زندگی و زمانه در تعلیق
رابطه فقر با دموکراسی چیست؟
آرامآرام سال 1399 به پایان میرسد، گویی که جامعه حتی آمادگی مواجهه با این پایان را نداشته باشد. وضعیت کرونا جامعه ایرانی را در تعلیق سختی قرار داده است. دانشجویان و دانشآموزان هنوز پا به مراکز آموزشی نگذاشتهاند و ناباورانه انگار سال آغاز نشده در حال پایان یافتن است. تورم بالای منتج از تحریمها، رشد اقتصادی منفی و انواع سیاستهای فراگیر در کنار وضعیت این روزهای جامعه که سوگ و نارضایتی همنشین بخش وسیعی از مردم کشورمان شده وضعیت تعلیق را سختتر کرده است. بیتصمیمی در جزء جزء زندگیها جریان یافته و عملاً هرگونه انتخاب یا خرید به آیندهای نامعلوم سپرده میشود. در واقع به نظر میرسد کسی نه باور به ماندگاری اوضاع امروز دارد و نه امیدوار به فردا میتواند رفتاری انجام دهد. البته این تعلیق وضعیت طبقه متوسط کوچکشده ایرانی است. در طبقات فرودستتر که روزبهروز در حال بزرگتر شدن هستند عملاً ماجرای تعلیق به گونهای دیگر رقم میخورد. ماجرا عدم اطمینان نیست، ناتوانی مطلق از مواجهه با هر امر اقتصادی در جامعه است. وقتی طبق آمار بالای 40 درصد را افراد زیر خط فقر برمیشمریم خود گویای آن است که درصد بالایی از کسانی که این روزها فقط امرار معاش حداقلی میکنند بسیارند. وضعیت زندگی ما ایرانیها در سال گذشته مانند وضعیت بیماری، تحریم و بسیاری مسائل دیگر در تعلیق است و این تعلیق امکان تصمیمگیری را مختل کرده است. نکته حائز اهمیت همزمانی این تعلیق و وضعیت فراگیر با مساله انتخابات 1400 ایران هم هست.
جامعهای که چنین درگیر و در تعلیق است و امیدش از هرگونه عمل فعالانه ناامید شده، این روزها به دنبال کمی آرامش خیال چشم به انتخابات آمریکا دوخته یا گوش به تحلیلهای خارج از مرزهای ایران سپرده، و هرگونه فعالیت در انتخابات را تشکیک میکند. این تشکیک و انواع مسائل سیاسی و حوادث رخداده به حدی است که حتی انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز بسیار کمرونق و با مشارکت پایین برگزار شد. با جمیع شرایط یادشده به نظر میرسد ماههای پایانی امسال و سال آتی صحنه کشمکش معیشت و دموکراسی در ایران خواهد بود.
وضعیت معیشت و کوچک شدن سبد خانوارها از یکسو و رونق وضعیت سرمایهداران بهخاطر ساختارهای غلط اقتصادی و تحقق این مثل معروف که «پول پول میآورد» در کشور ما معضل چشمگیر دیگری را که شکاف و نابرابری درآمدی هم هست پدیدار کرده تا حدی که گاهی امکان فهم وضعیت طبقه فرودست را از بسیاری از سیاستگذاران گرفته است. به نظر میرسد ایران امروز بهغیر از معضلات اقتصادی، فساد، تحریمها و بسیاری از سوءمدیریتها با مساله معیشت و نابرابری بر اثر تورم و بیکاری بالا هم روبهروست. طبیعی است که معیشت و عدالت اقتصادی با دموکراسی رابطه مستقیم دارد. عدالت اقتصادی و برخورداری از حداقل امکانات معیشتی، کرامت انسانی را چنان بالا خواهد برد و آموزشها چنان اثربخش خواهند بود که در نهایت آزادی و دموکراسی مساله خواهد شد. یقیناً جامعهای که نابرابری پایینی دارد نهادهای انتخابی در تصمیمگیریها نیز مردمسالارانه تصمیم میگیرند، نه سرمایهسالارانه یا اندکسالارانه، چنانکه این روزها میشود در بسیاری از تصمیمهای نهادهای عمومی و دولتی آن را دنبال کرد.
در شرایطی که منابع محدود است و فرصتها اندک، جماعتی که به نوعی در ارتباط با این فرصتها هستند بر سر این منابع محدود درگیر میشوند و انتخابات را به صحنه منازعه میان خویش تبدیل میکنند. هرچه شکاف و نابرابری زیادتر باشد فرادستان درگیر انتخابها و نگران فرصتها خواهند شد و فرودستان هر روز فاصلهشان از ایشان و این منازعه بیشتر میشود. البته منظور این نیست که لزوماً همه افراد صاحب سرمایه در کشور درگیر دموکراسی و انتخابات خواهند بود. انتخابات، دموکراسی و کنشگری سیاسی نوعی مشارکت است که از سرمایه اجتماعی بالای جامعه نشات میگیرد. عدالت اقتصادی و وضع معیشت یکی از مولفههای اثربخش بر این مشارکت است. طبیعی است که بهجز معیشت عوامل دیگری نیز تحریککننده یا مانع مشارکت در جامعه است. عواملی که میتواند در انتخاب یا عدم انتخاب و همینطور چگونگی انتخابها اثربخش باشد.
فقر و به ویژه احساس فقر فراگیر و نبود چشماندازی برای رها شدن از آن، یا بیکنشی و سری موضعی به همراه دارد یا در لحظههای خاص همراه با خشونت تبدیل به آشوب یا انقلاب میشود. در بهترین حالت، کنشگری اثربخش فرودستان آنها را به مطالبهگری وامیدارد. این بسیج عمومی برای مطالبات فراگیر معیشتی، امری است که بسته به میزان آزادی و امکان بروز و ظهور، خودش را نشان میدهد. جامعهای که فرصت بروز مطالبات در آن وجود دارد، آرامآرام آنها را میشنود و امکان اثربخشی این بسیج نیروها و اعتراضهای مدنی هم هست. اما بسته به زمینه سیاسی و ساختارهای حاکمیتی این مطالبات میتوانند دیگرگونه به نمایش در آیند. شاید یکی از بهترین زمینههای شکلگیری امید اجتماعی برای تغییر، در همین حالات باشد. جایی که انتخابات میتواند برای نمایش این امیدها بهترین محمل شود. هرچند چنین امیدی مانند بسیاری از موارد مشابه به علت ایجاد توقعات فزاینده و گاهی غیرممکن، محرومیت نسبی بیشتر، نارضایتی شدیدتر و ناامیدی پیوسته به آن را خواهد داشت. در واقع وضعیت معیشتی، فقر و احساس فقر، بسته به شرایط و زمینههای اجتماعی، نتایج سیاسی متفاوتی دارد و البته هر نوع سرکوب اجتماعی یا بستن فرصتهای بروز در مدلهای مختلف کنشگری میتواند خشم متراکم و در پی آن خشونت را به همراه داشته باشد.
هرچه نارضایتی عمومیتر و میدان بروز آن اندک و زمینههای سرکوب فعالتر شود، با توجه به شرایط منطقه ناامنیهای خارجی نیز اضافه خواهد شد. منطقه ناامن ما زمینه را برای ایجاد فضای خفقانآورتر فراهم میکند. برهمکنش چنین فضایی میتواند اتفاقی مشابه آبان 98 را برای جامعه ایرانی رقم زند.
آنچه بیش از هر چیز امروز هویداست، مساله نارضایتی عمومی و عدم علاقهمندی به پیگیری وضعیت آینده از طریق مشارکت انتخاباتی است. در حال حاضر نظرسنجیهای زودهنگام از تصور مردم از بیاثر بودن انتخابات بر وضعیت سیاسی یا معیشتی حاکم بر خویش خبر میدهد. تا زمانی که مردم امکان تغییر را در خویشتن و جامعه خود نبینند، با توجه به فشارها و سبد کوچکشده مصرف ایشان و همینطور دغدغههایی که سربرآورده و نارضایتیهایی که بروز کرده نمیتوان از گسترش دموکراسی و پاسداشت برگه رای به عنوان تنها نماد این دموکراسی صحبت کرد. اما علاقهمندی به وضعیت انتخابات آمریکا، ماجرای برجام و مساله لغو تحریمها، شاید بارقهای برای برگشت به بازی دموکراسی ایجاد کند. هرچند که خللپذیر خواهد بود. به نظر میرسد دعوای معیشت و شعار رفع فقر به دلیل همین وضعیت موجود مهمترین مفهوم مرکزی انتخابات شود و هر آنکس که در این کارزار شرکت کند، خواسته یا ناخواسته نسبتش با عدالت و عدالتخواهی روشن خواهد شد. در واقع دموکراسیخواهی ایرانی با توجه به وضعیت فعلی جامعه ایران در نسبت عمیق با عدالت و وضع معیشت تعریف خواهد شد و اگر قرار به رونق انتخابات باشد، تنها میتوان به برنامههایی نظر کرد که در آنها وضع معیشت و عدالت اقتصادی دیده شده باشد. ایجاد فرصتهای برابر و کاستن از شکاف ایجادشده در جامعه مهمترین خواسته اصلی است.
و البته ناگفته پیداست که میتوان چنین انتظاری را داشت که برخوردهای سیاسی، کاندیداها و فضا و زمینه حاکم بر جامعه میتواند کاملاً این فضا را از انتخابات منحرف کند و به آن به عنوان وسیله تغییر نگاه نکند. در این صورت سناریوی انباشت مطالبات متصور است که در این سناریو بیش از هر چیز کنشگری عاقلانه و نتیجهمدار مورد نیاز است، در غیر اینصورت شاید این مطالبات انباشته، شورش نان بیافریند. چیزی که هرچه باشد نتیجه آن رسیدن به مشارکت و دموکراسی و عزت عمومی نخواهد بود.