میوه نفاق
چگونه پدیده آقازادگی به فرآیند توسعه کشور لطمه میزند؟
در مورد تبعات بروز پدیده «آقازادگی» نه به معنای صرف فرزند یک مقام ارشد یا مسوول ردهبالای نهادهای دولتی و حاکمیتی، بلکه به عنوان فرزند یا منتسب بسیار نزدیک به آن مقام یا مسوول که از جایگاه خود سوءاستفاده میکند و با دسترسی سادهتری که به منابع و مراکز ثروت و قدرت و رانت دارد برای خود امکانات فراهم میکند، میتوان از آثار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یاد کرد. زمانی که قدرت، پول، لابی و عدم شفافیت در کنار یکدیگر قرار میگیرند میتوانند زمینه شکلگیری فرهنگ آقازادگی را برای فرزندان افراد ذینفوذ در حاکمیت فراهم کنند. این بستر بهطور معمول، خودآگاه یا ناخودآگاه، در اطراف آقایان مسوول شکل میگیرد. در این شرایط میتوان گفت آقازادگی به نوعی حاصل زندگی پدران است. سبک زندگی مسوولان، چه بخشهای انتخابی و چه بخشهای غیرانتخابیاش، میتواند آقازاده تولید کند و آقازادگی در واقع «معلول» است. از همینرو است که پدیده آقازادگی از بین نرفته و صرفاً بین افراد مختلف دست به دست و اسامی جابهجا شده است. چون در کنار مسوولیتها در ساختار کنونی قدرت، پول، لابی و عدم شفافیت وجود دارد، در نتیجه تفاوتی ندارد که افراد یا مسوولان تغییر کنند و هر «آقایی» که در این جایگاه قرار گیرد، مستعد پرورش دادن آقازادهای در کانون خانواده خودش خواهد بود. در حوزه اقتصاد شاید مهمترین اثر منفی پدیده آقازادگی، تخصیص نامتناسب، نامتوازن و فسادآلود منابع مالی در دسترس، تسهیلات بانکی، موقعیتهای شغلی و فرصتهای مدیریتی باشد. فرزندان مسوولان و حکمرانان و افراد اثرگذار در حکمرانی، حتی زمانی که مسوولیت مستقیم ندارند، میتوانند دستاندازی به منابع و تسهیلات داشته باشند. از طریق ظرفیتهای جعلی ایجادشده و مکانیسم عدم شفافیت، نهاد رقابت در اقتصاد را برهم میزند و سیکل تشدیدکنندهای در ایجاد و گسترش فساد راه میاندازد. منابع مالی و تسهیلاتی که بدون توجه به ظرفیتها و توانمندی فرد و حتی بدون دریافت وثایق مطمئن در اختیار او قرار گرفته است، مصداق تخصیص غیربهینه منابع است و در نتیجه نهتنها بهرهمندی از آن حاصل نمیشود که بازگشت منابع هم در کار نیست. نتیجه این بذل و بخشش، تولید محتوای فسادآلود در ساحت اقتصادی است که میتواند یک شرکت صوری، یک فعالیت اقتصادی پوچ و روی کاغذ، قاچاق و ترکیب متفاوتی از فعالیتهای غیرمولد و بدون ارزش افزوده اقتصادی باشد؛ فعالیتهایی که البته میتوانند سود و منفعت بالایی ایجاد کنند. این خروجی اقتصادی آقازادههاست چون قابلیت و صلاحیت فرد مساله نیست اما قدرت، پول، لابی و عدم شفافیت میتواند ارزش ایجاد کند. هرچه آقازادهها بزرگتر شوند، زمینه عرضاندام افراد باصلاحیت در حوزه اقتصاد کمتر و کمتر میشود. اثر منفی دیگر این است که در نتیجه بروز و ظهور پدیده آقازادگی، فرآیندهای تخصیص منابع به نام مقابله با آقازادگی و به عنوان مبارزه با فساد آقازادهها آنقدر سخت میشود که دسترسی افراد عادی به تسهیلات سختتر و دشوارتر میشود در حالی که باز هم آقازادهها همچنان از توان پیشین خود برخوردارند و این بار رقبای کمتری را هم در صحنه میبینند. در واقع فضای کسبوکار به استناد حضور آقازادهها، بستهتر و دریافت مجوزها سختتر و صفهای دریافت آن طولانیتر شده و فساد گستردهتر میشود. مصداق عینی آن «خصوصیسازی» است که بهواسطه بروز مفسده آقازادهها و منتسبان آنها نه فقط به بیراهه رفته که اصل آن هم مورد تردید واقع شده و فرآیند آن سختتر و طولانیتر شده است.
تبعات پدیده آقازادگی در حوزه اجتماعی به نظر دردناکتر و عمیقتر است. حضور این افراد با مشخصاتی که ذکرش رفت، ایده وجود تبعیض را در جامعه بهخصوص بین قشر جوان ایجاد میکند و به آن دامن میزند. حس تبعیض موجب بروز نارضایتی اجتماعی، بیاعتمادی عمومی و نومیدی عمیقی میشود. بروز این خصیصهها در جامعه میتواند شروع یک دوران بحرانی و خطرناک باشد که طی آن با افزایش خشونت، افسردگی، جرم و... مواجه میشویم. افراد به دلیل تبعیضی که مشاهده کردهاند خود را محق میدانند که برای رسیدن به هدف، هر ابزار و وسیلهای را مجاز بشمارند. اگر بتوان بین تبعات پدیده آقازادگی خط کشید و آنها را منفک کرد، به جرات میتوان گفت که تبعات اجتماعی آن نسبت به تبعات اقتصادیاش به مراتب خطرناکتر و هراسانگیزتر است و نسلی را پرورش میدهد که به استانداردها راضی نیستند چون میبینند، میشنوند و لمس میکنند که فرزندان مدیران و مسوولان مملکت در شرایطی بسیار بهتر از آنان و بسیار بالاتر از حدود استاندارد به سر میبرند. این تفکر موجب ایجاد دستهها، گروهها و گنگهایی میشود که قائل به انجام و ارتکاب طیف متفاوتی از اعمال غیرقانونی و خلاف است تا بنا به تفکرش، حق خودش را از جامعه بستاند. این رویکرد ممکن است یک خشونت پنهان داشته باشد یا یک خشونت آشکار و جنایت بروز کند. در نهایت مهم پنهان یا آشکار بودنش نیست، مهم بروز همان خشونت است که مرزهای جامعه را به هم میریزد. پدیده آقازادگی آثار فرهنگی هم دارد که نسبت به دو اثر اقتصادی و اجتماعی، بلندمدتتر است و بازگرداندن آن هم کاری سخت و زمانبر خواهد بود. در این حوزه میتوان به پدیده نفاق اشاره کرد. آقازادهها تبلور و میوه نفاق هستند. آقازادهها حاصل یک زندگی همراه با رفتار منافقانه و تفاوت شعار و عمل هستند. فرهنگ آقازادگی فرهنگ نفاق است و وجود هرچه بیشتر آقازادهها نشانه تشدید و تعمیق نفاق است که ضربه محکمی به فرهنگ جامعه میزند و نتیجه آن رفتارها و رویکردهایی است که نقشی مخرب برای از بین بردن نهادهای بنیادین جامعه است. فرهنگ آقازادگی به شدت به روند توسعه کشور و بنیانهای آن ضربه میزند چون نیاز توسعه استقرار فرهنگ اخلاقمدار است. بدون تردید توسعه همهجانبه کشور نیازمند مبارزه و از بین بردن فرهنگ آقازادگی است. این بهبود نظام حکمرانی و اصلاح ساختار سیاستگذاری است که میتواند نهتنها زمینههای بروز آقازادگی را از بین ببرد، که با انگیزه سوءاستفاده آقازادهها نیز به مقابله برخیزد.
اگر شفافیت به قدر کفایت در همه لایههای نظام حکمرانی گسترده شود، حتی قدرت، ثروت و لابیگری هم ظرفیت تولید این میوه ویرانگر را از دست میدهند.