نقاب سیاست
فساد در ایران چگونه با سیاست پیوند خورد؟
اگر مساله مبارزه با فساد با سیاست پیوند یابد، بیشک در جریان رقابتهای سیاسی، افراد مفسد خود را در پشت نقاب سیاست پنهان میکنند و در گروههای سیاسی، تلاش میکنند با متهم کردن منتقدان خود، اهدافشان را محقق سازند. در واقع جناحبندیهای سیاسی به پوششی تبدیل میشوند که این افراد بتوانند در پس آن، تخلفات و جرائم مالی را آسانتر صورت دهند.
اگر مساله مبارزه با فساد با سیاست پیوند یابد، بیشک در جریان رقابتهای سیاسی، افراد مفسد خود را در پشت نقاب سیاست پنهان میکنند و در گروههای سیاسی، تلاش میکنند با متهم کردن منتقدان خود، اهدافشان را محقق سازند. در واقع جناحبندیهای سیاسی به پوششی تبدیل میشوند که این افراد بتوانند در پس آن، تخلفات و جرائم مالی را آسانتر صورت دهند.
از سوی دیگر، تعصبات جناحی و جریانی نیز سبب میشود هنگامی که یک مفسد تحت تعقیب قرار میگیرد، تعقیبکنندگان آن از جمله دستگاه قضا متهم به سیاسیکاری شوند. زیرا به دستگاه قضا به عنوان سیستم کشف فساد و مجازاتکننده مفسدان نگاه نمیشود؛ بلکه این تلقی وجود دارد که به دلیل متمایل یا نزدیک بودن سران دستگاه قضا به جناح سیاسی رقیب، این دستگاه در مبارزه با فساد سیاستزده است و به دلیل رقابتهای سیاسی و جناحی برخی افراد را به عنوان مفسد دستگیر و مجازات میکند! جالب این است که وقتی قوه قضائیه به جدیت امروز با مفسدان مبارزه نمیکرد، همین دستگاه قضا را گرفتار سیاسیکاری و جناحبازی میکرد. در واقع اینجاست که نقاب فکری به پوششی برای خیانت به مردم و چپاول بیتالمال تبدیل میشود.
به جرات میتوان گفت افرادی که میخواهند به صورت واقعی با فساد مبارزه کنند، نباید حساسیتهای جناحی نشان دهند و به تعصبات جناحی مبتلا باشند. دلیل آن این است که در صورت ابتلا به این تعصبات، نمیتوانند حق و حقیقت را ببینند و مصداقی از این شعر میشوند که میگوید:
«چون غرض آمد هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رشوت قرار / کی شناسد ظالم از مظلوم زار» (مولوی)
بر این اساس یکی از اصلیترین مشخصههایی که باید مبارزان واقعی با فساد از آن برخوردار باشند، عدم تعصب جناحی است.
حال سوال این است که در کشور ما مقوله فساد چگونه با سیاست پیوند خورده است؟
امیرالمومنین علی (ع) میفرمایند: الناس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم. مردم به امیرانشان شبیهترند تا به پدرانشان. در این جمله نقش حکومت در خطدهی به جامعه از منظر امیرمومنان علی (ع) نقش نخستین و اساسی است.
در واقع فساد از سوی سیاستمداران آغاز شد و به لایههای جامعه و مردم سرایت کرد. هرچند این معضل، امروز و در سالهای اخیر آغاز نشده اما گسترش آن در روزگار ما بیش از پیش بوده است، زیرا اگر امیران و سیاستمداران کشور پاک میزیستند، فسادی هم اگر به وجود میآمد فسادی نقطهای بود و نه شبکهای. به عبارت دیگر فساد به صورت فردی از سوی افراد یا به صورت گروهی اندک رخ میداد و اینگونه رایج نمیشد. امروز اما فساد از شکل فردی خارج شده و به شکل سیستماتیک درآمده است و یکی از دلایل آن را میتوان در این امر جستوجو کرد که دستگاههای مسوول مبارزه با فساد، خود تا حدودی به فساد آلوده میشوند. در غیر این صورت، فساد به شکل سیستمی درنمیآمد و همانند برخی از کشورهای دنیا، نقطهای و غیرسیستماتیک میماند.
در روزگار 40ساله پس از انقلاب، زمانی شرایط برای رایج شدن فساد فراهم شد که مسوولان کشور دچار تنعم و رفاهطلبی شدند و این تنعم مقامات سیاسی با وظایف اسلامی سازگار نیست. در واقع میتوان گفت یکی از علتهایی که ما را در موضوع فساد و مبارزه با آن به اینجا رساند آن است که مسوولان جمهوری اسلامی ایران به تدریج و به ویژه پس از جنگ تحمیلی، به فکر تنعم و راحتطلبی افتادند و مردم را نیز به این سمت هدایت کردند. مسوولان جمهوری اسلامی نباید شأن خود را از مردم جدا کنند و در عین حال باید این موضوع را آویزه گوش خود کنند که راه یافتن آنان به ردههای بالاتر، تنها مسوولیتهای آنان را سنگینتر میکند.
این در حالی است که علاوه بر علم اقتصاد سیاسی، عقاید دینی ما نیز فساد را بسیار خطرناک میداند و برای جلوگیری از گسترده و رایج شدن فساد راهکار فردی و اجتماعی داده است. از این منظر، یکی از علتها را باید در تعطیل شدن این راهکار یعنی «نهی از منکر» برای مبارزه و مقابله با فساد جست. حتی مردم نیز در این زمینه نهی از منکر را به فراموشی سپردند و قدرت خود را نادیده گرفتند و مسوول فاسد را مورد انتقاد قرار ندادند. از سوی دیگر، مسوولان نیز این مقوله دینی و اخلاقی را نادیده گرفتند و در مواجهه با فساد، یکدیگر را مورد مواخذه قرار ندادند. بر این اساس به نظر میرسد، ترک نهی از منکر در کشور، زمینه رشد اشرار به معنای مجرمان یقهسفید را فراهم کرد. به تدریج سمتها و جایگاهها با وابستگیها تکمیل شد و وابستهسالاری جای شایستهسالاری را گرفت. افراد سالم نادیده گرفته شدند و افراد ناسالم فرصت یافتند و بخشی از جایگاههای اداری و سیاسی کشور را اشغال کردند.
خلاصه آنکه «تمایل رفاهطلبانه و مال و منصبدوستی مسوولان» و نیز «ترک امر به معروف و نهی از منکر به وسیله مردم و مسوولان» دو عامل مهم برای رایج شدن فساد در کشور است.
عامل دیگر که بستر شکلگیری فساد است، نبود شفافیت است. وقتی اشرار به معنای آنچه گفته شد، در کشور حاکم میشوند و جایگاهها و مناصب را به دست میآورند، بقایشان در کتمان کردن و نبود سیستمی شفاف است زیرا هر اندازه شفافیت در کشور بالا باشد، امکان فساد در آن نیز کاهش مییابد. در واقع در سیستمی که شفافیت وجود ندارد، احزاب ضعیف هستند و رسانهها به اندازه کافی آزاد و مستقل نیستند، افراد مفسد فرصت مییابند برای تحقق اهداف خود، دست به فساد بزنند و در غیاب و کمکاری نهادهای ناظر، فسادها گسترده و رایج شود.
در توضیح ضرورت وجود شفافیت باید گفت حتی نهی از منکر نیز منوط به وجود اطلاعات است؛ به این معنا که اگر دسترسی به اطلاعات به صورت شفاف، به مقدار و به موقع وجود نداشته باشد، قدرت ارزیابی آن نیز وجود نخواهد داشت؛ نه از سوی دستگاههای نظارتی و نه از سوی مردم به عنوان افکار عمومی. بنابراین اطلاعات شفاف، به مقدار و به موقع یعنی اطلاعاتی که قدرت ارزیابی به مردم دهد و محاسبهپذیری مسوولان را افزایش دهد، لازم است زیرا در این صورت اشکالات در سیستمها مشخص میشود و میتوان نسبت به آن موضع گرفت و نهی از منکر کرد. پس شفافیت شرط لازم برای مبارزه با فساد است. ضمن آنکه اگر رسانههای آزاد، مستقل و وفادار به مردم وجود داشته باشند یکی از رکنهای شفافیت را داریم و اگر رسانهها آزادی و استقلال نداشته باشند و به مردم وفادار نباشند، میتوانند به ویروس فساد آلوده شوند و به جای آنکه در راستای شفافیت گام بردارند، اطلاعات گمراهکننده بدهند.
با این همه، راه برونرفت از این معضل چیست؟ در هر سیستمی نهادهایی تعبیه میشود که آن سیستم را در برابر آفات بیرونی حفظ کند. سیستمهای سیاسی نیز برای خود دستگاههای نظارتی تعریف میکنند که بتوانند جلوی فسادهای تهدیدکننده سیستم را بگیرند. اما امروز شاهد آنیم که این دستگاهها کفایت نمیکنند. اگر بخواهیم از دیدگاه اسلامی نیز به این موضوع بنگریم، باید توجه کنیم که سیستم اسلامی که حاکم آن علی (ع) است، برای کارگزاران خود ناظر و بازرس تعریف میکند؛ همین اسلام علاوه بر حاکم، بر تکتک مردم نیز واجب کرده است که در صحنه حضور داشته باشند و یکدیگر را از منکرها نهی کنند زیرا همه در قبال جامعه مسوولیت دارند. هنگامی که همه مردم به عنوان ناظر در جامعه عمل کنند، میتوان گفت اوضاع به سمت بهبود و مبارزه با فساد خواهد رفت. دلیل آن است که دستگاههای متمرکز دولتی، امکان بیشتری برای تبانی، نفوذ و خریده شدن دارند اما آیا میتوان به درون همه مردم نفوذ و با همه مردم تبانی کرد؟ بنابراین سیستمی در برابر فساد مقاوم است که هر یک از مردم، خود ناظری در جامعه باشد. دلیل این موضوع آن است که نمیتوان همه مردم را با تبانی به اهداف فسادآور متمایل کرد و نمیتوان همه مردم را با هم فریب داد و همه مردم را ترساند. البته در این میان وجود شفافیت شرط اصلی است. وجود شفافیت مقدمهای قطعی و بستری ضروری برای مبارزه با فساد است. در عین حال به رسانههای آزاد و مستقل به عنوان پل ارتباطی میان مسوولان و مردم نیازمندیم.
* این یادداشت به صورت شفاهی دریافت و تنظیم شده است.