نگاه اربابی
عباس عبدی از ریشههای خودنمایی سیاسی در ایران میگوید
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی، دو ریشه اصلی رفتار نمایشی سیاستمداران ایرانی را نگاه پدرسالارانه و اربابی نسبت به مردم و همچنین ابزاری شدن رسانه رسمی و قرار گرفتن آن در خدمت نمایش مسوولان میداند. به اعتقاد او نوعی نگاه پدرسالارانه نسبت به مردم وجود دارد؛ اینکه حکومت در حال لطف کردن به مردم است، از جمله اینکه به آنان تفضل میکند و پول یا چیزی میدهد. در چنین ذهنیتی دولت بر مردم منت میگذارد که تا ما هستیم مردم هم باید سپاسگزار ما باشند. این تحلیلگر سیاسی میگوید همچنین در حال حاضر رسانههای تصویری ابزاری شده تا آن نمایشی را که مورد نظر قدرتمندان است، بازتاب دهد، البته نمایشی شدن مردم مسالهای اجتماعی است و به خودشان مربوط است ولی نمایشی شدن کارهای حکومت مسالهای سیاسی و انحرافی در رابطه دولت و مردم است. مشکلی که وجود دارد این است که گمان میکنند کارها بدون نمایش دیده نمیشود. به تعبیری گمان دارند که: «من نمایش میدهم، پس هستم».
♦♦♦
اخیراً تصویری از اهدای یک تبلت توسط 17 مسوول به یک دختربچه با انتقادات زیادی همراه بوده است. پیشتر هم موارد متعددی از اینگونه نمایشها در حوزه اهدای بسته معیشتی و... مشاهده شد. چرا سیاستمداران ما به نمایشهای اینچنینی علاقه دارند؟
در اینجا دو مساله را باید از هم جدا کرد. یکی اینکه نوعی نگاه پدرسالارانه به مردم وجود دارد؛ اینکه ساختار در حال لطف کردن به مردم است، از جمله اینکه به آنان تفضل میکند و پول یا چیزی میدهد. در چنین ذهنیتی دولت بر مردم منت میگذارد که تا ما هستیم مردم هم باید سپاسگزار ما باشند. در کشور ما و در میان سیاستمداران ما این نگاه وجود دارد. بنابراین وقتی دولت میخواهد چیزی به مردم بدهد فکر میکند کار مهمی کرده و لطفی در حق مردم کرده است. البته این نگاه در ایران همراه با دورویی نیز هست. در حالی که ادبیات مسوولان نشاندهنده تفاوتگذاری میان دولت و مردم است ولی در ظاهر ادعا میکنند که دولت نوکر مردم است و کسی نیست بگوید که اگر نوکر است چرا به مردم یارانه میدهد و منت هم میگذارد؟ نوکر از ارباب خود دستور و مزد میگیرد نه آنکه دستور ببرد و یارانه بگیرد!! پس این نگاه ریشه اصلی مشاهده چنین اقدامات نمایشی از سوی برخی مسوولان است؛ وگرنه اگر فکر میکردند ارائه خدمات از طرف نهاد دولت، وظیفه ناشی از کارگزاری آنان و حق مردم است و برای انجام آن دستمزد میگیرند در این صورت چنین برداشتی به ذهنشان خطور نمیکرد که برای هر کاری باید نمایشی هم برگزار کنند.
اما برای تحلیل جامع ریشههای این رفتار نمایشی تنها این مورد کفایت نمیکند. چرا؟ برای اینکه خیلیها هستند که به مردم کمک میکنند اما پنهانی این کار را میکنند. آنچه اکنون مساله شده نمایشی شدن سیاست است که خب منحصر به ما هم نیست. رسانهای و تصویری شدن زندگی به نحوی همهگیر شده است. اینستاگرام محلی برای این نمایش است. در حال حاضر رسانههای تصویری ابزاری شده تا آن نمایشی را که مورد نظر قدرتمندان است، بازتاب دهد. البته نمایشی شدن مردم مسالهای اجتماعی است و به خودشان مربوط است ولی نمایشی شدن کارهای حکمرانی مسالهای سیاسی و انحرافی در رابطه دولت و مردم است. مشکلی که وجود دارد این است که گمان میکنند کارها بدون نمایش دیده نمیشود. به تعبیری گمان دارند که: «من نمایش میدهم، پس هستم».
رسانه رسمی کشور هم سوگیری نمایشی دارد. معمولاً در رسانههای نمایشی از برنامههای نقد و بررسی و تحلیل استقبال نمیشود. مگر اینکه آنها هم در نهایت به جنجال و توهین برسد که نوع دیگری از نمایش و تئاتر است که بازیگران در حال ایفای نقش سناریست هستند. در این نوع برنامههای نمایشی همیشه عدهای در بالا قرار دارند و مشغول افتتاح طرحی یا توزیع اقلامی و خلاصه اظهار لطفی و خدماتی به پایینیها و رعیت هستند. حالا هرچقدر و هر چیزی که خواستند میدهند و هرچه نخواستند نمیدهند. مردم هم در رکاب آنان دواندوان روان هستند تا ذرهای از این خوان تنعم نفت نصیب آنان شود. بنابراین ترکیب این دو عامل است که باعث میشود عدهای مدتی روی سن بایستند، وقتشان گرفته شود و کار مفیدی هم نکنند چراکه میخواهند چند تبلت به تعدادی کودک بدهند. اگر هزینههای کلی همان برنامه را سرجمع حساب کنید احتمالاً بیش از هزینههای مربوط به خرید تبلت است. اینگونه است که میبینید برای افتتاح یک توالت دوچشمه هم مسوولان زیادی جمع میشوند و در مراسمی شلوغ توالت را افتتاح میکنند. همه اینها به دلیل همین صدقهای و نمایشی بودن سیاستمداری است. اگر دقت کنیم در ایران کلنگ و قیچی و روبان محور سیاست رسمی شده است. هرکه میخواهد طرحی افتتاح کند کلنگ و قیچی دست میگیرد و به صورت نمایشی طرحی را بارها با کلنگ و روبان و قیچی افتتاح یا بهرهبرداری میکند. جالب است که اخیراً دیدهام بهجای یک قیچی چندین قیچی میآورند و چند نفر همزمان روبان را قیچی میکنند چون در این نمایش یک نفر نقش اول را ندارد بلکه نمایش مشاع است و سهمالتصویر نیز باید مشترک باشد. یادم است سالها پیش خط تولید جدیدی را در کارخانهای نزدیک تهران افتتاح کردند که خط مزبور راه نیفتاده بود رفته بودند محصول را وارد کرده بودند و آن را بهصورت نمایشی از خط تولید ناقص بیرون داده بودند. واقعاً اگر کسی هزینههای نمایشهای مزبور را برآورد و محاسبه کند خواهیم فهمید که چه رقم کلانی خواهد شد. این شکل از سیاست نمایشی است که بارها دیدهایم و از گذشته شکل گرفته است ولی فهم این رفتار بدون توجه به نگاه فلسفی پیشگفته، یعنی وجود نگاه پدرسالارانه در حکومت نسبت به مردم کامل و کارساز نیست.
ارتباط میان آنچه در سطوح مختلف جامعه رفتار نمایشی نامیده میشود (مانند نمایش دورگردانی مجرمان توسط نیروی انتظامی، خودنمایی در اینستاگرام، فخرفروشی سلبریتیها و مدیران شرکتها و...) با خودنمایی سیاسی که در سطح سیاستمداران میبینیم چیست؟
خب ببینید این بحث دیگری است. یک کارکرد تلویزیون پخش این نمایشها بود، شبکههای اجتماعی که آمدند این کارکرد را تشدید کردند. در اصل میتوان گفت در زندگی انسان نمایش و فیلم و تصویر خیلی اهمیت پیدا کرده است. پیامها بیشتر از اینکه مستقیم و با جمله یا با عملکردها بیان شوند، بیشتر با نمایش به مخاطب القا میشوند.
در حقیقت این مواردی که شما عنوان کردید، هر کدام ترجمه به زبان فیلم یا ویدئو یا تصویر، چیزهایی است که در ذهن فاعلان آن وجود دارد. مثلاً همین اهدای تبلت بیشتر به این معناست که بگویند ببینید: «این ما هستیم که داریم به جامعه لطف میکنیم.» این نمایش فقط این گزاره را بیان میکند. چیزی که نمیتوان آن را با جمله و پیام بیان کرد. در مورد دورگردانی مجرمان توسط پلیس هم همینطور است. کسی که این نمایش را اجرا میکند بیش از اینکه بخواهد شخص خاصی را تحقیر کند میخواهد «نمایش قدرت» بدهد تا دیگران پیامش را بگیرند.
همه مثالهایی که در مورد رفتار نمایشی بیان کردید به این دلیل است که زندگی کمی نمایشی شده است و در این راه دولت تنها نیست. مشکلی که با دولت وجود دارد در فلسفه سیاسی آن است که نمایش در خدمتش درآمده است؛ اینکه به جای اینکه خود را کارگزار بداند، صاحب کار و پدرسالار مردم میداند. نکته بسیار مهمی هم وجود دارد. حکومت در نظام پدرسالار حداکثری هم میشود و در امور تصدیگری دخالت میکند. در حالی که در حکومتهای کارگزار حدود فعالیت را مردم تعیین میکنند. اموری که ظرفیت نمایشی شدن دارند بیشتر در حوزه تصدیگری است. بنابراین حکومتهای تصدیگر نمایشی هم میشوند و حکومتهای نمایشی خواهان افزایش تصدیگری میشوند و هر دو یکدیگر را تقویت میکنند.
ریشه این طرز حکمرانی به کجا برمیگردد و چقدر در تاریخ سیاسی ایران سابقه دارد؟ شباهت و تفاوتهای اقدامات نمایشی سیاسی در دوره پهلوی با سالهای اخیر چیست؟
همانطور که اشاره کردم در ایران سیاستمدار همیشه یک شکل پدرسالار داشته است؛ اینکه یک طرف قیم و ارباب است و مردم رعیت هستند و اگر چیزی گیرشان بیاید از صدقهسر حکومت است ولاغیر. در رژیم گذشته هم شاهد این وضع هستیم. مثلاً برنامههای سلام اعیاد رسمی بازتابی است از جایگاه حاکم در جامعه که همه رعیت او بودند. ادبیات شاه مشحون از مفهوم نگاه پدرسالار است. برنامه جشنهای 2500ساله یا تاجگذاری نمادهای روشن این رفتار بودند. برنامه دادن اسناد اصلاحات ارضی و زانون زدن رعیت جلوی شاه پرنخوت نمونه گویای این نگاه و نمایشی بودن حکومت بود. البته آن زمان رسانههای تصویری به هیچ وجه در حد امروز نبود ولی همان هم که بود غلبه نگاه نمایشی و رسانهای بود. کافی است که شما سیاست ترتیب انتشار خبر را در برنامههای خبری در دو تلویزیون پیش و بعد از انقلاب را مقایسه کنید همه چیز روشن خواهد شد.
در تاریخ این کشور ادبیات پدرسالارانه و نمایشی بودن حکمرانی به وفور دیده میشود. متنها و اظهارات شاهان قاجار نیز به روشنی بیانگر این نگاه است. در گذشته بیشترین تاکید بر نمایش تعزیر و مجازات است. اگر فرصت بود حتماً کتاب مراقبت و تنبیه میشل فوکو را ببینید. متوجه میشوید که نمایش بخش جداییناپذیر مجازات بوده است.
ادبیات پدرسالار اکنون نیز وجود دارد. مثلاً از موضع منتگذاری گفته میشود «دولت یارانه میدهد». در اینجا یکی نیست بپرسد مگر یارانه ارث پدر دولت است که بخواهد آن را اعانه دهد. این جمله از اساس و بنیان غلط است. دولتی مستقل از مردم وجود ندارد. بودجه در دست دولت است که اینطور هزینه میکند نه اینکه دولت این پول را به مردم میدهد. وقتی که من در استخدام شما نیستم میتوانم بگویم پولی را به شما هدیه میدهم یا کمک میکنم اما وقتی که من حسابدار شما هستم دیگر نمیتوانم بگویم «من به شما حقوق میدهم». در واقع من دارم به دستور شما اینگونه هزینه میکنم. در این مثال این من نیستم که پول میدهم. این تخصیص منابع به نیابت از شماست. قاعده شرکت است که شما رئیس هستید و من حسابدار. مشکل این است که در ایران دولت خودش را پیمانکار نمیداند. پیمانکار ساختمانی نمیگوید من این خانه را برای شما درست کردم. میگوید شما پول دادید من این کارها را آنطور که خواستید برایتان انجام دادم و مزدم را هم گرفتم. بنابراین ریشه این نحوه حکمرانی به همین نگاه برمیگردد که دولت یا حکومت خود را صاحب و ارباب میداند و مردم را رعیت خود به حساب میآورد نه برعکس.
اینگونه رفتارها چقدر به کجسلیقگی سیاسیون ما برمیگردد و چقدر آنطور که شما اشاره کردید ناشی از نمایشی شدن حکمرانی است؟
طبیعتاً در چنین سیستمی سیاسیونی در مصدر کار قرار میگیرند یا امور را اداره میکنند که با این سلیقه همخوانی داشته باشند. اگر نداشته باشند کارشان خیلی سخت میشود و بعد از مدتی هم حذف میشوند. بنابراین اینطور نیست که بتوان گفت این مساله فقط محصول کجسلیقگی فردی است. قطعاً وجود کجسلیقگی هم اثر دارد ولی دلیل بنیادینش همان است که گفته شد. در قضیه اهدای تبلت میتوان گفت یک نفر یا دو نفر کجسلیقه است نه 17 نفر یعنی یک نفر نبود کجسلیقه نباشد و ایراد بگیرد؟ خب تعدادی باید اعتراض کنند که این چه کاری است که شما انجام میدهید؟ بسیاری از این نوع رفتارهایی که انجام میشود مهمتر از اصل رفتار این است که از نظر آنها ایرادی ندارد. بنابراین اینها در یک فضای گفتمانی سیر میکنند که این مسائل را اساس کجسلیقگی نمیدانند و جزو وظایف و کارهای مثبت خود تلقی میکنند. مدیرانی که با این سلایق تناسب نداشته باشند به مرور حذف میشوند یا سلیقه آنها تغییر میکند.
اگر بتوان این اقدامات را شکلی از پوپولیسم دانست آیا در میان مردم هنوز خریدار دارد؟
بله به طور قطع بخشی از مردم هم این تصور را دارند. وقتی در مورد دولت میگویند «فلان چیز را به ما بدهد»، هیچوقت پیش خودشان فکر نمیکنند که آخر دولت این را از کجا میآورد و میدهد؟ مگر ارثی به او رسیده یا کسی به او داده که مال خودش باشد؟ معلوم است از جیب خودمان برمیدارد و به خودمان میدهد. این نگاه هم متاسفانه بین مردم خریدار دارد. اگر یادتان باشد مردم سوئیس با پرداخت مبلغ نقدی به مردم مخالفت کردند! این در ذهن من نمیگنجد. چرا؟ چون آنان میدانند که این پول خودشان است. اگر دولت بدهد حتماً جای دیگری از خودشان برداشته است. این نگاه محصول ساختار نفتی هم هست. نگاهی که بین قدرت یا دولت و مردم شکاف ایجاد میکند و اینها را دو چیز متفاوت با هم میداند. حال ممکن است گاه نگاه مردم به حکومت خوب باشد گاه هم منفی. وقتی میگوییم مردم، منظور همه مردم نیست ولی بخش قابل توجهی چنین ذهنیتی دارند که اگر دولت چیزی به مردم بدهد از آن استقبال میکنند و خوشحال میشوند و هیچوقت سوال نمیکنند آیا آنچه گرفته مال دولت یا خودشان بوده؟ اگر مال خودشان است پس این چه منتی است که دولت بخواهد بر سرشان بگذارد و اگر مال خودشان نیست خب این دولت یا حکومت آن را از کجا آورده است؟ پس قطعاً در میان مردم هم چنین دیدگاهی خریدار دارد ولی معلوم نیست همیشه هم چنین نگاهی به نفع حکومت باشد.
تبعات این اقدام برای جلب اعتماد عمومی چگونه است؟
مشکلی که در مورد این نوع ساختار و شکاف میان دولت و ملت وجود دارد، این است که این رابطه یک رابطه ارگانیک نیست یعنی در واقع مردم حکومت را از خودشان نخواهند دانست؛ حال چه خوب بدانند و چه بد. فرقی نمیکند. در چنین رابطه حقوقی دولت یک چیز میشود و ملت یک چیز دیگر. ممکن است مردم فکر کنند دولت خوب است. فردا هم بگویند بد است. در هر حال در چنین وضعی دولت چیزی است خارج از مردم. در حالی که در سیستمهای دموکراتیک دولت نهایتاً برآمده از مردم است؛ حال چه خوب باشد چه بد که در این صورت آن را عوض میکنند. در نتیجه این رفتار نمایشی ممکن است دولت یا مقامی را محبوب عدهای کند ولی به تناسب رابطه حقوقی آن با مردم را بدتر و شکاف آن با مردم را بیشتر میکند ولو اینکه تصویر خوبی از آن در ذهن عدهای از مردم ایجاد شود. به نظر من این مهمترین مشکل چنین رفتارهایی است.
چنین اقداماتی چه تاثیری بر انتخابات ریاستجمهوری 1400 خواهد داشت؟
الان برای اظهارنظر زود است. اگر انتخابات جدی و رقابتی باشد این نوع رفتارها به زیان حکومت و نامزدهاست چون به راحتی میتوان چنین کارهایی را نقد و تخطئه کرد. اما اگر رقابتی نباشد و انتخابات بین دو سه نفر همفکر باشد طبعاً نامزدهای نمایشیتر رأی میآورند و مردمی در انتخابات شرکت میکنند که همین نگاه را تایید میکنند؛ پس ممکن است نمایش به نفعشان باشد. پاسخ پرسش شما به نوع انتخاباتی بستگی دارد که قرار است برگزار شود. اگر انتخابات رقابتی و آزاد و دموکراتیک باشد و همه حضور داشته باشند (حالا نه صددرصد اگر به صورت نسبی هم قدمی رو به جلو باشد) نتایج آن اقدامات نمایشی منفی است. ولی اگر انتخابات محدود و بین نامزدهای مطلوب باشد و هرکدام پیروز شوند برای سیاست رسمی فرقی نمیکند این رفتارها میتواند موثر هم باشد!