پدیده نمایان میشود. میتوان با یک نگاه کلی قائل به این بود که پدیدهها با هم تفاوت ندارند ولی هرچه عمیقتر نگاه کنیم تفاوتها خود را نشان میدهند. از این جهت از یک طرف دموکراتها و جمهوریخواهان در موضوعات کلان اشتراک نظر دارند ولی بر سر مسائل جزئیتر که میتوانند زیاد هم باشند افتراق دارند.
من قائل به خطکشی حزبی در خصوص مواجهه ایالات متحده آمریکا با ایران نیستم. چراکه ما در تاریخ با جمهوریخواهانی مواجه بودیم که رویکرد بسیار تندی در قبال ایران داشتند، مثلاً هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کردند و از واژه محور شرارت در مورد ایران استفاده کردند و سردار سلیمانی را به عنوان یک شخصیت خوشنام و بانفوذ ایرانی ترور کردند اما در عین حال امکان رسیدن به تفاهم در مورد مبادله گروگانها یا تمایل دولت ریگان برای ارسال اسلحه به ایران یا همکاری ایران با دولت جمهوریخواه بوش در افغانستان هم سابقه داشته است. بنابراین با جمهوریخواهان هم نقاط روشن داریم هم نقاط تاریک. در مورد دموکراتها هم همینطور است. مثلاً تحریمهای ثانویه در دوران دموکراتها تصویب شد، تحریمهای هوشمند که بعداً با برجام تعلیق شد، در دولت باراک اوباما تصویب شده بود. در عین حال همکاریهایی هم با دموکراتها داشتیم؛ مثلاً وزیر خارجه دولت کلینتون خانم مادلین آلبرایت خطای آمریکا در مورد کودتای 28 مرداد 1332 را میپذیرد، گشایشهایی صورت میگیرد، نقل و انتقال پول انجام میشود. اوج همکاری ایران با دموکراتها هم در دوران اوباماست که برجام حاصل میشود. از این جهت مساله سیاه و سفید نیست که بگوییم دموکراتها خوب هستند و جمهوریخواهان بد؛ اما میتوان به صورت استعاری اینگونه بیان کرد که در قبال جمهوری اسلامی ایران، جمهوریخواهان بد حرف میزنند اما خوب عمل میکنند؛ یعنی لحن تند و گزنده دارند اما امکان رسیدن به تفاهم با آنها بیشتر است. دموکراتها برعکس خوب و محترمانه حرف میزنند ولی کار کردن با آنها میتواند سختتر باشد. تعبیری که رهبری در مورد دولت باراک اوباما داشتند این بود که زیر دستکش مخملی دست چدنی دارند. این عبارت از جایی نشات میگیرد که باراک اوباما خیلی محترمانه و زیبا صحبت میکرد، مسلمانان و اقوام مختلف را تکریم میکرد اما سختترین تحریمها قبل از ترامپ تحریمهای همین اوبامایی بود که اولین سخنرانی خود را در قاهره انجام داد و از مسلمانها به نیکی یاد کرد. از طرفی میبینیم دونالد ترامپ هم لحن و هم عمل تندی دارد ولی جمهوریخواه دیگری مثل جرج بوش با اینکه ایران را محور شرارت نامید اما طوری رفتار کرد که تهدیدهای امنیتی ایران را برطرف کرد؛ مثلاً اقدامات بوش منجر به نابودی طالبان در شرق ایران شد و در غرب صدام رفت و فضای تنفسی ایران افزایش یافت. جرج بوش نمیخواست چنین اتفاقی رقم بخورد اما اقداماتش در نهایت به کاهش تهدید امنیتی ایران در منطقه منجر شد.
در حال حاضر در آمریکا با انتخاباتی مواجه هستیم که احتمالاً ایران خیلی نقش تاثیرگذاری بر آن ندارد. البته آمریکاییها مدعی هستند که ایران در انتخابات آنها دخالت میکند اما اگر چنین مباحثی را در نظر نگیریم نتیجه انتخابات آمریکا مبتنی بر تصمیمی است که مردم آن کشور میگیرند. اما اینکه در کدام حالت و در چه سناریویی شرایط برای ایران مهیاتر میشود، من معتقدم چه ترامپ برنده شود چه بایدن، یکسری فرصتها برای ایران به وجود میآید و یکسری تهدیدها. باید تکتک این فرصتها و تهدیدها را بررسی کرد و برآیند آن را ارائه داد. من معتقد نیستم در صورت پیروزی ترامپ حتماً شرایط ما بدتر میشود یا در صورت پیروزی بایدن شرایط ما بهتر میشود. ممکن است این سناریو وجود داشته باشد که ما بتوانیم با دولت دوم ترامپ به توافق برسیم ولی با دولت اول جو بایدن به مشکل بخوریم یعنی این احتمال وجود دارد و نباید صفر و صدی نگاه کنیم که ترامپ الزاماً برای ما خطرناک است و جو بایدن برای ما خوشایند. من قائل به این گزاره نیستم که اگر جو بایدن دموکرات در انتخابات آمریکا برنده شود، بیقید و شرط و بدون طرح خواستههایی به برجام برگردد. باید توجه داشته باشیم بخشی از سیاست خارجی دولت جدید آمریکا، استمرار سیاست دولت فعلی خواهد بود. حتی اگر ترامپ و پمپئو نباشند و تیم امنیت ملی آمریکا بهطور کلی عوض شوند هم نگرش و برداشت هیات حاکمه آمریکا نسبت به ایران تغییر اساسی نمیکند. در انتخابات ایالات متحده با تغییر کارگزار مواجه هستیم اما ساختار باقی میماند و اگر تغییری هم داشته باشد به شکل بسیار کندی خواهد بود. این ساختار است که خیلی وقتها الزامات خودش را به کارگزار تحمیل میکند. دیدیم که بسیاری از کارهایی که دونالد ترامپ مایل بود انجام دهد از طریق دستگاه بوروکراسی که از دولتهای قبلی آمریکا به ارث رسیده بود، جلوی آنها گرفته شد. در کتاب جان بولتون موارد زیادی برای این مساله ذکر شده است. احیاناً اگر بایدن رئیسجمهور شود، حتماً این بوروکراسی خود را به دولت بعدی هم تحمیل میکند. پس نمیتوان تصور کرد با رفتن و آمدن یک رئیسجمهور در روابط آمریکا و ایران تغییر اساسی شکل بگیرد. چنین تصوری ممکن بود در سال 1357، 58 یا 59 که با دولت کارتر مواجه بودیم، وجود میداشت و میشد گفت که اگر دولت بعدی بیاید شاید رویکردش متفاوت باشد اما در این 40 سال آنقدر دموکرات و جمهوریخواه آمده و رفتهاند، آنقدر تجربیات تلخ و تنش وجود داشته و حتی چون بعضاً گشایشهایی هم بوده است، نمیتوانیم خطکشی حزبی را در نظر بگیریم. ممکن است در صورت پیروزی بایدن اتفاقاتی بیفتد که یک سال یا دو سال دیگر بگوییم: «باز صد رحمت به دولت جمهوریخواه ترامپ، دولت بایدن چقدر مشکلات ایجاد میکند.» همانطور که وقتی دولت اوباما تحریم هوشمند اعمال کرد گفتیم صد رحمت به جرج بوش که فقط گفت «محور شرارت».