شناسه خبر : 36242 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خلق نوآوری‌های حقوقی‌قضایی

علی بابایی از راه‌های برطرف شدن چالش قضایی با کسب‌وکارهای نوظهور می‌گوید

خلق نوآوری‌های حقوقی‌قضایی

علی بابایی، پژوهشگر حوزه سیاستگذاری نوآوری می‌گوید راه‌حل برطرف شدن چالش میان بخش حقوقی- قضایی کشور و فعالان حوزه کسب‌و‌کارهای نوظهور این است که از طریق مکانیسمی، نوعی دیالوگ میان آنها شکل بگیرد و از طریق نوعی دیالکتیک، از یک طرف «دغدغه حفاظت از منافع عمومی» برطرف شود و از طرف دیگر، جامعه از «پتانسیل سرریز فناوری‌های نوظهور»  محروم نشود. بابایی معقتد است با توجه به حساسیت‌های موجود، خود بخش کسب‌و‌کارهای نوظهور می‌تواند پیش‌قدم شود، فضا یا مرکزی ایجاد کند، و از طریق دعوت از حقوقدانان معروف، قضات، استادان، محققان مرکز پژوهش‌های قوه قضائیه، مجلس و... به این فضا، یک دیالوگ و درک مشترک میان بخش‌های مختلف شکل گیرد. بخش حقوقی متوجه می‌شود ماهیت، نیت و دغدغه حوزه کسب‌و‌کارهای نوظهور چه چیزهایی است، و حتی درک می‌کند که آنها صادقانه در تلاش برای حل مشکلات هستند و در نتیجه به آنها اعتماد می‌کند. از طرف دیگر بخش کسب‌و‌کارهای نوظهور از دغدغه حفاظت از منافع عام در بخش حقوقی مطلع می‌شود. خروجی این کار، خلق نوآوری‌های سیاستی- حقوقی با توجه با اقتضائات ایران خواهد بود.

♦♦♦

  به تازگی اتفاقاتی در کسب‌و‌کارهای نوظهور و مبتنی بر تکنولوژی جدید روی داده است که به واسطه آنها مباحث حقوقی جدیدی مطرح شده است. قوانین و حقوق چگونه می‌توانند با گسترش روزافزون و تغییرات لحظه‌ای همراه باشند؟

در مورد اینکه قوانین چگونه می‌توانند با اقتصاد نوظهور همراه باشند و منطبق بر اقتضائات و ماهیت رویدادها پیش بروند، باید میان حوزه و صنایع «بالغ» و حوزه و صنایع «نوظهور» تفاوتی قائل شویم. می‌توانیم بحث را با این تعریف آغاز کنیم که ابعاد حقوقی صنایع بالغ شناخته‌شده هستند ولی صنایع نوظهور همواره با مسائلی جدید همراه می‌شوند که باید بررسی کرد. در مورد صنایع بالغی مثل خودرو، نکته‌ای که وجود دارد این است که می‌توان گفت مثلاً 150 سال است همه چیز در این حوزه آزمایش شده است و به طور کامل می‌دانیم ابعاد مختلف حقوقی، قضایی و... صنعت خودرو چیست. همه کسانی که با این حوزه سروکار دارند اجماع دارند که این حوزه چه وجوهی دارد و می‌دانند در مورد یک مساله خاص باید چه کرد و هنگامی که مساله خاص دیگری پیش می‌آید باید چه برخوردی داشت. اما در مورد صنایع نوظهور این‌گونه نیست. حوزه‌های نوظهور ماهیتی دارند که اگر به ذات آن توجه نکنیم تنش‌ها و چالش‌ها همیشه وجود خواهد داشت. کسب‌و‌کارهای این حوزه چون نوظهور هستند و عمرشان حدوداً 5 تا 10 سال است با عدم قطعیت همراه هستند، چیزهایی که از قبل پیش‌بینی شده بود با چیزی که عملاً در حال رخ دادن است متفاوت است، هر لحظه با تغییر مواجه هستیم و برای همین پر از آزمون و خطا خواهیم بود. با توجه به ماهیت کسب‌و‌کارهای نوظهور در فرآیند آنها، مسائلی به وجود می‌آید که فکرش را هم نمی‌کردیم. حتی در آمریکا هم بحث حقوقی برای اوبر درست پیش‌بینی نشده بود. یکی از دلایل چنین ماهیتی این است که ایده اولیه این کسب‌و‌کارها، ایده فناورانه است و آن شرکت نه دانش حقوقی و قضایی دارد و نه می‌تواند پیش‌بینی کند چه ابعاد حقوقی ممکن است بعداً به وجود بیاید و ناگزیر وارد فضای آزمون و خطای شدید می‌شود. حتی خود موسسان این کسب‌و‌کارها گاهی به یکباره می‌فهمند که چه ابعاد حقوقی برای کسب‌و‌کارشان ممکن است به وجود بیاید. مثلاً در آمریکا بحثی به وجود آمد که اگر فردی در پلت‌فورم آسیب بزند، فرد مقصر است یا پلت‌فورم؟ مثلاً راننده تاکسی اوبر به یک مسافر خانم تجاوز کرد، این بحث وجود داشت که تنها راننده مقصر است یا اوبر هم مقصر است؟ نمونه دیگر که با بحث‌هایی همراه بوده این است که حق معلولان در استفاده از اوبر چیست؟

  اخیراً در ایران هم با چنین بحث‌هایی مواجه بودیم. چگونه می‌توان این چالش را حل کرد؟

با توجه به ماهیت کسب‌و‌کارهای نوظهور اگر می‌خواهیم تنش‌ها کم شود در کل همه نهادها اعم از حاکمیت، دستگاه قضا، دولت و حتی خود افراد جامعه و شرکت‌ها باید بپذیرند و اجماع یا درک مشترکی شکل بگیرد که می‌دانیم و می‌پذیریم که آزمون و خطا و تغییرات پیش‌بینی‌نشده، ذات این حوزه نوظهور است و باید مکانیسمی طراحی کنیم که این آزمون و خطا سریع‌تر انجام شود و تبعات آن سریع‌تر رفع شود. راه دیگری وجود ندارد. راه‌حل این تنش‌ها چیزی نیست به جز اینکه همه این بازیگرهایی که نام بردم شناخت نزدیکی از همدیگر پیدا کنند و متوجه شوند صنایع نوظهور مکانسیم خاص خودش را دارد. دستگاه قضا باید این ماهیت را بشناسد و در لحظه هم بشناسد. چون ماهیت صنایع نوظهور قابل پیش‌بینی نیست، شناخت باید در لحظه باشد تا بداند چرا این اتفاق افتاده است و چرا یک تغییر خاص به وجود آمده و چگونه باید رفع شود. شناخت حاکمیت از حوزه‌های نوظهور باید از نزدیک باشد. بازیگر سمت حاکمیت، قانونگذار و دولت باید با مکانیسمی به سمت شناخت نزدیک مسیر شرکت‌های نوظهور بروند و در لحظه تصمیم درست بگیرند. فاصله میان اینها منجر به تصمیمات رادیکالی می‌شود که تنش‌هایی مانند آنچه در سال‌های گذشته شاهد بودیم را به وجود می‌آورد.

  آیا این تنش‌ها خاص ایران است؟ اتفاقات اخیر ایرانی است یا طبیعی است؟

از سال 2010 به بعد چنین اتفاقاتی در همه‌جا به خصوص آمریکا زیاد رخ داده و به نظر من پدیده‌ای طبیعی است. ولی واکنش آمریکا با ما بسیار متفاوت بوده است. در آنجا هم چنین اتفاقاتی روی می‌دهد ولی سریع‌تر و نوآورانه‌تر حل می‌شود. مثلاً ما در ایران فکر می‌کنیم پدیده‌ای مانند سلول بنیادی به راحتی گسترش یافت و تجاری شد اما وقتی سلول‌های بنیادی در یکی از آزمایشگاه‌های آمریکا خلق شد، دقیقاً اتفاقاتی افتاد که در کشور خودمان سراغ داریم. کسی که سلول بنیادی را کشف کرد با موانع سنگینی مواجه شد. بخشی از جامعه یعنی بخش حقوقی و مذهبی و سیاسی با این تکنولوژی مخالفت کردند. این‌طور نبود که آمریکا به سرعت استقبال کرده باشد اما بالاخره مساله برطرف شد. همچنین یک سده و نیم قبل، وقتی خودرو به معنی امروزی آن در آمریکا رواج یافت، باز هم بخش‌های مختلف جامعه مخالفت کردند که مثلاً «بوق می‌زند و مزاحم است»، خودروها را پنچر می‌کردند و به شیشه خودروها سنگ می‌زدند. همه‌جا همین است. وقتی پدیده‌ای نو به جامعه عرضه می‌شود چون بشر با دنیای خود خو گرفته است احساس می‌کند قرار است با یک دنیای پرتلاطم غیرقابل پیش‌بینی مواجه شود و در چنین حالتی غریزه ذاتی فرد مخالف تغییر است؛ چه آمریکا باشد چه ایران. در همین 10 سال اخیر بخش‌ها و نهادها در آمریکا با صنایع نوظهور چالش حقوقی زیادی دارند. چالش‌ها در این حد است که دانشکده حقوق استنفورد مطلب مهمی در مورد اینکه «آیا قانون و حقوق می‌تواند هم‌سرعت با نوآوری پیش بیاید و با آن انطباق پیدا کند یا خیر»، منتشر کرد. پس خود آمریکا هم با تغییرات سریع دچار مشکل است.

در حال حاضر آمریکا با ارز دیجیتال تلگرام مخالفت کرده است و با ارز دیجیتال فیس‌بوک مشکل دارد. بر اساس همین مطلب دانشگاه استنفورد، گوگل اگر می‌دانست قرار است به چه موانع کپی‌رایتی بر بخورد شاید اصلاً ایده اجرایی نمی‌شد و در همان دانشگاه می‌ماند. انقدر موانع کپی‌رایت زیاد است که از وقتی گوگل شکل گرفته درگیر مباحث حقوقی فراوانی شده است.

یا مثلاً بر اساس گزارش دادستان نیویورک در سال 2014 در مورد Airbnb، این پلت‌فورم 72 درصد قوانین ایالتی نیویورک را نقض کرده است که عدد بسیار بالایی است. بر اساس ماهیت این حوزه که اشاره کردم، تیم‌ها و هسته‌های تکنولوژیک در خود آمریکا هم با بحث‌های حقوقی و قانونی درگیر هستند. همین الان ایربی‌ان‌بی و اوبر خیلی جاها ممنوع است. طبق اصل طبیعی بشر، وقتی تغییری می‌آید خیلی وقت‌ها حاکمیت، دولت و جوامع نمی‌توانند آن را بپذیرند و در مقابلش می‌ایستند تا کم‌کم بعداً ببینند چه رویکردی می‌توانند داشته باشند.

اما تفاوت اینجاست که جاهایی مثل آمریکا و اروپا مکانیسمی دارند که سریع‌تر می‌توانند نسبت به این مخالفت‌ها واکنش بهتری نشان دهند. اوبر، ایربی‌ان‌بی، اتومبیل، سلول بنیادی و... می‌آید با آن مخالفت می‌شود اما مکانیسمی در آمریکا هست که سریع‌تر می‌تواند اقداماتی نسبت به مخالفت‌ها نشان دهد و به یک نوآوری حقوقی قانونی دست می‌یابد و مساله را حل می‌کند. پس بحث، سرعت حل کردن مخالفت‌هاست. این کشورها سریع‌تر وارد فرآیندی می‌شوند که به آن « دیالکتیک تکنولوژی- اجتماعی- حقوقی- سیاسی» می‌گوییم. آنها این دیالکتیک را سریع‌تر و بهتر پیش می‌برند و سریع‌تر به راه‌حل می‌رسند. مثلاً در سال 2018 و 2019 جریانی در دانشگاه‌ها و سیستم قضایی آمریکا ایجاد شد؛ یک جریان مطالعاتی جدی که با اقتصاد اشتراکی (sharing economy) و اقتصاد پلت‌فورمی چه باید بکنیم. در این راه چند جلد کتاب قوی و سنگین در دانشگاه و سیستم قضایی چاپ شد. آنها تصمیم گرفتند تا ابعاد حقوقی را بررسی کنند و به آن بپردازند. یعنی بحث را به سیستم قضایی سنتی نبردند. آنها به این نتیجه رسیدند که با توجه به اقتضائاتی که از قبل بوده و اقتضائات تکنولوژی جدید، بهتر است این کار را بکنیم که هم منافع عمومی حفظ شود هم سرریز تکنولوژی در جامعه ایجاد شود. در آنجا حرکت‌های جدی آکادمیک-تحقیقاتی-حقوقی اجرا شده که هم از منظر منافع عموم جامعه ببیند که چه بحث حقوقی در این زمینه وجود دارد و هم از این منظر که سرریز تکنولوژی برای جامعه متوقف نشود. اگر دیالکتیک گفته‌شده صورت بگیرد امکان دارد هم این خواست حقوقی تامین شود هم سرریز تکنولوژی به مردم برسد. پس مکانیسم نجات‌بخشی که در آمریکا وجود دارد همان دیالکتیکی است که بین خالقان تکنولوژی، حافظان منافع عموم، سیاسیون، قانونگذاران و حتی جامعه و نهادهای مدنی وجود دارد. می‌تواند نوعی سنتز ایجاد کند و بازیگران در این مسیر می‌توانند به دلیل دیالکتیک و ارتباط نزدیک، سریع‌تر به راه‌حل‌های حقوقی و قانونی نوآورانه برسند که هم‌قدم با تکنولوژی است نه در مقابل آن. راه‌حل پیشنهادی من نیز مبتنی بر مطالعات مدیریت و سازمان و کسب‌و‌کار این است که تلاش کنیم چنین دیالکتیکی را به وجود بیاوریم. از همین طریق است که شناخت بازیگران از همدیگر رخ می‌دهد و مثلاً حاکمیت متوجه می‌شود فناوری در پی آسیب زدن به منافع عمومی نیست؛ حتی اگر محصولات جانبی آن فناوری اثراتی منفی داشته باشند، عمدی نبوده است. سمت حوزه نوظهور هم از دغدغه منافع عام آگاهی پیدا می‌کنند. حاصل این دیالکتیک نتیجه‌ای است که قبلاً اثراتش مشاهده شده است. به عنوان یک مثال دیگر، حدود سال 1996 که اینترنت هنوز همگانی نشده بود، شناخت سریع قانونگذار موجب شد قانون CDA ا ( Communications Decency Act) نوشته شود که مایه آرامش فعلی گوگل و فیس‌بوک و آمازون است. بر اساس این قانون کل ISP‌ها (Internet service provider)‌ یا ارائه‌دهنده‌های خدمات اینترنتی تعاملی، از اینکه تعهدی نسبت به محتوایی که توسط کاربرانشان تولید می‌شود بدهند ایمن هستند. اینکه الان فیس‌بوک از نظر محتوای تولیدشده، و آمازون از نظر نظرات مشتریان در مورد هر محصول، اینقدر امن هستند، به دلیل همان قانون 1996 است. دیالکتیک و شناخت نزدیکی که قانونگذار، به سرعت و از نزدیک از فلسفه تکنولوژی‌های نوظهور پیدا کرد، علت آرامش غول‌هایی نظیر فیس‌بوک و آمازون است.

  در ایران چه اقدامی می‌توان انجام داد که شوک رادیکال اتفاق نیفتد؟

کاملاً مشخص است که الان شناختِ از نزدیک و در لحظه میان طرف حقوقی و قانونی و طرف بخش تکنولوژی و کسب‌و‌کار نداریم. انگار عدم اعتماد و «اینها» و «آنها» وجود دارد. اما چه می‌توان کرد که این شناخت و دیالکتیک شکل بگیرد؟ به نظر می‌رسد به دلیل بحث‌هایی مثل مسائل سیاسی که از قبل وجود داشته، طرف حقوقی و قضایی قدم اول را بر ندارد. راه‌حلی که من پیشنهاد می‌دهم این است که این قدم را خود بخش تکنولوژی بردارد. به این صورت که اینها یک کنسرسیوم بین خودشان (یعنی شرکت‌هایی که اقتصاد اشتراکی یا پلت‌فورمی یا نوظهور هستند) ایجاد کنند که از یک طرف، قدرت چانه‌زنی آنها را بالا ببرد. دوم اینکه خودشان پیش‌دستانه یک مرکز تحقیقاتی مشترک ایجاد کنند. و از دل این مرکز تحقیقاتی، اول می‌توانند تجارب آمریکا و اروپا را که در حوزه قانونی و حقوقی کسب‌و‌کارهای نوظهور پیشتاز هستند، سریع ترجمه کنند و به شکل خبر، گزارش، ویژه‌نامه، بسته‌های سیاستی و... منتشر کنند تا بتوانند به بخش‌های مختلف حاکمیت بفرستند. اما خروجی مهم دیگر چنین مرکزی این است که فضایی ایجاد کنند و از حقوقدانان معروف، قضات، استادان، محققان مرکز پژوهش‌های قوه قضائیه، مجلس و... دعوت کنند تا یک جمع نزدیک شکل دهند و در آن، کسب‌و‌کارهای نوظهور بیان می‌کنند که نگاهشان به تکنولوژی چیست و اینکه آنها صرفاً به دنبال رقم زدن یک خلق در راستای یک جامعه بهتر هستند. فعالان این حوزه می‌توانند به طرف حقوقی بگویند که می‌دانیم این مسائل مشکل حقوقی دارد اما مثلاً آمریکا این‌گونه مساله را حل کرده است، از آن طرف، بخش حقوقی و قضات نیز دغدغه خود را بگویند. در این فرآیندها نوعی دیالوگ شکل می‌گیرد و درک مشترکی میان آنها اتفاق می‌افتد و بخش حقوقی متوجه می‌شود فهم و دغدغه حوزه نوظهور چیست و پیشنهادشان چیست و درک می‌کند آنها نیز در تلاش برای حل مشکلات ناخواسته پیش‌بینی‌نشده هستند و از همین‌رو اعتماد می‌کنند. در این فضا، دیگر خیلی بعید است که تصمیم رادیکالی از سمت بخش حقوقی و قضایی صورت گیرد. چرا که اولاً طرف حقوقی فهمیده موضوع چیست و هدف تکنولوژی چیست و با همان درک تصمیم می‌گیرد و قضاوت می‌کند و از طرفی اعتماد به‌وجود‌آمده از طرف دیگر از دستاوردهای حقوقی و قانونی آمریکا و اروپا مطلع شده است. در مرکز تحقیقاتی یا اندیشکده‌ای که گفتم هدف همین است که خود بنگاه‌ها اقدام جمعی کنند و فضا را به همین سمت ببرند و خیرخواهی خودشان نسبت به جامعه را به طرف‌های مقابل نشان دهند. دیالکتیکی بین دستگاه‌های قانونی و قضایی و کسب‌و‌کار شکل می‌گیرد و طرف‌ها نهایتاً به دنبال نوعی نوآوری سیاستی- حقوقی می‌روند.

یادم هست که گراهام آلیسون که رئیس دانشکده حکمرانی جان اف کندی، یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اندیشکده‌های جهان، بود در اوایل دهه 1390 به دانشگاه شریف آمد. از او پرسیدیم چگونه نتایج پژوهش‌های خود را با سیاسیون مستقر در واشنگتن مطرح می‌کنند. همه دنبال یک جواب حاوی یک سیستم عجیب و پیچیده بودیم. تصور ما این بود که از طریق کانال‌های خاص و پیچیده‌ای به سیاستمدار می‌رسد. اما جواب آلیسون شبیه همان دیالکتیک بود؛ یک رفت‌و‌آمد انسانی میان آنها و واشنگتن. سیاستمداران به هاروارد می‌آیند و محققان به واشنگتن. رابطه انسانی و چهره‌‌به‌چهره است که نتیجه پژوهش را به سمت سیاستمداران پر‌مشغله واشنگتن می‌برد. در مورد بحث کسب‌و‌کارهای نوظهور در ایران نیز باید طرف‌ها گپ بزنند و گفت‌وگو کنند و اعتماد شکل بگیرد. طی این فرآیند، دغدغه منافع عمومی در بخش حقوقی، توسط بخش فناوری فهمیده می‌شود و طرف حقوقی نیز متوجه می‌شود فعالان کسب‌و‌کار نوظهور صرفاً به دنبال یک کار نو طبق فطرت انسان هستند. همین اعتماد و درک مشترک است که موجب می‌شود اقدامات خصمانه‌ای که در سال‌های اخیر چند نمونه از آن را دیده‌ایم شکل نگیرد.

دراین پرونده بخوانید ...