عهد عتیق عهد جدید
کنشگری اقتصادی ایرانیان چه اثری بر رفتار اجتماعی آنان دارد؟
رضا طهماسبی: سدههاست که در متون کهن و آثار ادبی و مکتوبات مذهبی ایرانیان قناعتپیشگی و درویشمسلکی ستوده شده و در مقابل ثروتطلبی و مالاندوزی نکوهیده شده است. ایرانیان توانگری را در قناعت میجستند و نعمتش میخواندند که ورای آن موجود نیست. اما این آموزههای همه سالیان دور، کجای زندگی ایرانیان امروز قرار دارد؟ ایرانیان سهامدار و بیشینهیاب بازارهای سرمایه که این روزها بیش از اخبار همهگیری کرونا ارزش سهامشان در بازار را جستوجو میکنند و پیگیر سبز و قرمز بودن آناند. درویشمسلکان سدههای گذشته امروز برای گریز از تورمی که زیر فشارشان گذاشته هر آن رو به بازاری میآورند تا بتوانند ارزش دارایی خود را حفظ کنند و اگر شد و توانستند سودی به دست بیاورند.
با این حال، مساله ستایش قناعت یا نکوهش بیشینهیابی نیست که اساساً باید تحقیقی جامع و مانع در حوزه اقتصاد و جامعهشناختی انجام شود که مشخص کند فضیلتشماری قناعت در زمانه دور چگونه شکل گرفته و در زمان کمبودها و قحطیها شاید نوعی ابزار دفاعی در برابر بیرحمیهای طبیعی بوده است، نه دعوت به فضایل انسانی در دوران رونق و پرثمری. امروز هم این بیشینهیابی مستحق نکوهش نیست که خود ابزاری دفاعی در برابر نوسانهای زیاد اقتصاد کلان و تورمهای مزمن دورقمی است که دارد جیب شهروند ایرانی را مانند یخ در آفتاب تموز آب میکند. رفتار کنونی جامعه ایرانی که به لطف سیاستهای دفعتی و فضای بیثبات اقتصاد کلان جملگی تبدیل به کنشگران بازار شدهاند، میتواند مایه امیدواری باشد به اینکه نوعی عقل معاش و تلاش برای بهبود وضعیت رفاهی در همگان شکل گرفته است که هم میتواند به بهبود کلی سطح رفاه اجتماعی بینجامد و هم آموزشی ابتدایی برای نسلهای بعدی باشد که به جای قناعتورزی، معاملهگری را یاد بگیرند. اما توامان این رویکرد میتواند آثاری منفی هم به بار آورد که عجالتاً در اقتصاد ایران زمینش حاصلخیزتر است. در اقتصادی که رشدش در چهار دهه اخیر نزدیک به صفر بوده و جز مصرف منابع طبیعی و محیط زیستی برای گذران معاش، کمتر ثروتی خلق کرده راههای کسب ثروت و حفظ دارایی غالباً از کورهراههای رانتها و رابطهها و دسترسی به ذخایر ثروت با ابزارهای نامتعارف، غیراقتصادی و احتمالاً غیراخلاقی میگذرد. در این وادی دیگر سخن از بهبود وضع اقتصاد با منطق انسان اقتصادی کمی بیراهه است. به نظر میرسد آنچه منجر به این رویکرد شده است اقتصاد غیرشفاف و نامولدی است که در چرخه رکود و تورم و رونقهای گاه و بیگاه حاصل از فروش ذخایر و منابع گرفتار آمده و در این شرایط مردم خود را محق میدانند که از هر فرصتی سود ببرند، ولو بازی اقتصاد یک بازی جمع صفر باشد که سود یکی در گرو زیان دیگری نهفته باشد. در این بازی هرقدر برنده، همانقدر هم بازنده داریم و اگر همگان از افزایش بازار بهرهمند میشوند جزایش را با تورم بالا خواهند پرداخت و طرفی از سود نمیبندند.
اما هزینه مازادی که در این میان پرداخته میشود نهادینه شدن فرهنگی است که هرگونه رانت و رابطهبازی را مجاز میکند و افراد را به آن تاجری شبیه میکند که وقتی در بازار بغداد آتش افتاده و جملگی بسوخت جز حجره او، گفت: الحمدلله.