مساله اصلی ناترازی
چرا گاز ایران مشتری ندارد؟
مساله فقط ناترازی گاز نیست. ما کمبود برق هم داریم. به کمبود بنزین هم دوباره دچار شدهایم و این روند کمبود و ناترازی در همه عرصههای تامین انرژی روزبهروز بیشتر میشود. در 10 سال گذشته سرمایهگذاری ایران برای تامین و تولید انرژی رنجور بوده و ناکافی. کشور در دهه گذشته تقریباً درگیر تحریمهای بینالمللی بود و سرمایهگذاری داخلی هم چندان مورد توجه نبود. اما مساله فقط کمبود سرمایهگذاری نیست. ما با دولتی مواجهیم که مانع شکلگیری بازار است. بازار با واقعی کردن قیمتها به رفتار مصرفی شکل میدهد.
بهطور کلی ما ایرانیان در سال حدوداً معادل دو میلیارد بشکه نفت انرژی مصرف میکنیم (اعم از برق و گاز و بنزین و گازوئیل). در واقع با معادلسازی با قیمت نفت سالی 200 میلیارد دلار ارزش ذاتی انرژی است که ما مصرف میکنیم. اما این آیا به تولید ناخالص داخلی ما کمک میکند؟ این 200 میلیارد دلار گردش مالی در جامعه ایجاد میکند و کرده است؟ بنا به آمار آژانس بینالمللی انرژی ایران در سال 2021، 30 میلیارد دلار یارانه انرژی پرداخت کرده است. این آمار یارانه مستقیم است. به گفته مصطفی نخعی و تایید چندباره رئیس سازمان مدیریت مجموع یارانه انرژی ایران (مستقیم و غیرمستقیم) به صد میلیارد دلار میرسد. در واقع نصف ارزش ذاتی مصرف انرژی را دولت یارانه میدهد و گردش مالی در پیکره جامعه ایجاد نمیکند. این سطح از یارانه همپایه چین با جمیعت 5 /1میلیاردی است. تولید ناخالص داخلی ما 192 میلیارد دلار (51 اُم جهان) و تولید ناخالص چین 15 هزار میلیارد دلار است. در واقع ما برای رشد اقتصادی و تولید و پویایی جامعه یارانه نمیدهیم.
در رسانههای ما به جهت مقایسه آماری که بین ایران و قطر، ایران و عراق، ایران و امارات و ایران و عربستان در سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز و انرژی شکل گرفته است، افکار عمومی عمدتاً سمت این نظر کشیده میشود که «آنها روابطشان خوب است سرمایه میآورند و ما تحریمیم و نمیتوانیم» بله، بخشی از مساله همین است اما همه مساله این نیست. ما بیشتر از اینکه از تحریمهای بینالمللی ضربه بخوریم از نگرش و نوع مصرفمان است که ضربه خوردهایم و میخوریم. ایران سالهاست (از دهه 40 به اینسو) درگیر تامین انرژی ارزان برای مردمش است. اساساً این تفکر برای همه کشورهای نفتی زاده شد که مردم این کشورها باید از تامین انرژی ارزان بهرهمند باشند. هنوز هم ونزوئلا و عربستان و ایران بالاترین یارانههای انرژی دنیا را میدهند. اما انرژی ارزان در ایران به جای اینکه به سمت تولید و اشتغال کشیده شود و حداقل یک بهرهمندی در اشتغالآفرینی و تولید ناخالص داخلی داشته باشد صرفاً به سمت تامین انرژی خانگی کشیده شده است. ما هماکنون توان تولید روزانه 700 میلیون مترمکعب گاز از پارس جنوبی را داریم ولی جالب است که در همین زمستان رکورد مصرف خانگی گاز ما شکست؛ 600 میلیون مترمکعب. یعنی تقریباً پارس جنوبی با آن همه عناوین و سردوشیها فقط خانههای ایرانیان را گرم میکند و در روزگار سرد نامهربانترین بخش تامین انرژی برای صنایع و تولید گران میشود. ناترازی اصلی اینجاست.
ما سومین تولیدکننده گاز دنیا هستیم. با تولید سالانه 256 میلیارد مترمکعب که معادل 4 /6 درصد گاز جهان است. در مصرف هم پابهپای کشورهایی چون آمریکا و روسیه و چین که هر کدام چندین برابر ایران وسعت و جمعیت دارند هستیم. اصولاً ما در مصرف چهار برابر استاندارد جهانی هستیم. یعنی هر ایرانی معادل چهار نفر در روی زمین انرژی مصرف میکند. در واقع انرژی که ما تهیه و تولید میکنیم برای یک جمیعت 320 میلیوننفری است نه 80 میلیون. یارانه اصولاً یک دوره موقت و مشخص و با دامنه جمعیتی هدفمند باید داشته باشد. منطق دقیقی هم پشت ماجرا باید باشد که گرهی از تولید در آن جامعه را باز کند. یارانه در ایران، نوع یارانه باز است. یعنی مردم با بیشتر مصرف کردن از یارانه بیشتری بهرهمند میشوند. مصرفکننده انرژی بیشتر طبقات مرفه و برخوردارتر هستند، نه طبقات پایین. تاسیس نظام پرداخت یارانه بر اساس نگاه عدالت توزیعی در حکمرانی کشور شکل گرفت؛ حمایت از تولید و حمایت از اقشار ضعیف. این دو رویکرد در واقع با بالا گرفتن رشد مصرف و عدم سیاستهای درست افزایش قیمت، نظام پرداخت را دچار مشکل کرد و توزیع عدالت شکل دردناک و تاسفبرانگیزی به خود گرفت. ناترازی اصلی اتفاقاً اینجاست. هدف باید مصرف و تقاضا باشد. البته این روزها بیان این جملات از زبان دولتیها یک رویکرد غالب شده است. این فریبکاری است. مساله مصرف در کشور مردم نیستند. کم مصرف کردن مردم دردی از کشور دوا و درمان نمیکند. اولاً بزرگترین مصرفکننده انرژی در کشور با این حجم از کارخانهها و شرکتها و سازمانهای دولتی، خود دولت است. در ثانی استراتژی صنعتی ایران بر اساس انرژی ارزان شکل گرفته است. شعار وزرا در دهه 80 برای توسعه هر صنعتی این بود که ما انرژی ارزان داریم. قرار بود در جنوب ایران یک رینگ صنعتی ایجاد شود که تمام صنایع انرژیبر اعم از نیروگاه و سیمان و فولاد از غرب تا شرق ایران مستقر شوند و از مواهب انرژی ارزان بهره ببرند و تولید کنند. چنین نشد اما همین مقداری از صنایع هم که شکل گرفت بر همین اساس بود. کافی است به دعوای چندینساله پتروشیمیها با دولت و وزارت نفت توجه کنید: مساله قیمت خوراک. پتروشیمیهای ایران بر اساس گاز سه سنت و ارزان شکل گرفته است. از اتوماسیون صنعتیاش گرفته تا لایسنس و خط تولیدش. آن دولتها (اصولگرا و اصلاحطلب) دیدند چه سود هنگفتی پتروشیمیها از این خوراک ارزان میبرند و خود دولت بینصیب است، از آنسو، دست به گران کردن خوراک تا سه برابر زدند. همین دعوا کم و بیش با نیروگاهها نیز در جریان است. ریخت و شکل صنعت در ایران با انرژی ارزان شکل گرفته است و امروز که قافیه به تنگ آمده و میآید، دولت دم از این میزند که قیمتها باید واقعی شود. اینها در واقع اعوجاج است. چون واقعی کردن قیمت باید در سطح جامعه و از سوی بازار صورت گیرد نه دولت. اما در ایران، از سویی دولت در بازار انرژی کاملاً جای بازار نشسته است و کارایی بازار و نظام قیمت را به صفر رسانده است و از سویی با صنایع خودساخته و خود پرورشداده سختگیری بازارگونه میکند، ولی با تمام قوا از نظام تعرفه دفاع و حمایت میکند.
ما چیزی به نام بازار برق در ایران نداریم. حتی بازار بنزین و طبعاً بازار گاز. در تمام اینها دولت خود عرضهکننده تام است و مردم از دولت میخرند. ارزان میخرند ولی بازاری وجود ندارد که از آن انتظار توزیع عدالت هم داشته باشیم. دولتهایی که جای بازار را در جامعه میگیرند و اجازه رشد آن را نمیدهند تحت پارادایم عدالت توزیعی هستند و بر این نظر و ارادهاند که فاصله طبقاتی را رفع کنند، و با حمایت از اقشار فرودست، فاصله طبقاتی را کم کنند. این تازه شکل اخلاقی و درست ماجراست. حامیپروری دولت به این دلیل است که با توزیع یارانه و در واقع رانت میخواهد مشروعیت و مقبولیت بخرد.
نظام یارانه باز ایران که هر کسی بیشتر مصرف کرد بیشتر بهرهمند میشود، نظام توزیع عدالت ایران را بر ضد خود بدل کرده است. ما سالی صد میلیارد دلار را که تقریباً برابر با صادرات نفتمان در دوره غیرتحریم است، خرج این نگاه میکنیم. این خرج کردن در کنار نظام تعرفه و قیمتگذاری انرژی، سرمایهگذاری در صنعت انرژی را یک سرمایهگذاری صرفاً دولتی کرده است و بازار و بخش خصوصی به مرحله تست انگیزش هم نمیرسند چون اصلاً مجالی ندارند برای عرضه. مساله اصلی ناترازی اینجاست. دولت باید از نگاه حامیپروری و توزیع عدالت دست بردارد. آزادسازی صد میلیارد دلار در بدنه اقتصاد کشور و کمک به رشد تولید ناخالص داخلی، بیشتر عدالت میآورد تا این سبک لویاتانگونه از دولت؛ که هم ناتوان در سرمایهگذاری است و هم قلدر پیشروی بازار.