شناسه خبر : 43433 لینک کوتاه

ردپای منفی

آیا ردپای اکولوژیک در ایران بحرانی است؟

 

مجید مخدوم / استاد دانشگاه تهران

ردپای اکولوژیک خیلی ساده قابل محاسبه است. تقسیم جمعیت شهری بر مساحت تولیدکننده غذا، دارو، پوشاک، کاغذ، چوب و سایر نیازهای اساسی برای زیست شهری می‌تواند ما را به ردپای اکولوژیک برساند. به‌طور مثال اگر مساحت شهر تهران را 80 هزار هکتار در نظر بگیریم و جمعیت تهران که در شبانه‌روز بین 12 تا 18 میلیون نفر در نوسان است، در واقع برای تهران با کمبود مواجه هستیم. این یعنی رد پای اکولوژیک در تهران منفی است. چون اگر جمعیت تهران را به مساحت زمینی که مناسب تولید مواد اولیه و نیازهای اساسی است تقسیم کنیم، جمعیت از استاندارد خارج است. اگرچه اساساً تولیدی در این مناطق به واسطه تخریب گسترده انسانی که صورت گرفته، اتفاق نمی‌افتد. ما در طول چند دهه اخیر 53 درصد جنگل‌ها و مراتع کشور را تغییر کاربری داده و از وضعیت جنگل و مرتع به ویلاسازی و شهرسازی و... رسیده‌ایم. بنابراین هم در شهر تهران و هم حتی شهرهای کوچک نسبت توان اکولوژیک به جمعیت نابرابر شده و در همه شهرهای ایران با مشکل ردپای اکولوژیک و کاهش تناسب آن مواجه هستیم. جمعیت شهرنشین در ایران بین 70 تا 73درصد است. پیش از انقلاب و در سال 55 این عدد حدود 45 درصد بود. در نظر بگیرید جمعیت تولیدکننده در ایران که در روستاها زندگی می‌کردند، تقریباً از بین رفته و شهرنشین شده‌اند. جنگل‌نشین‌های ما جنگل را ترک کرده و شهرنشین شده‌اند. ردپای اکولوژیک در ایران در وضعیت غیرمتناسبی است و باید در برنامه‌ریزی و سیاستگذاری کشور تغییر اساسی در نحوه چیدمان توسعه و مدیریت جمعیت شهری و روستایی اتفاق بیفتد.

منابع در ایران محدود شده است. من در کتاب‌هایم این مساله را بارها گوشزد کرده و معمولاً در درس آمایش سرزمین و دیگر درس‌ها در دانشگاه به دانشجویانم توضیح می‌دهم که ردپای اکولوژیک در ایران به مرز بحران رسیده است. کار ساده‌ای است که بفهمیم چه بلایی دارد سر منابع کشور می‌آید. روزبه‌روز بر جمعیت شهرها اضافه می‌شود. یکی از مسائل مهم در مساله ردپای اکولوژیک نوسان جمعیت و مهاجرت‌های شدید جمعیتی است. فرض کنید جمعیت شهرنشین در کشور اکنون 73 درصد است. اگر این عدد به 75 درصد برسد وضعیت مدیریت شهرها به هم می‌ریزد. یعنی با این افزایش جمعیت و کاهش جمعیت تولیدکننده و سرعت تخریب سرزمین، منابع و آب و زمین‌های مرغوب، زمان تولید مواد غذایی باز هم بالاتر و بالاتر خواهد رفت. یک مقام مسوول در مجمع تشخیص به درستی گفته که زمان تولید مواد غذایی برای 12 ماه مردم اکنون به 17 ماه رسیده است. این عدد قطعاً بالاتر هم خواهد رفت.

ما در ایران منابع طبیعی و منابع حیاتی را نه‌تنها به شدت مصرف می‌کنیم که داریم این منابع را تخریب می‌کنیم. مصرف‌گرایی خود یکی از عوامل اصلی تخریب سرزمین محسوب می‌شود. وقتی جمعیت شهری کشور افزایش پیدا می‌کند، جمعیت تولیدکننده نیز روندی کاهشی پیدا می‌کند. جمعیت شهری کارش تولید مواد غذایی، چوب، کاغذ و... نیست بلکه مصرف‌کننده است. مصرف‌گرایی وقتی افزایش پیدا می‌کند و بالا می‌رود، از آن طرف ردپای اکولوژیک پایین می‌آید.

اگر سیاستگذاری به نحوی باشد که جمعیت را کنترل کند به‌خصوص جمعیت شهرنشین را به نحوی مدیریت کند که باعث افزایش تعداد جمعیت شهرنشین نشود، از سویی مانع مهاجرت روستاییان به شهرها شود، می‌توان گفت به سمت بهبود می‌رویم و روند کاهشی ردپای اکولوژیک دارد اتفاق می‌افتد. اگر انگیزه‌های اقتصادی برای مردم در روستاها و شهرهای کوچک به وجود بیاید که آنها از آنجا خارج نشوند، می‌توان امیدوار بود به سمت تعادل ردپای اکولوژیک رفته‌ایم. اکنون ردپای اکولوژیک در ایران نامتعادل است. باید به طور صریح گفت که مساله هدررفت انرژی و منابع و افزایش ردپای اکولوژیک در ایران فوق‌بحرانی است. بسامد شرایط فوق‌بحرانی ردپای اکولوژیک در یک سرزمین و از بین رفتن دائمی منابع برای مردم و زیستمندان آن سرزمین، تخریب و تخریب و تخریب است. مردم در این سرزمین فقیرتر خواهند شد و بیچارگی و فقر افزایش می‌یابد. اگر روند تخریب متوقف نشود، یعنی اگر سیاستگذاران مدیریت درستی نداشته باشند و مردم همراهی نکنند، آینده این سرزمین تیره و تار خواهد بود و همه روندها به تناسب تخریب سرزمین بحرانی‌تر خواهد شد.

کاهش شاخص‌های محیط ‌زیستی در ایران نشانه بدی است. سقوط رتبه ایران در مدیریت سرزمین ناشی از تخریب جنگل‌ها و مراتع، از دست رفتن منابع آبی و به‌خصوص آب‌های زیرزمینی با افزایش چاه‌ها و برداشت‌های بی‌رویه، افزایش آلودگی‌ها، از بین رفتن تالاب‌ها، افزایش گردوغبار و... است. به‌طور کلی تولید ناخالص ملی در ایران پایین آمده است چون بسیاری از روستانشینان در ایران زمین‌هایشان را ترک کرده یا تغییر کاربری داده و شهرنشین شده‌اند. چون در ایران علناً تعداد تولیدکنندگان در حال کاهش است. بنابراین وضعیت بحرانی که در مدیریت سرزمین پیش آمده ناشی از همین وضعیت است.

مصرف انرژی در ایران مانند مصرف آب بالاست. همین الان دعوا بر سر مصرف مازوت است. رسانه‌ها دارند همین مساله مصرف مازوت و دیگر سوخت‌های بی‌کیفیت را مورد بررسی قرار می‌دهند. در واقع ما داریم انرژی را که در اختیار داریم و فکر می‌کنیم رایگان است، مانند ثروتمندان مصرف می‌کنیم. متوجه نیستیم که تولید انرژی خود چه هزینه‌ای دارد و اکنون به دلیل مصرف بالا دیگر توان تامین نیاز به انرژی کشور را هم نداریم چه رسد به اینکه انرژی و سوخت به دیگر کشورها صادر کنیم و از طریق آن درآمد ارزی داشته باشیم. اگر ایران را با کشوری مثل آلمان مقایسه کنیم متوجه نحوه مصرف انرژی خواهیم شد. من در دانشگاه فنی برلن دانشجو بودم. من را در آلونکی با همسرم به عنوان دانشجو جا داده بودند، ما مجبور بودیم شوفاژ را بر اساس قوانین آنجا طوری تنظیم کنیم که مصرف بالا نباشد. تا صبح با پتو خودمان را می‌پیچیدیم و می‌لرزیدیم که انرژی کمی مصرف شود. ما در ایران چنین فرهنگی نداریم. من شاهد هستم که در ایران بخاری یا شوفاژ تا آخر باز است و فرد در خانه‌اش با رکابی و شلوارک می‌گردد یا می‌خوابد. بنابراین می‌توان به سادگی فهمید که ما در ایران استفاده بهینه از انرژی نداریم و انرژی را بی‌محابا مصرف می‌کنیم.

در واقع یکی از راه‌های محاسبه ردپای اکولوژیک همان ردپای کربن است. ممکن است برای برخی این سوال پیش آمده باشد که ردپای کربن چیست و چه تفاوتی با ردپای اکولوژیک دارد؟ البته در این میان ردپای آب و ردپای آلودگی نیز محاسبه می‌شود. بنابراین در یک سلسله بررسی اینها با هم محاسبه می‌شود. جنگل‌ها به‌طور اعم تولیدکننده کربن هستند. همچنین دریاها نیز تولیدکننده کربن هستند. در این شرایط برای برآورد ردپای اکولوژیک هم سطح کشتزارها و جنگل‌ها و مراتع را محاسبه می‌کنند و هم‌ سطح دریاها را . 

دراین پرونده بخوانید ...