شناسه خبر : 34341 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ایران-آمریکا؛ راندِ پایانی

ناصر هادیان از نقش قدرت عریان در شکل‌گیری آرایش قدرت جهانی می‌گوید

در روزهای کرونایی که جهان، درگیر همه‌گیری مرگباری است و انسان‌ها برای بقا، در نبردی سهمگین با موجودی نادیدنی که همچون سلاحی مرگبار به قتل جهانیان برخاسته دست‌وپنجه نرم می‌کنند، ایالات متحده گام‌به‌گام در حال پیاده‌سازی دقیق و همه‌جانبه «فشار حداکثری» است. جدیت آمریکا در اجرای برنامه‌های تحریمی و بی‌اعتنایی ایران به این وضعیت، شرایط زیست در کشور را روزبه‌روز پرچالش‌تر و عادی‌سازی شرایط را ناممکن‌تر می‌کند.

ایران-آمریکا؛ راندِ پایانی

در روزهای کرونایی که جهان، درگیر همه‌گیری مرگباری است و انسان‌ها برای بقا، در نبردی سهمگین با موجودی نادیدنی که همچون سلاحی مرگبار به قتل جهانیان برخاسته دست‌وپنجه نرم می‌کنند، ایالات متحده گام‌به‌گام در حال پیاده‌سازی دقیق و همه‌جانبه «فشار حداکثری» است. جدیت آمریکا در اجرای برنامه‌های تحریمی و بی‌اعتنایی ایران به این وضعیت، شرایط زیست در کشور را روزبه‌روز پرچالش‌تر و عادی‌سازی شرایط را ناممکن‌تر می‌کند. در همین راستا ناصر هادیان، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران بر این نکته تاکید دارد که مساله لغو تحریم تسلیحاتی ایران توسط آمریکا، اهداف پنهانی را دنبال می‌کند که در ورای آن، محدودسازی نقش‌آفرینی اروپا، روسیه و حتی چین از گذرگاه ایران است و آنچه در این نبرد، بیش از هر چیز تعیین‌کننده برنده یا بازنده رقابت است، نه دالان‌های پرپیچ‌وخم دیپلماتیک و حقوقی، بلکه قدرت عریان است.

♦♦♦

  از نظر دیپلماتیک، شانس اجرایی شدن ایده مایک پمپئو مبنی بر بازگشت ایالات متحده به برجام با هدف تمدید تحریم تسلیحاتی ایران چقدر است؟

اساساً تصور می‌کنم که ایالات متحده صرفاً لغو تحریم تسلیحاتی ایران را دنبال نمی‌کند؛ زیرا هرچقدر دولت دونالد ترامپ را دولتی ناآگاه و غیرمسلط بر امور سیاسی، حقوقی و دیپلماتیک بدانیم که آشنایی چندانی با عرف و نهادهای بین‌المللی نیز ندارند و در چارچوب‌های ویژه و متناسب این مسیر عمل نمی‌کنند، اما این‌قدر نادان نیستند که چنین رویه‌ای را در پیش بگیرند. آنها به دنبال اهداف دیگری هستند و توسط چنین اهرم سنگین و کارسازی، از طریق ایران به اروپا و به شکلی غیرمستقیم فشار وارد می‌کنند تا اهداف ایالات متحده را پیش ببرند. از همین گذرگاه، آنان کشورهای دیگر را نیز در موضع ضعف قرار می‌دهند. فرض کنید در این مسیر، که نتیجه آن نیز از هم‌اکنون آشکار است، آمریکایی‌ها به اروپایی‌ها خواهند گفت که در مسیری که ما طراحی کرده‌ایم و در آن قدم گذاشته‌اید، شما به قدر کافی همراهی نکرده‌اید و حالا زمان مناسبی است برای فصل جدیدی از همکاری‌ها که فصل مشترک آن فشار بر ایران است و می‌توانید مکانیسم ماشه را فعال کنید. در حقیقت، ایالات متحده قصد دارد تا به اروپا بقبولاند که در اعمال محدودیت‌های خارج از برجام و در راستای سیاست «فشار حداکثری» آمریکا با این کشور همکاری کند. به همین ترتیب نیز، دو کشورِ نزدیک‌تر به ایران یعنی چین و روسیه را هم تحت فشار قرار دهد و وادار به سکوت و انفعال کند و تاکید کند که سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت آمریکا بر روی فشار بر ایران، با مواضع اتخاذی دو متحد شرقی این کشور، به ثمر نشسته است و حالا آمریکا آماده است در صورت همراهی چین و روسیه، در وقت و فرصت مناسب دیگری، پاداش همراهی این دو کشور علیه ایران را بپردازد. به نظر نمی‌رسد که آمریکا چنین روند غیرعقلانی را در پیش بگیرد چراکه هزینه آن، اصلاً منطقی به نظر می‌رسد.

آمریکا در حال حاضر و ظاهراً امید دارد که این مساله را در قالب قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد و مبتنی بر برخی استدلال‌های غیرمنطقی ارائه دهد که البته کسی در مقابل آن سر خم نخواهد کرد. اما نکاتی که باید در نظر داشت آن است که ایران پیش از آمریکا دست این کشور را بخواند و اقدام پیشدستانه را در دستور کار قرار دهد. مساله بسیار مهم‌تر آن است که محقق شدن چنین عملی به‌طور جدی بر وجهه بین‌المللی ایالات متحده در سطح جهان اثر منفی خواهد گذاشت و منجر به بسط بی‌اعتمادی سایر کشورها به هرگونه همکاری و توافق با آمریکا می‌‌شود. تصور کنید کشوری که به سادگی، خود را از توافقی به این پیچیدگی کنار می‌گذارد و پس از ترک توافق، از فضای خارج از آن، به دنبال فعالسازی مکانیسم‌های فلج‌کننده است، چگونه می‌تواند به عنوان یک شریک برای کشوری دیگر در نظر گرفته شود.

  مقامات ایران پیشتر تصور می‌کردند که «خروج آمریکا از برجام» و «بازگشت تحریم‌ها» امکان‌پذیر نیست در حالی که این مساله به وقوع پیوست؛ آیا خطر تکرار چنین مساله‌ای در قبال بازگشت به برجام و تحریم تسلیحاتی ایران نیز وجود دارد؟

همان‌طور که پیشتر اشاره شد، رویه فعلی دولت آمریکا، در واقع اهداف پنهانی است که در قامت لغو تحریم‌های تسلیحاتی ایران نمود یافته است و از نظر من، وقوع چنین امری، بسیار ناممکن است. با این حال، اگر این ادعا صورت عملی به خود بگیرد، نخستین اتفاقی که در این شرایط ممکن است رخ دهد آن است که تاثیرات و تبعات این اقدام آمریکا گریبان این کشور را هم در عرصه بین‌المللی و هم در ساحت سیاست داخلی ‌این کشور خواهد گرفت. در بعد بین‌المللی، همان‌طور که بیان شد، وجهه مخدوش آمریکا برای جهان آشکارتر می‌‌شود. در واقع، آمریکا قطعنامه‌های شورای امنیت (و یکی از مهم‌ترین قطعنامه‌های این شورا یعنی برجام) را به بازی گرفته است که ضربه‌ای اساسی به هنجارها و قواعد بین‌المللی است. نتیجه چنین رویه‌ای، منجر به اعتراض بسیاری از اندیشمندان آمریکایی شده است که شکست قطعی این سیاست‌ها را از مدت‌ها قبل پیش‌بینی کرده بودند. این اتفاقات منجر به این مساله می‌شود که هیچ کشور دیگری در جهان، در چنین قراردادهایی که در آن، مکانیسم بازدارنده‌ای همچون ماشه قرار داده شده باشد، شرکت نکند.

در بعد سیاست داخلی نیز در صورتی که ترامپ کاخ سفید را ترک کند و «جو بایدن» جانشین او شود، در آینده احتمالی، بازگشت آمریکا به برجام را بدون اینکه این کشور بتواند امتیازات دیگری از ایران بگیرد، با مشکلاتی جدی روبه‌رو می‌کند. از طرف دیگر، دولت ترامپ در حال اعطای امتیازاتی ویژه به لابی‌های اسرائیلی و گروه‌های تندرو است تا بتواند با فشار بر ایران، از حمایت آنها بهره‌مند شود و خود را در جبهه این گروه‌ها نشان دهد تا بتواند با این حرکت، بر انتخابات ریاست‌جمهوری اثر بگذارد. استفاده از پتانسیل‌های موجود در لابی‌های آمریکایی، امری نیست که به راحتی بتوان از کنار آن عبور کرد.

بنابراین، ایران نباید در دام چنین بازی خطرناکی که توسط آمریکا طراحی شده است بیفتد و لازم است به تدوین طرح‌هایی برای خنثی‌سازی اقدامات این کشور بپردازد یا از زاویه‌ای دیگر، به دنبال حل و فصل اختلافات با ایالات متحده باشد. از نگاهی کلان باید تاکید کرد که وقتی با یک ابرقدرت وارد چالش می‌شوید، او نیز از ابزارها و تمامی امکانات خود برای مقابله بهره خواهد برد. در صورت شکست ترامپ در انتخابات، سکانداری دموکرات‌ها در راس سیاست آمریکا نیز فرقی اساسی در سیاست‌های این کشور پدیدار نمی‌کند. ممکن است «جو بایدن» نیز به برجام برگردد اما به هر ترتیب امکان درخواست مذاکراتی دیگر، پس از ورود آمریکا به برجام و بازنگری در آن کماکان وجود خواهد داشت.

  ایران در صورت واقع شدن چنین اتفاقی، چه گزینه‌هایی را از گذرگاه حقوقی و دیپلماتیک پیش رو خواهد داشت و چگونه می‌تواند واکنشی معقول به لغو تحریم تسلیحاتی داشته باشد؟

در اینجا به هیچ عنوان، بحث دیپلماسی یا مباحث حقوقی مطرح نیست. آنچه در این نبرد، بیش از هر چیز عیان به نظر می‌رسد، نقش قدرت عریان است که هرکس، از قدرت بالاتری بهره‌مند باشد، می‌تواند در برابر طرف مقابل زور بیشتری به کار ببرد. عامل تعیین‌کننده نهایی، قدرت است نه حقوق. این یک واقعیت در دنیای امروز است که هر کشوری در هر جای دنیا هر کاری بخواهد انجام دهد، این نکته را در نظر دارد که واکنش آمریکا چه خواهد بود. بر همین اساس، خروج از برجام و NPT شاید اولین واکنش ایران نسبت به طرح آمریکا در مورد اقدام این کشور هم در قبال مکانیسم ماشه و هم در صورت تلاش آمریکا در صدور قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران خواهد بود. آنچه در این مساله بسیار مهم است و به هیچ وجه نباید در آن سستی و تعلل صورت پذیرد، اطلاع‌رسانی ایران در مورد گام‌های آتی خود، پیش از عملی شدن چنین اتفاقی است و در اقدامی پیشدستانه ایران باید طرف‌های مقابل را تهدید کند که در صورت چنین اتفاقی، اقدام متقابل، خروج بی‌قید و شرط از برجام و NPT خواهد بود. هنگامی که تعهدات بین‌المللی انجام نمی‌شود و آمریکا و انگلیس وقعی به چنین پیمان‌های حساس و مهمی نمی‌نهند، چنین عواقبی را نیز باید بپذیرند.

اگر به هر شکل، لغو تحریم‌های تسلیحاتی به ثمر برسد در واقع به منزله تیر مهلکی بر پیکر نیمه‌جان برجام است که ممکن است منجر به خروج ایران از NPT شود که نتیجه نخست آن وارد شدن خدشه اساسی به نظام اشاعه در سراسر جهان است. در واقع این بازی آمریکا اگر به نتیجه برسد، این حق برای ایران محفوظ خواهد بود که حتی آمریکا اگر از راه‌های دیگری همچون با صدور قطعنامه‌های جداگانه، ایران را از دسترسی به سلاح منع کند، ایران بیشتر به سمت خروج از تعهدات پیشین خود متمایل شود.

وضعیت سایر کشورهای حاضر در توافق از جمله کشورهای اروپایی نیز جالب توجه است. اروپا تا اینجای کار، در مقابل ایالات متحده آمریکا بسیار ضعیف ظاهر شده است و حتی تعهداتی را که با دست خود امضا کرده است نیز نتوانسته عملی کند. اروپا در این مدت حتی قادر نبوده است قطعنامه شورای امنیت را بدون دستور آمریکا پیگیری کند. توجیهات اروپا در اینکه «کشورهای این حوزه یا اتحادیه اروپا ناتوان از مداخله در مورد مراودات شرکت‌های خصوصی با ایران هستند»، به هیچ وجه قابل قبول نیست زیرا حتی اقدامی در قبال ارتباط سیاسی-تجاری شرکت‌های «درون» این قاره با ایران نیز صورت نداده‌اند. اینکه گفته می‌شود ایران تلاش کرده تا زمینه را برای نقش‌آفرینی اروپا در مورد برجام و حواشی آن فراهم کند، یک بعد این مساله است اما بعد مهم‌تر آن است که اروپا موظف بوده است به تنهایی، چنین فضایی را برای تحرک و تاثیرگذاری پدید آورد.

 اروپا به هیچ عنوان برای فراهم کردن فضای همکاری و تعامل با ایران، حاضر به پرداخت هزینه نبوده است زیرا نفع کوتاه‌مدت و میان‌مدت این قاره بر منافع بلندمدت آن به ویژه در دهه اخیر ارجحیت داشته است. به همین دلیل، پیگیری تعهدات اروپایی تقریباً اولویتی ثانویه است و صرفاً در قالب برخی بیانات و مواضع شفاهی اقداماتی صورت گرفته که نشان می‌دهد اروپا تا چه اندازه در نظام بین‌الملل و در آرایش و توزیع قدرت جهانی برخلاف تلقی و تصوراتی که وجود دارد دچار ضعف و ناتوانی است. آشکار است که اروپا در مقایسه با ایالات متحده و در حوزه‌های گوناگون، بسیار منفعلانه عمل کرده است که این انفعال، بیش از هر جای دیگری در مساله برجام عیان شد.

آنچه مسلم به نظر می‌رسد آن است که در مورد مساله سلاح، تامین جنگ‌افزارهای مورد نیاز ایران از سوی چین و روسیه حتی با وجود و صدور قطعنامه‌های بین‌المللی نیز صورت می‌گیرد و محدودیتی در این مورد وجود ندارد. در حالی که آمریکا و اروپا در حالت عادی نیز به سختی یا به‌طور کامل از فروش سلاح به ایران خودداری می‌کنند. طرح مساله تحریم تسلیحاتی ایران، تنها بهانه‌ای است برای این کشورها و حتی در مورد چین و روسیه نیز به همین شکل، این موارد دست‌وپاگیر، صرفاً وسیله‌ای است تا قیمت کالاها و تسلیحات خود را با قیمت‌هایی فزاینده‌تر به ایران بفروشند. حقیقت آن است که برای ایران نیز، چنین مساله‌ای از ابتدای برجام تاثیر استراتژیک بر تصمیمات و رویه‌های کشور نداشته است و برجسته‌سازی این مساله از سوی آمریکا اکنون نیز تاثیری بر مناسبات ایران در حوزه تسلیحاتی نخواهد داشت. به‌طوری که یکی از اندیشکده‌های ایالات متحده مدعی است که این تحریم‌ها در بدو برجام باید لغو می‌شد چون این بند مخصوص سلاح‌های استراتژیک است، نه سلاح‌های معمول جنگی و به راه انداختن چنین دعوایی، دستاورد امنیتی خاصی برای ایالات متحده نخواهد داشت.

فارغ از مساله حساس تسلیحاتی، در مورد مساله غیرحساسی همچون دارو که خود ایالات متحده آمریکا، قطعنامه‌های بین‌المللی و... اصرار به فروش آن به کلیه کشورها دارند، اما چنین کاری به سختی عملی می‌شود یا اصلاً انجام نمی‌شود. پس مساله، صرفاً قطعنامه نیست و منافع سیاسی-اقتصادی خاصی در پشت آن نهان است. مواردی همچون صدور و فروش نفت که در برجام نیز بسیاری از کشورها به آن تشویق شده بودند و ممنوعیتی نیز در آن وجود نداشت، صرفاً با «درخواست» ایالات متحده و بدون صدور هیچ قطعنامه‌ای، فروش نفت ایران را به کمترین میزان رسانده است.

ایران اساساً جنگی برای حضور و بقا در برجام ندارد و مسیر مورد نظر خود را پیش و پس از برجام نیز طی کرده است. اگرچه مساله خروج تدریجی از برجام، در دستور کار قرار دارد و طبق مفاد برجام نیز، ایران در حال برداشتن گام‌های مورد نظر است که البته به دلیل بروز همه‌گیری جهانی ویروس کرونا در سراسر دنیا، این مساله کمی تحت‌الشعاع قرار گرفته است اما به هر ترتیب، ایران نقشه راه مطلوب خود را پیگیری می‌کند. هدف ایران در این مسیر و کاهش تعهدات خود، فراهم آوردن فضای دیپلماتیک برای اروپاست تا آنچه اروپا به آن موظف بوده اما اقدامی جدی در مورد آن صورت نداده است را عملی کند. به هر ترتیب، در حالت حداقلی، پیگیری طرح‌های امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه و آبه شینزو، نخست‌وزیر ژاپن و بحث طرح فریز می‌توانست گشایش‌هایی را ایجاد کند تا راه‌حل دیگری یافت شود یا در عاقلانه‌ترین وضعیت، ترغیب به جبران خسارات برجام از سوی آمریکا به عنوان نخستین نقض‌کننده توافق مطرح شود تا این کشور را وادار کند رویکردهای خود را در این مورد جبران کند.

ایران باید اهداف و اولویت‌های خود را به روشنی مشخص کند. اگر نگرانی اصلی برای ایران، مساله «بقا»ست، باید تاکید کرد که آمریکا هر چقدر که در این مسیر تلاش کند و فشار حداکثری یا هر شیوه دیگری را به‌کار بگیرد، بقای ایران را نمی‌تواند مورد تهدید قرار دهد. اما اگر اهداف و اولویت‌های دیگری به غیر از بقا، همچون مساله توسعه، بالا رفتن استانداردهای زندگی، پیشرفت‌های اقتصادی و... مدنظر باشد باید گفت که ما در این موارد، آسیب‌های جدی دیده‌ایم. در چنین شرایطی، کشور از ورود بسیاری از امکانات مالی، سرمایه‌ای، بازاری، علمی، تکنولوژیک و... که لازمه پیشرفت و توسعه است، محروم مانده و چنین وضعیتی توانمندی‌های کشور را بسیار محدود می‌کند. اگرچه ممکن است در برخی عرصه‌های داخلی در اثر محرومیت‌های بین‌المللی و فشارهای خارجی، رو به جلو و در مسیری سازنده حرکت کنیم و بخش‌هایی همچون تولید را در کشور فعال کنیم و با تحت فشار قرار گرفتن نظام اداری، کارآمدی را سرلوحه امور قرار دهیم. اما در این مسیر، موارد بسیاری وجود دارد که ایران از آن محروم خواهد ماند که این ملاک‌ها باید مدنظر قرار بگیرد و ایران تصمیم بگیرد که در مسیر خود به روشنی به دنبال چه مساله‌ای است.

در این مسیر، ایران در نخستین گام باید دست به «روشنگری» فراگیر در مورد نیت آمریکا بزند. آمریکا در حال حاضر اهداف خود را دنبال می‌کند و در این راه صرفاً به ایران فشار می‌آورد تا منافع کلان‌تر خود را محقق کند پس لازم است ایران زمینه‌ای را فراهم کند تا به سایر کشورها نشان دهد که هدف اصلی آمریکا از این اقدامات چیست. دستگاه دیپلماسی کشور در خط مقدم روشنگری باید قرار بگیرد. با این حال شاید اتفاق مهم دیگری که لازم است رخ دهد برهم زدن محاسبات استراتژیک ایالات متحده است تا امکانی برای تغییر محاسبات در این کشور فراهم شود. اروپا، دموکرات‌های آمریکا و سایر بازیگران، دولت ترامپ را مواخذه خواهند کرد و هشدار خواهند داد که تیم او در حال تشدید تنش‌ها و افزایش خطر تقابل دو کشور است. در چنین حالتی ممکن است دولت آمریکا در سیاست‌های جاری خود تجدید نظر کند و گزینه‌های دیگری را در راستای کاستن از فشارها در دستور کار قرار دهد.

دراین پرونده بخوانید ...