تبعیض ضمنی
آیا علم اقتصاد هنوز عرصهای مردانه است؟
اهمیت و تاثیر جنسیت در موفقیتهای علمی در رشتههای مختلف هرچه زمان میگذرد کمتر و کمتر میشود. اگرچه زنان در بین برندگان جایزههای مختلف در سالهای اخیر همچنان در اقلیت هستند، اما تعدادشان روزبهروز بیشتر میشود. امسال هم در فیزیک و هم در شیمی زنهای برنده جایزه نوبل داشتیم.
اهمیت و تاثیر جنسیت در موفقیتهای علمی در رشتههای مختلف هرچه زمان میگذرد کمتر و کمتر میشود. اگرچه زنان در بین برندگان جایزههای مختلف در سالهای اخیر همچنان در اقلیت هستند، اما تعدادشان روزبهروز بیشتر میشود. امسال هم در فیزیک و هم در شیمی زنهای برنده جایزه نوبل داشتیم. البته جنسیت همچنان بر موفقیتهای علمی تاثیر دارد ولی این تاثیر مدام کمتر میشود. یکسری تحقیقات درباره اقتصاد انجام شده که نشان میدهد همچنان یکسری تبعیض جنسیتی وجود دارد. به نظر میآید که این تبعیض بیشتر به صورت تبعیض ضمنی (Implicit Bias) است به این معنا که تبعیضها یا تعصبهایی وجود دارد که بر رفتار و داوری افراد تاثیر میگذارد بدون اینکه خودشان آگاهانه بخواهند چنین اتفاقی بیفتد. به عنوان مثال در یک تحقیق که اخیراً در مجله بررسی اقتصادی آمریکا (AER) منتشر شده، آمده است که یکسری سیاستهایی که دانشگاهها برای کمک به زنان اعمال کردهاند به ضرر آنها تمام شده. دانشگاهها اکثراً سیاستی دارند مبنی بر اینکه اگر کسی بچهدار شود، به tenure-track او یعنی به تعداد سالهایی که فرد فرصت دارد تحقیق خود را ارائه کند تا به استخدام دائم دربیاید، یک سال اضافه میکنند. چون زنان در دورهای که باید تحقیق خود را ارائه دهند، در سن باروری هستند این سیاست اتخاذ شده که به آنها مهلت بیشتری برای ارائه تحقیق داده شود. اکثر دانشگاهها با این استدلال که اگر این کار را فقط برای زنان انجام دهند، ممکن است باعث تبعیض در موقع استخدام زنان شود، این مهلت یکساله را بدون در نظر گرفتن جنسیت برای همه کسانی در نظر گرفتند که بچهدار میشوند. الان بسیاری از دانشگاهها این سیاست را هم برای زنان و مردانی که بچهدار میشوند اعمال میکنند. اما در این تحقیق نشان داده شده که این در واقع به ضرر زنان تمام شده است. یعنی موفقیت زنان در دوره قبل از اعمال این سیاست، بیشتر از بعد از آن بوده است. علت این است که حتی در آمریکا هم مسوولیت اصلی بچهداری بر عهده زنان است. در نتیجه زنانی که بچهدار میشوند، در آن یک سالی که اجازه اضافه میگیرند نمیتوانند خیلی کار کنند ولی مردانی که پدر شدهاند در مهلت اضافهای که گرفتهاند، میتوانند بیشتر وقت بگذارند و در نتیجه باعث میشوند استاندارد بالاتر برود و کار برای زنان مشکل شود. در واقع زنان در رقابت با مردان موفق نمیشوند و وضعیت برای زنان بدتر شده است. البته دانشگاهها با این تصور این سیاست را وضع کردند که به نفع زنان باشد، ولی نتیجه نهایی به ضرر زنان تمام شده است.
تحقیق دیگری هم انجام شده که هنوز چاپ نشده است. این تحقیق درباره رشته اقتصاد است و استانداردی دارد درباره اینکه مقالات چقدر خوب نوشته شدهاند. در این تحقیق مقالات چاپشده در پنج مجله برتر اقتصاد بررسی شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد به طور متوسط مقالات زنان در طول تجربه کاری بهتر نوشته شده است. همینطور در طول زمان از اولین تا چندمین مقاله افراد، مقالات زنان هر بار پیشرفت کرده ولی مقالات مردان تغییر چندانی نداشته است. نویسنده این تحقیق به این نتیجه رسیده که همین موضوع نشان میدهد که زنان مجبورند برای چاپ شدن مقالههای خود استاندارد بالاتری را رعایت کنند. این باعث میشود زنان زمان بیشتری را صرف کنند تا مقالاتی بنویسند که چاپ شود و در نتیجه تعداد مقالات زنان در مقایسه با مردان کمتر میشود. این موضوع میتواند حاصل نوعی تبعیض ضمنی (Implicit Bias) باشد چون احتمالاً کسی که داور است نمیخواهد عامدانه از کار زنان ایراد بگیرد، اما ممکن است در پس ذهنش تصوراتی باشد که باعث شود بیشتر به زنان سخت بگیرد. چنین عواملی باعث میشود کار زنان به ویژه برای شروع کردن سختتر باشد.
اما در مجموع چه اقتصاد و چه سایر علوم قبلاً مردانه محسوب میشدند و دانشگاههای مهم به هیچ عنوان حتی دانشجوی زن نمیپذیرفتند، ولی در سالیان اخیر با تغییراتی که رخ داده دیگر اینطور نیست. در حال حاضر در مقطع کارشناسی تقریباً تفاوتی در تعداد دانشجویان زن و مرد وجود ندارد، در بسیاری موارد در کارشناسی ارشد این تفاوت در حال کاهش است و در تعداد دانشجویان دکترا هم تفاوت کمتر میشود. با این حال وقتی من در کنفرانسهای علمی شرکت میکنم میبینم همچنان تعداد زنان از مردان کمتر است، اما در همین کنفرانسها تعداد زنهای جوان از زنانی که در دهه 60 زندگیشان هستند بیشتر است و این نسبت همینطور بیشتر میشود. به نظر میرسد حضور زنان در مجامع علمی یک رشد صعودی دارد و فاصلهای که بین زنان و مردان وجود دارد در طول زمان کمتر و کمتر میشود.
به عنوان مثال تاکنون فقط یک زن برنده جایزه نوبل اقتصاد شده است، اما در نقطه مقابل یک جایزه به نام مدال جان بیتز کلارک (John Bates Clark Medal) وجود دارد که به بهترین اقتصاددان داخل آمریکا که زیر 40 سال باشد داده میشود. عده زیادی از کسانی که این جایزه را گرفتهاند بعداً برنده جایزه نوبل هم شدهاند. طی حدود 15 سال گذشته سه زن در بین برندگان جایزه جان بیتز کلارک بودهاند که کسانی هستند که احتمال اینکه نوبل بگیرند خیلی بالاست. به نظرم این روند رو به بهبود است و هرچه تعداد زنان در این زمینه بیشتر شود، کسانی که در رده پایینتر هستند بیشتر انگیزه پیدا میکنند که بتوانند به ردههای بالا برسند و همین عامل به بهبود روند کمک میکند. من فکر میکنم به این ترتیب تبعیض ضمنی (Implicit Bias) هم که به آن اشاره کردم کمتر میشود و در طول زمان فاصله میان زنان و مردان کمتر و کمتر خواهد شد. نکته دیگر این است که جایزه نوبل اقتصاد معمولاً برای کاری به فردی داده میشود که آن فرد آن کار را 20، 30 یا 40 سال قبل انجام داده است. در بعضی از رشتههای دیگر اینطور نیست، اما در جایزه نوبل اقتصاد بین زمانی که آن تحقیق انجام شده و زمانی که جایزه نوبل داده میشود فاصله زیادی وجود دارد. به همین دلیل اینکه تا امروز فقط یک زن برنده جایزه نوبل شده، به معنای این است که زنان در دهههای قبل کمتر در عرصه اقتصاد حضور داشتهاند. علم اقتصاد قبلاً علم بسیار مردانهای بوده است، اما الان این موضوع کمتر شده و به نظر میرسد که در آینده هم این تغییر ادامه پیدا کند و بیشتر شود. در عین حال ممکن است حداقل 15 سال دیگر وقت لازم داشته باشیم تا تعادل میان زنان و مردان در این زمینه کمی بهتر شود. اینکه جایزه جان بیتز کلارک در سالهای اخیر به سه زن داده شده با توجه به اینکه احتمال نوبل گرفتن برندگان این جایزه بسیار بالاست، نیز میتواند در تغییر نسبت زنان و مردان برنده جایزه نوبل اقتصاد موثر باشد.
بنابراین برای فهمیدن جایگاه فعلی زنان در عرصه علم اقتصاد توجه به جنسیت برندگان جایزه نوبل چندان قابل اتکا نیست. این موضوع بیشتر نشاندهنده این است که در 40-30 سال گذشته جایگاه زنان در علم اقتصاد چگونه بوده است و میدانیم که آن موقع واقعاً علم اقتصاد به همین اندازه که نسبت جنسیتی برندگان جایزه نوبل نشان میدهد، علمی مردانه بوده و تعداد زنان در آن بسیار اندک بوده است. امروز تعداد زنان در این عرصه در حال افزایش است و قاعدتاً میتوان انتظار داشت در سالهای آینده تعداد زنانی که جایزه نوبل اقتصاد دریافت میکنند بیشتر شود.
موضوع دیگری که در این زمینه میتوان به آن پرداخت تاثیر جنسیت بر حوزههای کاری افراد در علم اقتصاد است. در حال حاضر بین حوزههای مورد علاقه زنان و مردان در علم اقتصاد تفاوتهایی مشاهده میشود. حوزههای کار، توسعه و سلامت بیشتر مورد توجه زنان است و نسبت به سایر حوزههای اقتصاد، زنان بیشتری در آنها فعالیت میکنند. به نظر میرسد زنان به موضوعات مربوط به سلامت، خانواده و اینکه چرا بعضی کشورها فقیرترند بیشتر علاقه دارند. در مقابل در حوزههای اقتصاد کلان و سازمانهای صنعتی که من کار میکنم، تعداد زنان نسبت به مردان کمتر است. حوزه اقتصادسنجی نیز حوزهای است که طبق مشاهدات من مردان در آن حضور بیشتری دارند که این تفاوتها همانطور که گفتم بیشتر ناشی از علایق متفاوت مردان و زنان است. این موضوع هم میتواند موثر باشد که اگر در حال حاضر تعداد زنان در یک رشته بیشتر باشد، احتمالاً در آینده هم زنان بیشتری جذب آن رشته میشوند و برعکس، چراکه ممکن است دانشجویان دکترا ترجیح بدهند با همجنس خود کار کنند. به عنوان عامل دیگر، ممکن است که تا حدی فرهنگ حاکم در هر بخش از اقتصاد در میزان علاقه افراد به آن بخش تاثیر داشته باشد. در نهایت من فکر نمیکنم تفاوت استعداد زنان و مردان نقش قابل اعتنایی در این تفاوتها داشته باشد.