معمای تصمیمات اقتصادی دولت
بررسی تبعات رایگان کردن برق در گفتوگو با حسین عباسی
آیا دولت با اقتصاددانان مشورت میکند؟ این سوالی است که این روزها برای بسیاری از کارشناسان اقتصادی مطرح شده است. بهزعم بسیاری از آنها سیاستهایی مانند «رایگان شدن برق 30 هزار نفر در ایران» که اخیراً اجرای از آن سوی رئیسجمهور مطرح شده است، چندان با اصول علم اقتصاد سازگاری ندارد. به ویژه اینکه مشابه این سیاستگذاری از قبیل هدفمندی یارانهها و مسکن مهر در دولتهای قبل هم صورت گرفته و نتایج ناخوشایند آن هنوز هم گریبانگیر اقتصاد ایران است. در همین زمینه حسین عباسی اقتصاددان و عضو دپارتمان اقتصاد دانشگاه مریلند در گفتوگو با تجارت فردا میگوید چنین تصمیمی اگر اجرا شود، قطعاً عواقب بلندمدتی خواهد داشت که دولت به آن نیندیشیده است.
♦♦♦
اخیراً رئیس دولت دوازدهم اعلام کرده که طبق مصوبه هیات دولت قرار است، 30 میلیون نفر از کممصرفان از پرداخت هزینه برق معاف شوند. ابتدا اینکه چقدر این سیاست قابلیت اجرا دارد و تبعات آن چه خواهد بود؟
به هر حال اگر دولت تصمیم به اجرای این سیاست بگیرد، زمینههای تحقق آن را نیز فراهم خواهد کرد. مانند سایر کارهایی که تاکنون انجام داده ولی به عواقب آن فکر نکرده است.
رایگان کردن قیمت برق برای 30 میلیون نفر، قطعاً عواقب بلندمدتی دارد که دولت به آن نیندیشیده یا به آن بیتوجهی کرده است. این درحالی است که بسته به اینکه ساختار مصرف برق در ایران چطور باشد، لازم است مسوولان امر قبل از اینکه چنین سیاستی اتخاذ کنند، هزینه-فایده انجام دهند و مشخص کنند که این سیاست دقیقاً چه اثری خواهد گذاشت.
گفته میشود این تصمیم در جهت تشویق به کاهش مصرف برق صورت گرفته، چقدر این تصمیم را برکاهش مصرف برق موثر میدانید؟
پیشتر اعلام شده که 30 میلیون مشترک در گروه مصرفکنندهها وجود دارد. در رابطه با این سیاست نیز چند گروه تعریف میشوند. ابتدا باید مرزی را برای مصرف کلیوواتساعت در ماه تعیین کنیم. مثلاً اگر مرز ما 100 کیلوواتساعت در ماه باشد، قرار بر این است که هر کسی که زیر 100 کیلووات ساعت مصرف کند، هزینه مصرف برق آن فرد رایگان شود. این گروه را گروه یک میخوانیم. گروه دیگری را هم میتوان تعریف کرد که افراد آن مصرف بالای 100 کیلووات بر ساعت دارند و باید پول برق را پرداخت کنند. این گروه پرمصرف نیستند و میتوانند با اندکی کاهش مصرف به زیر 100 کیلووات در ساعت برسند. با توجه به اینکه بالای 100 بودن برای آنها هزینه دارد، آنها انگیزه دارند که کمی مصرف خود را کنترل کنند که از منافع برق رایگان بهرهمند شوند. گروه سومی هم وجود دارند که از اساس کم مصرف کردن برایشان نفعی ندارد و در نتیجه چندان نمیتوان با چنین سیاستهایی بر رفتار آنها تاثیر گذاشت.
حالا میخواهیم بررسی کنیم که بعد از رایگان شدن قیمت برق 30 میلیون نفر دقیقاً برای هر گروه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ گروه اول که اعضای آن از پرداخت برق معاف شدهاند میدانند که فرصت دارند تا 100 کیلوواتساعت برق مصرف کنند. بنابراین اگر مصرف این گروه مثلاً 50 یا 60 کیلوواتساعت باشد، دیگر انگیزه نخواهد داشت که مصرف خود را در این حدود نگه دارند بنابراین مصرف خود را به 100 کیلوواتساعت میرسانند.
این اثری است که ظاهراً دولت به آن نیندیشیده و فکر میکند مجانی شدن برق برای کممصرفان به معنی شکلگیری یک میل عمومی بر کممصرفی است. در حالی که چنین نیست.
وقتی آمار بودجه خانوار را بررسی میکردم متوجه شدم در دهکهای پایین هزینهای، نسبت هزینه برق بر کل هزینه خانوار، معادل 5 /2 درصد است. درست است که هزینهای که این گروهها برای برق پرداخت میکنند اندک است و میزان مصرف آنها نیز پایین ارزیابی میشود ولی با این حال میزان این هزینه به نسبت کل هزینه آن افراد بالاست. میتوان از این بحث چنین نتیجه گرفت که برای این گروهها، هزینه برق ملموس است و ناگزیر برای پرداخت کمتر، صرفهجویی بیشتری میکنند. حالا اگر ملموس بودن صرفهجویی با اقدامی مانند رایگان کردن برق برداشته شود، آنها سریعاً مصرف خود را تا سقف مصرف رایگان افزایش خواهند داد. بنابراین هر دو گروه، یعنی هم کسانی که زیر 100 کیلوواتساعت و هم کسانی که کمی بیشتر از 100 کیلوواتساعت برق مصرف میکنند باید مصرف خود را به همان 100 کیلووات ساعت برسانند و در اینجا تجمیعی صورت میگیرد. اما گروه سومی هم وجود دارد که مصرف خود را تغییری نمیدهد و از این سیاست تاثیری نمیپذیرد. وقتی به دهکهای بالا وارد میشوید سهم هزینه برق در کل هزینه خانوار معادل نیمدرصد است که قابل توجیه نیست. بنابراین به طور خلاصه اگر بخواهم نتیجه سیاست رایگان کردن برق برای 30 میلیون نفر را توضیح دهم باید بگویم که نتیجه این است که تجمیعی در مصرف 100 کیلوواتساعت ایجاد شود.
ورود جمعیت قابل توجهی به زیر مصرف 100 کیلوواتساعت چه نتیجهای خواهد داشت؟ بعضی ممکن است چنین استدلال کنند که این اقدام باعث میشود مصرف به میزان قابل توجهی کاهش یابد.
در اثر ورود افراد بسیاری به زیر مصرف 100 کیلوواتساعت، خواهیم دید که دولت منابع زیادی را از دست میدهد. از طرفی اینکه در اثر این سیاست مصرف کاهش بیابد یا افزایش بیابد به طور قوی بستگی به توزیع مصرف بین افراد دارد. خانوادههای فقیرتر مصرف پایینی دارند ولی اگر دو دهک بالاتر را بررسی کنید به مصرف متوسط میرسید که وضعیت مصرف شش دهک را نشان میدهد. وقتی چنین توزیعی داریم یعنی محتمل است نقطه مورد نظر برای رایگان کردن برق، طوری تعیین شود که تعدادی از خانوادهها بتوانند با کمی کاهش از برق مجانی استفاده کنند. اگر نقطه بالا تعیین شود تعداد زیادی از خانوادهها با کاهش اندک به زیر میزان تعیینشده خواهند رسید.
با توجه به مطرح شدن عدد 30 میلیون نفر، به نظر شما این مرز چطور تعیین شده است؟
با توجه به اینکه گفته شده قرار است 30 میلیون نفر مشمول برق رایگان شوند، تعداد خیلی زیادی بدون اینکه صرفهجویی زیادی کنند از برق مجانی بهرهمند میشوند که در نتیجه این اتفاق بار مالی سنگینی به صنعت برق تحمیل میشود. امروز گفته میشود که هزینه تولید برق دوبرابر فروش آن تخمین زده میشود، یعنی در حال حاضر دولت در حال پرداخت سوبسید سنگینی بر برق است. حالا هم با تصمیمی که برای رایگان شدن مصرف برق 30 میلیون نفر گرفته شده، احتمالاً این موضوع هم مزید بر علت خواهد شد که هزینه سنگینی به دوش دولت بیفتد. البته دولت میتواند مرز را در نقطهای تعیین کند که با کمی کاهش مصرف نشود به گروه متنفع از برق رایگان وارد شد و در نتیجه این سیاست صرفاً خانوار خیلی کمدرآمد را پوشش دهد ولی معمولاً و به تجربه میتوان پیشبینی کرد که با توجه به اینکه دولت همواره تلاش داشته نشان دهد خیلی باسخاوت است چنین تصمیماتی میگیرد و متاسفانه هزینه چنین تصمیمی را هم در نهایت فقرا خواهند داد.
فقرا چگونه هزینه میدهند؟ چطور میشود اغلب سیاستهایی که دولتها در ایران برای حمایت از دهکهای پایین درآمدی در پیش میگیرند در نهایت به ضرر آنها تمام میشود؟
داستان دولت در ایران این است که معمولاً وعدهای میدهد و دراین راستا هزینه میکند در صورتیکه درآمد مابهازای آن را در اختیار ندارد و در نتیجه مجبور میشود برای تامین آن به چاپ پول رجوع کند. در شرایط کنونی اقتصاد ایران، دولت دیگر حتی نفت هم نمیتواند بفروشد، در نتیجه با چاپ پول تورم ایجاد میکند و اولین تاثیر تورم این است که قدرت خرید خانوار را کم میکند. از سوی دیگر هر چه به سمت ثروتمندان میرویم متوجه میشویم بخش بزرگی از هزینههای آنها صرف کالاهای غیرضروری و هزینههای سرمایهای میشود. در حالی که اگر آنها را با افراد کمدرآمد مقایسه میکنیم متوجه میشویم که عمدتاً درآمد آنها صرف هزینههای ضروری مانند خوراک و پوشاک میشود. در نتیجه به طور کلی وقتی مثلاً تورم ایجاد میشود خانوار ثروتمند در امنیت بیشتری نسبت به خانوار فقیر قرار دارند. اکنون این سیاست مجانی کردن برق هم بار مالی ایجاد خواهد کرد. ممکن است دو سال دیگر دولت پول پرداخت آن را نداشته باشد آن وقت مجبور است با ایجاد تورم از سفره مردم بردارد. پیشتر سیاستهای بنزین و یارانه نقدی هم چنین وضعیتی داشت. متناسب با میزان کسب درآمد نبوده و از طریق تورم تامین شده است. معمولاً راه تورم یک راه عمومی است که دولتها در ایران همواره آن را برگزیدهاند. البته راه دیگری هم وجود دارد که آن هم معمولاً مورد استفاده قرار میگیرد و آن نیز باز به زیان محرومان است. مثلاً اکنون که فشار بر صنعت برق زیاد است و دولت هم پول کافی ندارد و هزینه تعمیر و نگهداری نیروگاهها را هم نمیتواند تامین کند و برق کم میآورد، راحتترین گزینه منتخب این است که از برق مناطق بزند. مساله این است که از برق تهران، شیراز و اصفهان زده نمیشود. معمولاً از برق روستاها و شهرهای کوچک و مثلاً از برق جنوب زده میشود که صدای آنها هم به هیچکجا نمیرسد. به طور کلی این یک روش است. وقتی گاز، بنزین، برق و... کم بیاید راه بر این است که نیاز شهرهای بزرگ در اولویت قرار بگیرد و در نتیجه از مناطق کمبرخوردارتر گرفته میشود و منابع به شهرها گسیل میشود.
چگونه دولت در شرایط کسری بودجه تصمیم به رایگان کردن برق گرفته است؟ آیا میتوان این اقدام را یک تصمیم سیاسی ارزیابی کرد؟
این موضوع به ساختار دولت در ایران برمیگردد. به نظر من مدل حکمرانی در ایران اینگونه است که یکسری کالاهای اساسی برای مردم تامین شود و ما به ازای آن مردم هم باید حد و حدود خود را بدانند. در واقع این دولت است که باید برای آنها تعیین تکلیف کند که کجا کار و مشارکت کنند و... در عوض دولت هم مردم را تامین میکند. به نظر من این مدل اقتصادی سیاسی در ایران است و در نتیجه هر دولتی هم که بر سرکار میآید خود را ملزم میداند، برای اینکه مشکلی پیش نیاید قول تامین را اجرا کند.
حالا دو راه برای دولت وجود دارد؛ ابتدا اینکه تامین از طریق راهحل اقتصادی آن انجام شود، مثل کاری که در کشورهای پیشرفتهتر انجام میشود. بنابراین چیزی که تولید میشود هزینه آن را باید مصرفکنندهای که بیشتر مصرف میکند بپردازد. وقتی حسابوکتاب تولید و مصرف با یکدیگر سازگار باشد، طبعاً تولیدکننده هم بیشتر تولید میکند این روش درستی است. روش دیگری هم هست و آن این است که دولت حساب مصرف و تولید را با یکدیگر سازگار نکند. مساله اینجاست که تمایل دولت هم بیشتر بر این است که فقط راجع به مصارف خود صحبت کند. مثلاً تاکید کند که برای مردم رفاه تولید میکنند. اکنون اگر به اظهارات دولت درباره کسری بودجه توجه کنید متوجه میشوید که مدام میگوید حقوق گروههای مختلف را اضافه کرده است. ماجرا این است که این افزایش حقوقها همگی هزینه دارد. زمانی پول نفت وجود داشت و دولت از آن محل مصارف خود را تامین میکرد ولی اکنون پول نفت هم حذف شده، دولت چه راهی دارد؟ اکنون دارد از طریق وصله و پینه کارهایش را پیش میبرد و حالا باید دید که تا کی موفق خواهد شد؟ البته دولت اکنون با توجه به فشار اقتصاددانان جوانتر به سمت فروش اوراق قرضه رفته که این خود جای خوشحالی دارد ولی هنوز روشن نیست نظام مالیاتی چگونه سامان خواهد یافت؟ بنابراین ممکن است در سالهای آتی باز به آن سمت برویم که مشخص نباشد قرض به وجود آمده چطور باید پرداخت شود و برای این مساله نیز به سوی چاپ پول برویم. مساله دولت در ایران این است که صرفاً به بخش مصارف توجه میکند که میتواند برایش محبوبیت بیاورد و قسمت دیگر آن که باید مشخص کند درآمدها از کجا میآید، چندان مشخص نیست. گاهی هم این امیدواری وجود دارد که به هر حال شاید دولت برود و بار مالی تصمیمات آنها به دوش دولت بعدی بیفتد و...
با توجه به اینکه امسال سال آخر دولت است چه پیامی از این سیاستگذاری میتوان دریافت کرد؟
در شرایطی که از اطراف مشکلات فراوانی میبارد، دولت هم برای خود به دنبال خریدن محبوبیت است. البته من نمیدانم چرا سراغ چنین طرحی رفته است. فکر میکنم شاید پیشنهادی بوده که از جانب کسی مطرح شده و بعد سیاسیون هم فکر کردهاند که میتوانند برای شعار دادن از آن استفاده کنند. واقعاً نمیدانم چرا دولتها چنین میکنند. ما در ایران دولت حزبی نداریم که حالا فکر کنیم دولت با چنین تصمیمانی به دنبال آن است که مقدمات دولت بعدی خود را فراهم کند بنابراین برای توجیه چنین تصمیمی به هیچ دلیلی نمیتوان رسید به جز آنکه این تصمیم به این دلیل گرفته شده که از بار احساسات منفی علیه دولت کم شود. البته دلیل دیگری هم وجود دارد و آن این است که بتواند به عنوان برگ برنده در مذاکره قدرت مورد استفاده قرار گیرد.
دولت مدام تصمیمات این چنینی دولت قبل را نقد میکرد. آیا خود به همان راه نمیرود؟
بله. این دولت در چهار سال نخست خود مدام میگفت در حال آواربرداری از دولت قبل است. الان میشود گفت دولت چهار سال اول در حال خاک برداری بوده ولی در چهار سال بعدی خود اقداماتی کرده که دولت بعدی باید آواربرداری کند. اما اینکه دولت در چنین شرایطی چرا چنین تصمیماتی میگیرد بیشتر شبیه به معماست.
در مجموع آیا دولت نمیتواند سیاست رایگان کردن برق 30 هزار خانوار را طوری اجرا کند که آثار مخرب آن کمتر باشد؟ چقدر امکان بازگشت از این تصمیم در صورت اجرا وجود دارد؟
از این سیاست بر مبنای نحوه اجرای آن و اینکه چطور بخواهد مرز را تعیین کند، میتوان سه نتیجه انتظار داشت. بیاثر باشد، اثر کمی داشته باشد یا بسیار مخرب باشد.
دولتها تجربهای دارند که از آن درس نمیگیرند و آن این است که وقتی مصرف در اثر انگیزه قیمتی افزایش پیدا میکند دیگر چندان ساده نمیتوان آن را کاهش داد. مصرف خیلی سریع زیاد میشود ولی کم کردن مصرف خیلی دردسر دارد و به سمت بالا چسبنده است. همین یارانه را در نظر بگیرید. ابتدا قرار بود چارچوبی دیگر داشته باشد ولی وقتی که 45 هزار تومان یارانه پرداخت شد دولت دیگر نتوانست از آن سیاست کناره بگیرد. هرچند در ادامه برای حذف یارانهها اقداماتی هم کرد. مثلاً تلاش کرد که از طرق مختلف از یارانه ثروتمندان کم کند، ولی نشد. تصمیم رایگان کردن برق هم مانند همان یارانههاست. اگر دولت بخواهد در ادامه تعدادی از 30 میلیون مشترک را مشمول برق رایگان کند ممکن است با این مساله رو به رو شود که ناگهان مصرف زیاد شده و پولی هم گیر دولت نیاید. بعد مشکل این خواهد بود که دیگر بههیچوجه نمیشود دوباره پول برق را از آن افراد گرفت. بنابراین بهتر است قبل از اجرای هر سیاستی دولت با افرادی که اقتصاد بلدند مشورت کند. در ایران حتی دانشجویان فراوانی در رشته اقتصاد وجود دارند که میتوانند به دولت کمک دهند ولی ظاهراً چندان تمایلی برای بهره بردن از دانش متخصصان حوزه اقتصاد وجود ندارد. به هر حال بهتر است به هیچ عنوان تصمیم رایگان کردن قیمت برق به مرحله اجرا نرسد، چراکه اگر چنین شود، خروجی این تصمیم هم چیزی شبیه به همان مسکن مهر و هدفمندی یارانهها خواهد بود. پروژههایی که هر یک پول بزرگی را از دولت مکیدند و دولت هم کاری نتوانست بکند. پیشنهاد به دولت این است که بهتر است دانسته خود را به چاهی نیندازد که نه خود بتواند بیرون بیاید نه دیگر کسی بتواند کمک کند.