تاراج امید
انتصاب افراد سیاسی در سمتهای تخصصی چه سیگنالی به جوانان و نخبگان میدهد؟
محمدحسین شاوردی: دولتها در طول تکوین و تکامل خود از مراحل مختلفی عبور میکنند تا به غایت خود یعنی پیچیدگی، انطباقپذیری و غیرشخصی شدن برسند. برخی از آنها اما در مراحل اولیه میمانند و به دلیل ترس از اضمحلال قدرت یا به هوای قبضه رانت به سمت حامیپروری متمایل میشوند. این رویه که زمینه ورود افرادی خاص با جهتگیری عمدتاً خنثی یا همسو با دولت را در بدنه بوروکراسی فراهم میکند، ظاهراً به تثبیت سامان سیاسی و کنار رفتن ابرهای تیره ناامنی بر فراز دولت منتهی میشود. اما در اصل تداوم این روند همان چیزی است که فرانسیس فوکویاما از آن با عنوان «زوال سیاسی» یاد میکند. در واقع حامیپروری شرایطی را به بار میآورد که در آن امکان تعامل با نخبگان، دانشمندان و متخصصان به حداقل میرسد و سیاست به محاق میرود. در کشوری مثل ایران که دولت با بحرانها و چالشهای متعددی روبهروست، نیاز به نیروی شایسته و علمی در سمتهای تخصصی اهمیت بالایی دارد. اما در دولتهایی با سطح توازن پایین، کم پیش میآید که فردی جوان با تخصص و مهارت کافی در جای درست قرار گیرد. از قضا در چنین دولتهایی شیوه استخدام یا رویههای اداری، راه ورود بسیاری از افراد فاقد صلاحیت را به مشاغل دولتی باز میکند و همین عامل به بروز شکافی عمده میان خواست عمومی و خواست گروهی منجر میشود. تحقیقاتی که در این زمینه منتشر شده نشان میدهد یک بخش این قضیه در اقتصاد سیاسی و رانت، و بخش دیگر قضیه در حقوق ناموزون اداری ریشه دارد. مواردی که هرچه بیشتر گسترش یابند، مساله تسخیر دولت و حرکت به سمت فروپاشی را حادتر میسازند. در اغلب کشورهای خاورمیانه با توجه به بزرگ بودن ابعاد دولت و وجود بخشهای مستور اعم از شرکتهای نیمهعمومی و نهادهای غیرشفاف، حجم کثیری از منابع بدون در نظر گرفتن قواعد اداری بین افرادی همسو با احزاب و جریانات حاکم و ریزهخواران آنها توزیع میشود و همین عامل هم فروپاشی حکومتها را به موردی بدیهی در این نقطه از جهان تبدیل کرده است. تسخیر البته در غرب هم سابقه دارد. مثلی فرنگی هست که میگوید دولت بزرگ فقط به درد آدمهای بزرگ میخورد! در آمریکا که خود از داعیهداران دولت حداقلی است، سالها پیش چارچوبی به نام تاراج وجود داشت. چارچوبی که بهمحض پیروزی هریک از دو حزب دموکرات / جمهوریخواه، تمام مشاغل، استخدامها و سمتها را فارغ از توانایی و تخصص به نزدیکان حزب پیروز میبخشید. جالب اینکه تاراج تنها زمانی رفع شد که ابتدا بین نخبگان گفتوگو درگرفت. سپس وودرو ویلسون دانشمند لیبرال و سیاستمدار آرمانگرا در یک سخنرانی مشهور با عنوان «The Study of Administration» به مدل اداره دولت تاخت و خواستار جدایی امور سیاسی از امور اداری در درون دولت شد. پس از این بود که قانون پندلتون تصویب شد و سپس این رویه در دوره ریاستجمهوری خود ویلسون رنگ اجرا به خود گرفت. جان کلام اینکه دولتها عرصه بدهبستان جریانات سیاسی هستند، اما برای حل مساله نیاز به تخصص و دانش و شایستگی هست. حامیپروری نه فقط به حل مسائل منجر نخواهد شد که امید زن و مرد و پیر و جوان را به تاراج میبرد.