محرک صعود
چشمانداز بازارهای جهانی در گفتوگو با حجت قندی
اگرچه همچنان بخشی از کشورهای دنیا با بیماری کووید 19 دستوپنجه نرم میکنند اما روند نتیجهبخش واکسیناسیون در بخشی دیگر از کشورهای دنیا که اغلب نیز جزو اقتصادهای بزرگ هستند باعث شده تا بسیاری از بازارهای دنیا به سمت عادی شدن حرکت کنند و در این میان پیشبینی آینده روند حرکتی بازارها در دوران پساکرونا اهمیت یافته است. در این میان مساله توافق احتمالی آمریکا و ایران و برقراری مجدد برجام نیز بهعنوان یک متغیر اثرگذار بر بازارهای کالایی مطرح است. برای بررسی چشمانداز بازار انواع دارایی با تمرکز بر بازارهای کالایی و بهخصوص نفت گفتوگویی با حجت قندی کارشناس اقتصادی داشتیم. وی معتقد است: استمرار یا عدم استمرار شرایط تورمی ایالات متحده آمریکا و سیاستهای اتخاذی از سوی فدرالرزرو یکی از مهمترین مولفههای اثرگذار بر بازار داراییهاست که ترسیم نحوه این اثرگذاری نیاز به بررسی دقیق دارد. در این میان حضور ایران در بازارهای دنیا و البته به شکل خاص در بازار نفت در کوتاهمدت اثرگذار است اما میزان اثرگذاری آن در میانمدت مورد بحث است.
♦♦♦
چه چشماندازی را میتوان برای بازارهای دنیا با محوریت بازارهای کالایی در دوران پساکرونا متصور شد؟
جواب این سوال را با بیان چند نکته درباره بازارهای دارایی آغاز میکنم؛ بهعنوان نکته اول سقوط قیمتها در بازار دارایی و بازارهای کالایی در ماه مارس سال 2020 و همزمان با شروع کرونا را یادآور میشوم. در این دوران شیوع این بیماری و گسترش آن باعث شد تا بازارها سقوط عظیمی را تجربه کنند. اما پس از این سقوط عظیم بازگشتی قوی در بازار مسکن، بازار بورس، بازار کالاها، بازار انرژی، بازار کریپتو و در مجموع تمامی بازار داراییها رقم خورد. برای رسیدن به برآوردی دقیقتر از آینده بازارها در دوران پساکرونا دانستن دلایل سقوط و پس از آن بازگشت قوی اغلب بازار داراییها لازم است و درواقع فهم این دلایل پیشبینی آینده را آسانتر و امکانپذیرتر خواهد کرد.
اما چه مواردی باعث ریزش بازارها در ماههای ابتدایی سال 2020 در دنیا شد؛ جواب این سوال کاملاً واضح است و همانگونه که مستحضرید در ابتدای سال 2020 دنیا با پاندمی کووید 19 روبهرو شد که به سرعت نیز این پاندمی اغلب کشورهای دنیا را درگیر کرد. دولتها ابتدا برای مقابله با پاندمی کووید 19 سیاست بستن کشورها، و در حقیقت بستن اقتصاد را در پیش گرفتند که این موضوع آسیبی جدی به اقتصاد دنیا زد. تعطیلی کسبوکارها و در واقع بازار حتی در بازه زمانی موقت میتواند ضربهای مهلک به اقتصاد وارد کند، برای آنکه تاثیر تعطیلی کسبوکار و بازار بر اقتصاد نمایان شود از مثالی ساده شروع میکنم. اقتصاد را میتوان از جهتی به دوچرخه تشبیه کرد؛ دوچرخه تا زمانی که در حال حرکت است تعادل دارد و نمیتوان دوچرخه را به حالت ایست درآورد و تعادل آن را حفظ کرد؛ احتمالاً این موضوع را تجربه کردهاید که ایستادن دوچرخه از حرکت به افتادن آن منجر میشود، اقتصاد نیز همانند دوچرخه تا زمانی که در حال حرکت است تعادل دارد. به این ترتیب بستن و درواقع توقف بازارها ضربهای همانند توقف یکمرتبه دوچرخه را به اقتصاد وارد کرد.
دولت آمریکا (منظور خزانهداری ایالات متحده آمریکا و فدرالرزرو که همان بانک مرکزی آمریکاست) خطر رکود بسیار عظیمی را که تنها با رکود عظیم دهه 30 قرن بیستم آمریکا قابل مقایسه است پیشبینی میکردند. بنابراین ترس از وقوع این رکود عظیم و تبعات آن باعث شد که دولت آمریکا سیاست مالی انبساطی شدید و فدرالرزرو آمریکا سیاست پولی انبساطی بسیار شدیدی را اتخاذ کنند. بررسی شاخصهای نقدینگی همانند M2 برای ایالات متحده آمریکا بیانگر آن است که این شاخص نقدینگی هیچگاه به اندازه سال گذشته به یکباره افزایش پیدا نکرده است.
در شرایط عادی اقتصادی، چنین افزایشی در مخارج دولت یا حجم نقدینگی میتواند باعث افزایش مصرف در اقتصاد شود، اما اگر اقتصاد بسته باشد افزایش نقدینگی یا افزایش مخارج دولت نمیتواند به افزایش مصرف منجر شود.
در دوران محدودیتهای کرونایی از مصرف کالاهای خدماتی به شدت کاسته شد به عنوان مثال غذا خوردن در رستورانها، سفر و صنعت توریسم کاهش بسیار شدیدی را تجربه کرد. بنابراین نقدینگی که باید در این خدمات مصرف میشد وارد حسابهای پسانداز شد، یا به خرید کالای مصرفی رسید یا روانه بازار داراییها شد. در نتیجه با کاهش هزینه در بخش خدمات، حسابهای پسانداز فربهتر شدند و بهای کالاهای فیزیکی نیز گرانتر و قیمت داراییها نیز با افزایش مواجه شد. در واقع مجموع این عوامل دست به دست یکدیگر داده و نتیجه این شد که ارزش سهام رشد کرد، قیمت خانه افزایش یافت و رشد تقاضا برای کالاهای فیزیکی نیز باعث افزایش قیمت آنها شد.
همزمان با اثرگذاری این موارد بر بازارهای دنیا، اتفاقهای مهم اما جزئیتری نیز رخ داد که در روند نوسان بازارها و در نتیجه اقتصاد دنیا اثرگذار شد. به عنوان نمونه این اتفاقات شامل اخلال در زنجیره عرضه کالایی خاص یا کاهش محسوس یا توقف تولید بود که درنهایت زنجیره عرضه محصولی را دچار چالش و وقفه میکرد و به این ترتیب بر روند آن بازار مشخص اثرگذار میشد. بهعنوان مثالی دیگر از چنین اتفاقهای جزئی اما اثرگذار بر بازارها میتوان به موضوع کمبود کانتینرها در کشوری مانند چین و سایر نقاط دنیا اشاره کرد که این موضوع تجارت کالاهای فیزیکی در دنیا را با مشکلاتی مواجه کرده و به این ترتیب زمینه نوسان قیمت در این بازارها را فراهم کرده است.
در کنار موارد بیانشده دولت ایالات متحده آمریکا در دوران همهگیری کرونا اقدام به پرداخت سخاوتمندانه بیمه بیکاری به بسیاری از شهروندان این کشور کرد که این موضوع باعث کاهش انگیزه برای یافتن کار شده است. پرداخت بیمههای سخاوتمندانه بیکاری در این کشور باعث شده تا ایالات متحده آمریکا با پدیده جالبی مواجه باشد و آن اینکه باوجود تقاضای بالا برای نیروی کار در این کشور که طبق آمار در بالاترین سطح تاریخی خود قرار دارد، به علت نبود انگیزه کار، نرخ بیکاری در این کشور در پایینترین حد خود نیست.
در کنار موارد بیانشده موضوعاتی ازجمله بسته شدن مرزها، افزایش تعرفهها، ملیگرایی اقتصادی و کمبود قطعات الکترونیک در سال گذشته باعث شدهاند که بخش عرضه کالاهای فیزیکی با مشکلاتی مواجه باشد.
به این ترتیب سیاست پولی انبساطی و سیاست مالی انبساطی به افزایش تقاضا برای کالاها و داراییها منجر شده است؛ این در حالی است که در این زمان چالشهایی در بخش عرضه نیز به وجود آمده است. مجموعه این عوامل تورم قابل ملاحظه در اقتصاد آمریکا را رقم زدهاند. میزان تورم ایالات متحده آمریکا در ماه گذشته (می) به سطح پنج درصد رسید که این میزان بالاترین میزان تورم از سال ۲۰۰۸ است.
تورم ایالات متحده آمریکا چه تاثیری بر بازارهای دنیا و به شکل خاص بازارهای کالایی میگذارد؟
استمرار شرایط تورمی در ایالات متحده آمریکا مورد اهمیت است؛ چرا که اگر تورم در آمریکا بالا بماند احتمالاً سیاست پولی در آمریکا دچار تغییر خواهد شد. تغییر سیاست پولی در آمریکا برای جهان بسیار مهم است. از سویی با توجه به آنکه آمریکا بزرگترین اقتصاد دنیاست سیاست پولی فدرالرزرو میتواند بر اقتصاد دنیا اثرگذار شود؛ از طرف دیگر بسیاری از بانکهای مرکزی جهان سیاستهای خود را با سیاست اقتصادی فدرالرزرو تطبیق میدهند. همین مساله باعث میشود که تغییر سیاست پولی در آمریکا تاثیر بسیار بزرگی بر اقتصاد جهان بر جای بگذارد. البته تا به اینجا با وجود افزایش تورم، فدرالرزرو به تغییر سیاست پولی روی خوشی نشان نداده است. اعتقاد فدرالرزرو آن است که بخشی از تورم فعلی تورمی موقت بوده و بنابراین فعلاً نیازی به تغییر سیاست وجود ندارد.
برداشت شخصی من آن است که میشود رقمی در حدود سه تا چهار درصد که به هیچ وجه سنخیتی با تورمهای بالا که در ایران به چشم میخورد، ندارد. اما چرا و چگونه این تورم حدود چهاردرصدی به نفع اقتصاد ایالات متحده آمریکاست؟
در حال حاضر سطح بیکاری در آمریکا کمی بالاتر از سطح بیکاری به اصطلاح طبیعی است. در این شرایط مثبت شدن اندک تورم در کوتاهمدت میتواند تقاضا برای نیروی کار را افزایش دهد و از این جهت مطلوب است (در خصوص ارتباط تورم و نرخ بیکاری نکتههای ظریفی وجود دارد که پرداختن به آن در این گفتوگوی کوتاه میسر نیست).
دلیل دیگر آن است که به دلیل شرایط پاندمی، بدهی دولت فدرال و همزمان بدهی شرکتها و ایالتها افزایش پیدا کردهاند. بهعنوان مثال به آمار بدهی دولت فدرال آمریکا نگاه کنید؛ نرخ بهره پرداختی روی اوراق قرضه 10ساله دولت آمریکا چیزی در حدود 5 /1 درصد است. کسانی که اقتصاد خواندهاند میدانند که استفاده از عبارت نرخ بهره پرداختی روی اوراق قرضه چندان صحیح نیست و به جای آن شاید باید از عبارت نرخ بازگشت سرمایه بر روی اوراق قرضه استفاده کرد. به هر حال اگر نرخ بهره بر روی اوراق قرضه بهعنوان مثال 5 /1 درصد باشد و نرخ تورم چهار درصد، به معنی آن است که نرخ بهره واقعی پرداختشده به اوراق قرضه منفی 5 /2 درصد است. معنای این جمله این است که قرض دولت آمریکا به صورت واقعی میتواند کاهش پیدا کند. البته باز هم جا دارد نکتهای جانبی را یادآور شوم و آنهم اینکه در شرایط عادی با افزایش نرخ تورم نرخ بهره در بازار نیز به سمت رشد تمایل پیدا میکند. اما در شرایط کنونی فشاری از طرف بازار برای افزایش نرخ بهره وجود ندارد. بهعنوان مثال هماکنون شواهدی وجود دارد که تقاضا برای خرید اوراق بدهی دولت آمریکا از طرف سرمایهگذاران خارجی بسیار بالاست.
اما چرا بیان این نکته مهم و لازم بود؟ به این دلیل که نرخ بهره در بازار داراییها همانند جاذبه عمل میکند، هرچه نرخ بهره بالاتر باشد قیمت داراییها کمتر میشود. اگر به این اعتقاد برسیم که فدرالرزرو عجلهای برای افزایش نرخ بهره ندارد طبیعتاً به این نتیجه هم خواهیم رسید که بازار دارایی از طرف افزایش نرخ بهره فشاری را بر خود احساس نخواهد کرد.
در شرایط کنونی علاوه بر موارد یادشده، دو پدیده دیگر به طور همزمان در حال اتفاق افتادن است. از سویی مقدار بسیار عظیمی از سرمایه در جهان به دنبال حفظ ارزش است. بهعنوان مثال این سرمایه در حال حاضر به شکل اوراق قرضه یا نقدینگی بوده و به دنبال سرمایهگذاری و کالا در حال دویدن است. در جهانی که احتمال میرود تورم رو به افزایش است و ارزش پول نقد در حال کاهش خواهد بود، جایگزین پول نقد در مقابل کاهش ارزش پناه بردن به بازار داراییهاست. از همین رو ارزش سهام، ارزش مسکن و ارزش بسیاری دیگر از داراییها در آمریکا در حال بالا رفتن است. از طرف دیگر برآورد میشود که اقتصاد جهان در سال جاری رشد بسیار خوبی خواهد داشت. این رشد میتواند باعث افزایش تقاضا برای کالاهای فیزیکی و دارایی شود. بنابراین برآورد من این است که مجموعه عوامل اثرگذار مانند نرخ بهره پایین، تمایل دولتها برای افزایش مخارج، رشد اقتصادی، و حجم عظیم نقدینگی مانند باد موافق در بازار سرمایه عمل خواهد کرد.
بازار نفت متاثر از مولفههای عمومی اثرگذار بر این بازار و البته عوامل اختصاصی اثرگذار به چه سمت و سویی میرود؟
بازار نفت و انرژی یکی از مهمترین بازارها در جهان است و در واقع اقتصاد جهان بسیار متاثر از قیمتها در بازار نفت و انرژی حرکت میکند. آنچه به نظر میرسد این است که به دلایل بیانشده رشد اقتصادی در سال جدید مثبت خواهد بود و به همین دلیل تقاضا برای نفت افزایش پیدا خواهد کرد. برآورد من آن است که برای بازه زمانی 10 سال آینده همچنان تقاضا برای نفت روند مثبتی داشته باشد.البته در این زمان احتمال قوی وجود دارد که بسیاری از کشورها به شرکتهای خودروسازی فشار آورند تا از اتومبیل با سوخت فسیلی به سمت اتومبیلهای الکتریکی و هیبریدی بروند. به این ترتیب ترکیبی از فشار دولتها و تغییرات تکنولوژی مخصوصاً در باتریسازی، خودروسازان را در دهه جاری به نقطهای خواهد رساند که میتوان آن نقطه را آغازی برای پایان کار ماشینهای درونسوز نامید. در نتیجه ماشینهای درونسوز سرنوشتی همانند تلفنهای همراه قبل از اسمارتفونها پیدا میکنند و آن زمان است که پایان عصر نفت آغاز خواهد شد.
توافق احتمالی ایالات متحده با ایران و بازگشت به برجام، چه تاثیری بر وضعیت بازار نفت دنیا خواهد داشت؟
در ابتدا لازم است این نکته بیان شود که استراتژی اتکا به صادرات نفت برای تامین درآمد ارزی در بلندمدت محکوم به شکست است. اما به نظر میرسد که حضور ایران در بازار جهانی در کوتاهمدت میتواند بر قیمت نفت تاثیر بگذارد اما اثر حضور ایران در بازار جهانی نفت در میانمدت برای من روشن نیست. البته همانطور که عرض کردم برآورد من آن است که میزان تقاضا برای نفت در بازه زمانی میانمدت (10ساله) افزایش خواهد یافت و شاید این آخرین فرصت ایران برای جدا کردن سرنوشت اقتصادی خود از صنعت نفت باشد.همانطور که پیشتر بیان شد مقدار بسیار عظیمی سرمایه در جهان وجود دارد که به دنبال حفظ ارزش است. حال این سوال مهم مطرح میشود که چرا این سرمایه به آمریکا میرود با آنکه نرخ بازدهی اوراق قرضه دولت آمریکا منفی است اما این سرمایه به سمت ایران نمیآید. این سوال یک دلیل واضح دارد و آن هم ریسک سیاسی است.بیایید فرض کنیم که تحریمهای ایران به زودی به صورت کامل برطرف میشوند (هرچند که من چنین احتمالی را بعید میدانم). آیا در صورت رفع تحریم سرمایههای جهانی به میزانی که به سمت اروپا و آمریکا در جریان است یا بهشکلی که میان آمریکا و اروپا در جریان است به سمت ایران روانه خواهد شد؟ جواب به این سوال به شکل واضح خیر است. اگرچه با رفع تحریم سرمایه به سمت ایران خواهد آمد اما این سرمایه قابل مقایسه با سرمایه روانهشده به بازار اروپا و آمریکا نیست. دلایل متعددی برای ترس سرمایه از حضور در بازار ایران وجود دارد؛ یکی از مهمترین دلایل آن است که مجموعه قوانین در ایران از حقوق مالکیت دفاع نمیکند و در عین حال سیستم رگولاتوری برای تشویق سرمایهگذاری طراحی نشده است. دلیل بااهمیت دیگر آنکه شرایط اقتصاد کلان ایران به گونهای است که قادر به پایدارسازی متغیرهای کلان اقتصادی مانند تورم و نرخ ارز نیست و همین مساله باعث افزایش قابل ملاحظه ریسک سرمایهگذاری در داخل ایران میشود. به همین دلایل یک سرمایهگذار بینالمللی سرمایهگذاری در بازار آمریکا یا اروپا حتی با نرخ واقعی منفی را بر سرمایهگذاری در داخل ایران ترجیح میدهد. این در حالی است که بازار دارایی در ایران میتوانست به صورت بالقوه مانند بازار دارایی در آمریکا از وجود نرخ بهره پایین در بازارهای بینالمللی بهره ببرد اما مجموعه ریسک سیاسی، ریسک در قوانین، ریسک متغیرهای کلان و... مانع از بهرهگیری اقتصاد و بازار داراییها در ایران از بازار داراییها در جهان میشود.