گریز در بزنگاه
سفر ظریف به پکن در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا چه مفهومی داشت؟
در ارتباط با مسائل مربوط به جمهوری اسلامی ایران و چین، صحبتها و نگرشهای گوناگونی در محافل مختلف سیاسی مطرح است. به هر تقدیر قرارداد 25ساله ایران و چین بیش از آنکه در چین اهمیت داشته باشد، مورد توجه افکار عمومی در سطح نخبگان و تودهها در ایران است که موجب برجسته شدن این قرارداد استراتژیک و مطرح شدن آن در سطح عمومی در ایران شده است. سفر اخیر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان به چین، این معنا را گسترش بیشتری بخشید و بالطبع جهتگیری پکن همانگونه که قبلاً از سوی تحلیلگران واقعگرا بیان میشد، نشاندهنده آن است که جمهوری اسلامی ایران از فشار غرب تلاش دارد به آغوش چین پناه ببرد. بالطبع چین این معنا را میداند که اگر آغوش خود را کامل به سوی ایران باز کند، باید فشارهای مختلف و عدیدهای را در زوایای گوناگون از سوی ایالات متحده آمریکا تحمل کند. برخلاف بسیاری از تحلیلگران که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را ایدئولوژیک توصیف میکنند، من بر این باور هستم که سیاست خارجی ایران بیش از آنکه ایدئولوژیک باشد، بر رگههایی از رویکردهای آرمانگرایانه استقرار پیدا کرده است که تلاش میکند در بزنگاههای مختلف تاریخی برای حفظ موجودیت خود از آن آرمانگرایی عبور کند و جهتگیریهای ایدئولوژیک خود را کنار بگذارد و با تکیه بر اجرای اقداماتی واقعگرایانه و عملگرایانه سعی میکند از این بزنگاههای تاریخی و فشارهای موجود بگذرد و زمینههای ایجاد گریزگاههایی را در زمانهای پرخطر برای خود فراهم کند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی است. به هر تقدیر اگر از نظر محتوای اسلامی نگاه کنیم، این نوع رویکرد جهتگیری به سوی کشورهای نقضکننده نظام فکری مبتنی بر پذیرش ابعاد گوناگون دینی و الهی را رد میکند. این در حالی است که بعد از انقلاب اسلامی ایران، به واسطه وجود جهتگیریهای سیاسی موجود در دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در برابر کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا، رویکردهای همگرایانه ایران متوجه کشورهایی بوده است که سابقه دینگریزی و حتی دینستیزی داشتند و از نظر سیاسی پایتخت کشورهای سوسیالیستی-مارکسیستی شناخته میشدند. روسیه، چین و کره شمالی از آن جمله هستند. پس اگر بخواهیم از این جهت سخن بگوییم، باید بگوییم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بهرغم ادعاهای موجود در پذیرش معیارهای ایدئولوژیک و فحوا و محتوای آن، در جهت نزدیکی به کشورهایی که دارای جهتگیری ایدئولوژیک دینباورانه هستند، در واقع متوجه پذیرش کشورهایی است که در سوابق خود، رویکردهای دینگریزانه رسمی را مورد توجه قرار دادهاند.
از طرف دیگر باید بپذیریم که از منظر شاخصهای رئالیستی یا واقعگرایانه، اکنون جمهوری اسلامی ایران تحت تاثیر فشارهای ناشی از «فشار حداکثری» ایالات متحده آمریکاست. جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی و بعد از تحریمهای فلجکننده و محدودکننده، حالا بالاترین فشار را تحمل میکند. اکنون ایران تحت فشار خروجیها و پیامدهای اقتصادی ناشی از تحریمها و انزوای سیاسی ناشی از گسترش این تحریمها به ابعاد گوناگون دیپلماتیک و سیاسی، در بستر قطع کامل ارتباطات مالی ایران با جهان، فعال کردن زورمندانه مکانیسم ماشه و همچنین تلاش در ایجاد فضای محاصره منطقهای تهران در چارچوب معامله بزرگ قرن است. در این بستر ایران تلاش دارد برای یافتن فضایی در جهت گریز از این فشارها، با ایجاد فضایی در جهت نزدیکی به چین زمینههایی برای ایجاد بستری مناسب در جهت پیدا کردن گریزگاهی از فشارهای ایالات متحده آمریکا شکل دهد.
بر اساس تجربه موجود در نظام بینالملل در ارتباط با رفتارشناسی و کنشگری جمهوری اسلامی ایران در برابر ایالات متحده آمریکا و همچنین کشورهای دیگر که شامل چین هم میشود، پکن دریافته است جمهوری اسلامی ایران از نوعی جبرگرایی تاریخی در عرصه سیاسی خود تبعیت میکند. ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در اوایل انقلاب و نحوه حلوفصل بحران گروگانها، پذیرش قطعنامه 598 و پذیرش برجام همگی یک مخرج مشترک داشتند و آن «پذیرش در چارچوب فشارهای حداکثری به جمهوری اسلامی ایران بوده است». اما باید توجه داشت بعد از چنین پذیرشی تحت جبر تاریخی، در نهایت جمهوری اسلامی ایران بعد از گذار از آن منطقه و بزنگاه، دوباره کشور به مسیر قبلی خود برگشته است. بحران گروگانها و فشارهای ایالات متحده آمریکا، روی کار آمدن ریگان و رویکرد بسیار تهاجمی او نسبت به مسکو و در عین حال به پیروی از آن نسبت به جمهوری اسلامی ایران، پذیرش قطعنامه 598 تحت فشارهای بینالمللی و مورد اصابت قرار دادن هواپیمای ایران در خلیجفارس و حملات متعدد یا به پای میز مذاکره رفتن جمهوری اسلامی ایران قبل از پذیرش برجام و مواردی از این دست، نشان دادند ایران در تنگنا و اجبار تن به پذیرش مصالحه میدهد و استفاده از تعابیری برای پذیرش مصالحه در ذیل همین منطق قرار میگیرد.
بنابراین با این وضعیت فعلی میتوان گفت ایران در چارچوب فشارها قرار دارد و در پی آن است تا با اتکا به گریزگاهی به نام نزدیکی به چین وارد عمل شود. پی بردن به منطق ایران در یافتن این گریزگاهها و مطالعه رفتارشناسی و کنشگری ایران تنها توسط ایالات متحده آمریکا یا کشورهای غربی صورت نمیگیرد بلکه پکن و سایر پایتختهای جهان هم هستند که این معنا را در سیاست خود در نظر گرفته و طبعاً در ارتباط با تهران به خوبی میدانند که ایران در این مسیر بعد از گذار از پیچ خطرناک میتواند دوباره به رویکردهای گذشته خود روی آورد. بالطبع با توجه به فشارهای ناشی از نزدیکی پکن به تهران توسط آمریکا، چه این نزدیکی در دولت دوره ترامپ باشد چه احتمالاً در دوره جو بایدن، چین همه این ابعاد را در مذاکرات مدنظر قرار میدهد. پس چینیها در این زمینه مسائل منطقهای را هم در نظر گرفته و با پیش کشیدن شرایطی مانند حلوفصل مسائل کشورهای منطقه با ایران از دریچه بازیگر چالشبرانگیز بینالملل تلاش دارد آنچه آمریکا میخواهد را در پرتو این شروط عملی کند. به این ترتیب باید گفت پکن خواسته یا ناخواسته در راه همان سیاستی قرار میگیرد که آمریکا در برابر ایران دنبال میکند. پس باید گفت چین هم پذیرفته است که باید در همراهی با ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورها در جهت وارد کردن ایران به نظام بینالملل و جو تعبیهشده در نظم آینده جهانی گام بردارد.
در شرایط فعلی جمهوری اسلامی ایران در فشار فزاینده قرار دارد و اکنون زمزمههای صلح در میان نیروهای متفاوت سیاسی در جناح چپ و راست و اصولگرا و اصلاحگرا دیده میشود که با غلظتهای مختلف بیان میشود. از طرف دیگر دولت آینده اصولگراست و اگر بخواهد به میز مذاکره با ایالات متحده آمریکا وارد شود بالطبع باید تمام ارزشها و اصولی را که سالها شعار آن را میداده است، کنار بگذارد. هرچند گفتارشان میتواند توجیهگر آن باشد که تحولاتی که به عمل آمده، مذاکره عزتمندانه است. در هر صورت و در عمل همگان میدانند که برای آنها این کار سازش یا تسلیم تلقی میشود. پس برخی عقلای اصولگرا این وضعیت را مدنظر قرار داده و بهتر میدانند که در دولت کنونی حسن روحانی این مذاکرات شروع شود. در نتیجه اگر مذاکرهای در دولت آینده صورت پذیرفت، همانگونه که در دوره احمدینژاد در عمان بدون دخالت او مذاکرات مربوط به برجام آغاز شد، مذاکراتی هم در ارتباط با آینده در دولت روحانی انجام شود تا زمینه انتقاد به اصولگرایانی که در مجلس قبلی برجام را آتش زدند و خواهان استیضاح حسن روحانی بودند و اکنون به اظهار شعارهایی در این زمینه میپردازند و حتی درخواست اعدام حسن روحانی را در مسائل تبلیغاتی خود بیان میکنند، فراهم نشود. به هر تقدیر آنچه شواهد و قرائن نشان میدهد این است که جمهوری اسلامی ایران در فشار فزایندهای برای ایجاد تحول در حرکت خود در حوزه سیاست در سه بخش داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار دارد.