خیز خاموش خاورمیانه
حسن بهشتیپور از پیامدهای حرکت خاورمیانه به سوی هستهای شدن میگوید
در زمانهای که کشورهای عربی دریافتهاند که چشمههای نفتخیزشان رو به خشکی گذاشته و این طلای سیاه دیگر اهمیت گذشته را ندارد، دومینوی هستهای شدن در بین ساحلنشینان خلیج فارس اوج گرفته است. امارات متحده عربی به عنوان نخستین کشور، نیروگاه اتمی خود را با هدف تولید برق پاک در چند ماه اخیر به انداخته و عربستان سعودی نیز برای عقب نماندن از قافله و همچنین حفظ توازن اتمی در منطقه و در رقابت با ایران، برنامههای بلندپروازانهای را در سر دارد. حسن بهشتیپور کارشناس مسائل هستهای در این گفتوگو، تدوین طرح جامع همکاری منطقهای در امور تولید انرژی صلحآمیز هستهای را بهترین راهکار برای جلوگیری از ایجاد رقابت هستهای مخرب میداند و تاکید دارد پیشبرد ایده خاورمیانه عاری از سلاح اتمی با حضور ضروری اسرائیل در این پیمان میتواند سایه سیاه جنگ هستهای را از سر خاورمیانه دور نگه داشته و نویدبخش روزهای صلحآمیز باشد.
♦♦♦
پس از حصول توافق اتمی ایران با قدرتهای جهانی، برخی کشورهای خاورمیانه از جمله عربستان سعودی، امارات متحده و حتی ترکیه، تلاش کردند فرآیند هستهایسازی خود را با عنوان تامین انرژی از سوخت هستهای آغاز کرده و در مسیر هستهای شدن قرار بگیرند. این رقابت هستهای، چشمانداز آتی خاورمیانه را به چه شکل ترسیم میکند؟
واقعیت آن است که باید در نظر بگیریم که اصولاً رویکرد ما در سیاست منطقهای و سیاست بینالمللی خود در مساله هستهای به چه شکل است. آنچه من از سیاست هستهای جمهوری اسلامی ایران دریافتهام این است که ایران، ساخت، نگهداری و به کارگیری سلاح هستهای را غیرانسانی میداند و چنین چیزی را قبول ندارد. با این رویکرد، فعالیتهای هستهای کشورهای منطقه از جمله امارات متحده، عربستان سعودی و ترکیه اگر در چارچوب تولید انرژی صلحآمیز هستهای قرار داشته باشد ایران نهتنها با آن مخالفتی ندارد بلکه این مساله را حق مسلم کلیه کشورها میداند. پس بحث اصلی در مورد رقابت هستهای بین ایران و ترکیه و عربستان و امارات نیست بلکه تاکید بر شعاری است که مصریها در دوران رژیم گذشته خود بر آن اصرار میورزیدند و ایران نیز پس از انقلاب آن را دنبال کرد یعنی ایده «خاورمیانه عاری از سلاح هستهای». اگر این ایده از طرف جهانیان پذیرفته شود که کشورهای خاورمیانه پیمانی را تدوین کنند که در آن، همه کشورهای منطقه بپذیرند که به دنبال سلاح هستهای نخواهند رفت وضعیت این منطقه رو به بهبود خواهد رفت. این پیمان زمانی ضمانت خواهد داشت که اسرائیل نیز آن را امضا کند چراکه بدون امضای این کشور، چنین پیمانی خالی از اهمیت و فاقد معناست. اصولاً دامن زدن به رقابت تسلیحاتی به ویژه از نوع هستهای یک فاجعه برای خاورمیانه تلقی میشود و بهترین سیاست برای ایران، دنبال کردن ایده خاورمیانه عاری از سلاح هستهای است.
اما در مورد فعالیتهای اخیر در خاورمیانه که مثلاً عربستان سعودی در حال دنبال کردن آن است، این کشور در خصوص برخی طرحها در این حوزه با آمریکاییها به توافق رسیده و قرار است طرح خود را در منطقه «العلا» پیش ببرد و با چین و کره جنوبی نیز همکاریهایی را در دست اقدام دارد. عربستان پیمان NPT را پذیرفته است اما تاکنون پروتکل الحاقی را تصویب نکرده و طبیعتاً اجرا نمیکند. اگر عربستان بپذیرد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر فعالیتهای این کشور نظارت کند -که هنوز چنین اجازهای از طرف این کشور برای بازدید از تاسیسات هستهای در حال ساخت این کشور صادر نشده است- تهدید خاصی از سوی این کشور احساس نخواهد شد. چون همانطور که ایران مجوز دارد تا تحت نظارت آژانس به فعالیتهای صلحآمیز بپردازد، هر کشور دیگری از جمله عربستان نیز مجاز به این کار خواهد بود. اما بحث اصلی در این حوزه، بین عربستان و آمریکا و بر سر مساله «غنیسازی» است. عربستان اصرار دارد که فرآیند غنیسازی اورانیوم را آغاز کند اما طرف آمریکایی با چنین چیزی موافقت نکرده است و بعید است اجازه چنین کاری را بدهند. اسرائیلیها نیز با این موضوع بسیار مخالفاند و مشخص نیست که غنیسازی در عربستان به ساخت بمب منجر خواهد شد یا نه. این یک واقعیت است که کشوری که بتواند حتی پنج درصد غنیسازی کند، در نهایت میتواند با تکرار این چرخه حتی غنیسازی 90درصدی را نیز انجام دهد که این سطح غنیسازی، برای ساخت بمب هستهای کافی است. وقتی سخن از غنیسازی 90درصدی به میان میآید، لازم است این کشور، منابع کافی اورانیوم را داشته باشد یا از کشور دیگری وارد کند که در این دو حوزه، عربستان با مشکلاتی جدی روبهرو است. غنیسازی 90درصدی نیازمند تبدیل حجم زیادی از اورانیوم طبیعی به گاز هگزافلوراید و تبدیل آن در سانتریفیوژ است. در این فرآیند، حجم زیادی از اورانیوم طبیعی را لازم دارد که در صورت عدم دسترسی، نیاز است تا ساخت بمب هستهای با پلوتونیم صورت بگیرد که آن نیز فرآیندهای پیچیده و شرایط خاص خود را دارد.
گذشته از این مسائل، باید دید که امارات متحده که نخستین رآکتور هستهای خود را اخیراً بهرهبرداری کرد و همچنین عربستان و ترکیه آیا اجازه بازدید به نهادهای بینالمللی مربوطه را خواهند داد یا نه. بحث همکاریهای هستهای در منطقه ایده بسیار جالبی است. ابران، ترکیه، امارات متحده، عربستان سعودی و... میتوانند زیر نظر آژانس با یکدیگر در تولید صلحآمیز انرژی هستهای همکاری کنند. این مسائل نهتنها موجب کاهش تعارضات منطقهای میشود بلکه همکاری بین این کشورها را نیز افزایش خواهد داد.
در وضعیت کنونی، کشورهای خاورمیانه که در فرآیند هستهای شدن قرار گرفتهاند، دقیقاً در چه شرایطی به سر میبرند؟ کدامیک از آنها و به چه شکل در مسیر ساخت نیروگاه و استفاده از انرژی هستهای هستند؟
نیروگاه هستهای برکت در امارات متحده یکی از نیروگاههای جدید در سطح منطقه محسوب میشود که فاز نخست آن اخیراً با ظرفیت 1400مگاواتی راهاندازی شده است که کل نیروگاه 5400 مگاوات قدرت خواهد داشت. اجرای این طرح با همکاری کره جنوبی از سال 2009 آغاز شد و هزینه ساخت مجموع چهار رآکتور این مجموعه چیزی در حدود 20 میلیارد دلار تخمین زده شده است. ایران برای ساخت نیروگاه بوشهر با تمام تاخیرهای موجود، حدود یک میلیارد و 200 میلیون دلار هزینه کرد که مقایسه آن با نیروگاه برکت امارات متحده جالب توجه است. امارات متحده تصمیم دارد به بزرگترین تولیدکننده برق هستهای منطقه تبدیل شود که این مساله احتمالاً تا سال 2030 ممکن خواهد شد. این کشور ظاهراً به دنبال انرژی هستهای است نه ساخت بمب، چراکه به نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی تن داده است درحالی که عربستان سعودی این نظارتها را تاکنون نپذیرفته و به دنبال مذاکره با آمریکاییهاست تا آنها فشار کمتری به عربستان در این زمینه وارد کنند.
عربستان سعودی با کره جنوبی، چین و حتی پاکستان نیز همکاری داشته است که گفته میشود پروژه مربوط به همکاری با چین و پاکستان به طور بالقوه میتواند یک زنگ خطر باشد چراکه میتواند عربستان را به سوی دستیابی به بمب هستهای هدایت کند. با این حال، واقعیت آن است که در این زمینه نمیتوان خیلی قضاوت دقیقی کرد چراکه اطلاعات دقیق و قابل اعتمادی در این مورد وجود ندارد. بنابراین کاربردیترین سیاست در این حوزه، تاکید بر نظارت آژانس بر فعالیت عربستان سعودی و حتی ترکیه و امارات متحده است و باقی مسائلی که مطرح میشود، نقل قولهای رسانهای است که چندان قابل اتکا نخواهند بود.
در مورد ترکیه یک نیروگاه هستهای از سال 2010 با مشارکت روسیه در دست احداث است که نیروگاهی نسبتاً کوچک (همانند نیروگاه بوشهر در ایران) به شمار میآید. ترکیه در مسیر تولید برق هستهای با مشکلات متعددی دست به گریبان بوده است و همانند ایران که از سال 1995 تا 2013 درگیر تکمیل پروژه نیروگاه بوشهر بود، ترکیه نیز به تاخیر در پروژه خود گرفتار شده است. به نظر میرسد که ترکیه نیز مایل است به فناوری غنیسازی اورانیوم دست پیدا کند اگرچه شواهدی در این مورد وجود ندارد اما در تلاش است که در مورد تولید برق هستهای با سایر شرکتها همکاری کند تا بتواند حجم قابل توجهی برق تولید کند. آنچه در مورد ترکیه حائز اهمیت است، فاصله زیاد این کشور تا رسیدن به فناوری هستهای است. این فناوری در ترکیه بومی نشده است همانطور که در عربستان و امارات متحده نیز نشده است و این کشورها در تلاشاند تا به فناوری کامل هستهای دست پیدا کنند اگرچه باید امکانات و شرایط این کشورها نیز چنین اجازهای را به آنها بدهد. فناوری هستهای الزاماً برابر با دانش هستهای نیست بلکه باید معادن کافی اورانیوم در یک کشور وجود داشته باشد، امکان تولید کیک زرد مقدور باشد و تاسیسات لازم برای استخراج و تبدیل به گاز هگزافلوراید ایجاد شود و پس از تولید قرص هستهای استانداردهای مورد نیاز در این حوزه فراهم شود که همگی مستلزم تاسیسات گسترده و مراحل متعدد است که در آینده نزدیک نمیتوان توقع داشت این کشورها از جمله ترکیه بتوانند به این مسائل برسند. اما مساله مهم دیگر در مورد ترکیه اطلاعات فعالیتهای هستهای این کشور است که باید توسط آژانس منتشر شود ولی این اطلاعات بیشتر توسط روسها که در پروژههای ترکیه درحال همکاری هستند منتشر میشود. منابع غربی نیز فعالیتهای ترکیه را رصد میکنند و معتقدند که ترکیه تا اینجا در چارچوب شرایط لازم برای تولید انرژی صلحآمیز هستهای فعالیت کرده است.
اینکه آژانس تا چه حد میتواند واقعاً به تاسیسات ترکیه دسترسی داشته باشد یک مساله است اما در مورد مسائل اعلام نشده نمیتوان به طور دقیق سخن گفت اما حسن این کشور نسبت به عربستان سعودی، پذیرش پروتکل الحاقی است که به معنی صدور اجازه دسترسی به آژانس برای نظارت بر بخشهای مختلف این کشور است و ترکیه ملزم میشود که عملاً با آژانس همکاری کند. چندی پیش نیز یکی از مقامات ترکیه اعلام کرد علاوه بر روسها، ترکیه با چینیها از طریق ایجاد یک کنسرسیوم مشترک در حال برنامهریزی است تا نیروگاه جدیدی را ایجاد کند. در مجموع میتوان گفت تولید انرژی از نیروگاه هستهای در صورت عملی شدن در ترکیه تا قدرتی معادل سه هزار مگاوات افزایش خواهد یافت که از سال 2030 به بعد احتمالاً این رآکتورها راهاندازی خواهند شد.
در مورد امارات متحده نیز حرف و حدیثهایی در مورد استاندارد نبودن رآکتور برکت این کشور مبنی بر اینکه شرکت سازنده آن بدسابقه بوده و اقداماتی در راستای استانداردسازی انجام نداده و خطرات زیستمحیطی در پیش خواهد داشت مطرح میشود اما مطالعات نشان میدهد که این مسائل، بیشتر محصول فضاسازیهای رسانهای است و تا زمانی که آژانس بر روی این مسائل صحه نگذارد نمیتوان این مسائل را تایید یا رد کرد و باید منتظر گزارش آژانس ماند.
آیا میتوان حرکت کشورهای خاورمیانه به سوی هستهایشدن یا در صورت تاکید بیشتر بر جنبههای نظامی، رسیدن به سلاح هستهای را امری گریزناپذیر دانست؟ فارغ از جنبههای استراتژیک، درحالی که فناوری هستهای به لحاظ کارایی و عمر، جزو فناوریهای گران و منسوخ به شمار میرود آیا تمایل اخیر کشورهای خاورمیانه به این فناوری، محصول نگاه حکمرانان این جغرافیا و نوعی چشم و همچشمی است یا رخدادهای تاریخی-سیاسی، چنین روندی را بر خاورمیانه تحمیل کرده است؟
در سطح منطقهای و در تحلیلهای کلان نمیتوان مساله چشم و همچشمی را تایید کرد چراکه در این مسائل، اساس بحث بر سر افراد نیست چراکه منافع کشورها در میان است و رقابتهای منطقهای حائز اهمیت است. ایران، ترکیه و عربستان سه قدرت منطقهای هستند که دستیابی آنها به فناوریهای پیشرفته میتواند برای هریک بسیار مهم باشد.
در روابط بینالملل، کشورها بر اساس منافع خود عمل میکنند و اگر منافع آنها ایجاب کند، به دنبال انرژی هستهای خواهند رفت. با این حال چنین رقابتهایی را نمیتوان در حوزه سلاح هستهای ادامه داد چون این مساله برای همه این کشورها بسیار خطرناک است و همانطور که پیشتر اشاره کردم، اگر همکاری هستهای بین کشورهای منطقه شکل بگیرد، به نفع حکومتها و مردم این منطقه است و میتوانند از رقابتهای کذایی دست بردارند. مهمترین وجه ماجرا این است که ایران، عربستان، امارات متحده و ترکیه یا هر کشور دیگر در منطقه پیمان همکاری هستهای منطقهای را عقد کنند و مساله عاریسازی خاورمیانه از سلاح هستهای را دنبال کنند.
در داخل کشور ما، عدهای اصرار دارند که داشتن بمب یا ذخایر هستهای، بازدارندگی هستهای برای ایران ایجاد خواهد کرد و داشتن ذخایر کافی هستهای برای ساخت یک یا چند سلاح میتواند دشمنان ایران را به تجدید نظر وادار کرده و رفتار آنها را تغییر دهد. به عنوان یک تحلیلگر، قضاوت من اما این است که ساخت سلاح هستهای یا افزایش ذخایر اورانیوم نهتنها هیچ بازدارندگیای برای ایران به وجود نمیآورد بلکه موجب تحریک دشمنان ما خواهد شد و بهانه به دست آنها خواهد داد و مشکلات ما را بیشتر خواهد کرد. به همین دلیل ما باید از رفتن به سمت افزایش ذخایر اورانیوم پرهیز کنیم. آنچه میتواند ایران را از فشار تحریمها خارج کند، افزایش توان اقتصادی همراه با توان هستهای در بخش صلحآمیز است. توان هستهای به تنهایی نمیتواند برای ما بازدارندگی ایجاد کند همانطور که توان اقتصادی نیز به تنهایی قادر به این کار نیست.
این دو، مکمل یکدیگر هستند و درهم آمیختن ایده افزایش توان صلحآمیز هستهای و همچنین افزایش توان اقتصادی از راه اصلاحات اقتصادی اهداف کشور را تامین خواهد کرد. تا زمانی که غربیها سلاح تحریم را علیه ما در دست دارند، در مورد کاهش تحریمها تجدید نظر نخواهند کرد و ما حتی اگر بمب هستهای نیز داشته باشیم، در نهایت کشوری شبیه به کره شمالی خواهیم شد. آیا تهدیدها علیه کره شمالی با داشتن بمب هستهای پایان یافته است؟ پاسخ منفی است و برای این کشور، تهدیدها بیش از پیش افزایش یافته است. بهترین مساله برای ایران، شکل دادن به یک همکاری هستهای برای پرهیز از دامن زدن به رقابت تسلیحاتی و به ویژه بحث خطرناک هستهای است. دوم، دنبال کردن راهبرد خاورمیانه عاری از سلاح هستهای با تاکید بر حضور اسرائیل در این پیمان است تا اجازه نظارت آژانس بر این کشور صادر شود و این کشور از وضعیت ابهامآمیز خارج شود. ایران باید بتواند یک همکاری بینالمللی همهجانبه را در راستای مقابله با تحریمها شکل دهد که این مساله در سایه افزایش توان اقتصادی شکل میگیرد. استراتژی درست در این راه، افزایش توان اقتصادی و نگاه به امکانات اقتصادی درون کشور است. کماثر شدن تحریمها، کشورها را به همکاری با ما فرا خواهد خواند و در کنار آن، همکاری با کشورهای منطقه و کاستن از تقابل میتواند در این مسیر یاریگر ما باشد.