مازوخیسم آگاهی
آیا رسانهها بر نگرانیهای اجتماعی و آیندههراسی ما دامن میزنند؟
انسان رسانهایشده امروز نه با حقیقت که با سایه آن مواجه است. او در اتاقی تاریک نشسته و مجبور است فقط دیوار پر از سایه روبهرو را نگاه کند. نه منبع نور را میتواند ببیند و نه اینکه بداند آنچه میبیند واقعاً سایه چه چیزی است. راستش را بخواهید چندان هم مهم نیست که سایهباز کیست و سایهها از چیست.
انسان رسانهایشده امروز نه با حقیقت که با سایه آن مواجه است. او در اتاقی تاریک نشسته و مجبور است فقط دیوار پر از سایه روبهرو را نگاه کند. نه منبع نور را میتواند ببیند و نه اینکه بداند آنچه میبیند واقعاً سایه چه چیزی است. راستش را بخواهید چندان هم مهم نیست که سایهباز کیست و سایهها از چیست. تصویر روی دیوار مهم است که پیامی دارد. این روزها دستکم در رسانههای ایران به تمامی معنای این پیام «نگرانی از آینده» را میدهد. البته این نگرانی در رسانههای سایر نقاط جهان نیز موج میزند. ولی پرسش این است که این نگرانی فقط ناشی از دیدن تصویر سایهها روی دیوار است یا اینکه شرایط خود اتاق هم در حالت هشدار و خطر است؟
تا پیش از انقلاب شناختشناسانه فیلسوفان مدرنی چون کانت ما همچنان برای فهم عالم تنها به ابژههای بیرونی نگاه میکردیم. اما همانطور که کپرنیک جای خورشید و زمین را به لحاظ مرکزیت تغییر داد، فیلسوفان مدرن نیز مرکزیت سوژه و ابژه را کمی تغییر دادند و بر سوژه شناسا متمرکز شدند. به این ترتیب دیگر فقط نباید در شناخت پدیده بیرونی دقت را بیشتر میکردیم، بلکه باید گوشه چشمی هم به نارساییهای ذهن خودمان میانداختیم. چون این ذهن با اعوجاج و تاثیرگذاری زیادی همراه است و میتواند تصویر پدیده واقعی بیرون را بهکلی مخدوش یا ناقص ببیند. اما این همه ماجرا نیست؛ چراکه ما جهان اطراف را فقط به واسطه چشم و تحلیل سلولهای عصبی نمیبینیم، بلکه گاهی به تلسکوپ و میکروسکوپ هم نیازمندیم. یعنی ما در شناخت جهان پیرامون نهتنها دربند تمایلات و اعوجاجهای ذهنی هستیم، بلکه در عمل مجبوریم برای شناخت عالم از واسطههایی استفاده کنیم که خود این وسایط نیز در انحراف واقعیت نقش دارند. یکی از این میانجیها رسانهها هستند. آنها واقعیت را «بازنمایی» و در وجهی افراطگونه «وانمایی» میکنند. به همین دلیل آنچه ممکن است ما از جهان دریافت کنیم از دو فیلتر منشورگونه میگذرد؛ هم اقتضائات رسانهای (مالکیت رسانهها، مساله سرمایهگذار رسانهها، اقتصاد سیاسی رسانهها و...) و هم کژتابیها و اعوجاج ذهنی. هرچند که ما تقریباً هیچ اطمینانی از حقیقی بودن آنچه میبینیم نداریم، ولی یک چیز را خوب میدانیم؛ آنچه دستکم رسانههای ایران منتشر میکنند، بر نگرانیهای ما دامن میزند.
منفیگرایی ذهن یا رسانه؟
مَثلی تلخ و واقعی در میان اهالی رسانه هست که میگوید: «برای روزنامهنگار خبر بد، خبر خوب است.» این منفیگرایی آیا ناشی از بدذاتی رسانه و کارگزاران آن است یا تمایل مخاطبان؟ چرا باوجود اینکه ما از اخبار تلخ گریزانیم و به اخبار خوب تمایل داریم ولی باز هم اخبار بد را ترجیح میدهیم؟ سال 2014 مارک تراسلر و استورات سورکا در دانشگاه مکگیل کانادا سعی کردند به این پرسش جواب دهند. البته آنان در آزمایش خود تاحدی افراد را فریب دادند و به اسم پژوهشی درباره عملکرد چشم از آنان دعوت به عمل آوردند. برای این آزمایش این دو پژوهشگر مطالب رسانهها را پیشروی افراد گذاشتند و دریافتند که چشم آزمودنیها بیشتر مطالب خشن و با پایان تلخ را دنبال میکند و مطالب بدون خشونت را سرسری رد میکند. جالب اینجاست که وقتی از افراد درباره این تمایل پرسیده شد، گفتند تقصیر رسانههاست که اینقدر اخبار بد را منعکس میکنند. ولی در واقع این ذهن حساس به خطر انسان است که «سوگیری منفیگرایانه» دارد. این هم ناشی از غریزه حیات است. ما با شنیدن و دیدن اتفاقهای خطرناک خودمان را در برابر آن بیمه میکنیم. آزمایش دیگر نشان میدهد که افراد به کلماتی مثل «سرطان»، «بمب» و «جنگ» سریعتر واکنش نشان میدهند تا کلماتی مثل «کودک»، «لبخند» یا «شادی». بنابراین هوشیاری نسبت به خطر در مغز ماست که میل به اخبار بد را افزایش میدهد. تراسلر و سورکا مینویسند: «ما بهطور کلی فکر میکنیم که جهان از آنچه در واقع وجود دارد، زیباتر و لطیفتر است. برای همین هنگامی که واقعهای تلخ رخ میدهد بیشتر ما چون خود را بهتر از میانگین فرض میکنیم و انتظار داریم همه چیز خوب پیش برود و درست باشد، اخبار بد ما را شگفتزده میکند. این نگاه کلیشهای باعث میشود تا لکهها روی یک ملافه سفید خیلی به چشم بیایند»1 (Trussler and Soroka,2014:375). اینجاست که همه تقصیرها را نباید گردن رسانهها بیندازیم. در واقع هوش حساس به خطر ماست که در عمل رسانهها را به سمت منفیگرایی پیش میبَرد. به همین دلیل برای یافتن چرایی تمایل رسانهها به اخبار فاجعه و جنگ فقط نباید از اقتصاد سیاسی متمایل به تعارض یا از صاحبان رسانههایی که سهامداران کارخانههای اسلحهسازیاند، نام برد. چه خوشمان بیاید چه نه، سازوکار رسانهها در دنیا تمایل به اخبار منفی دارد. البته این جمله به معنای توجیه کار رسانهها در دمیدن بر آتش تعارضها و جنگها نیست. اتفاقاً در کاهش نگرانیهای جامعه شیوههایی چون روزنامهنگاری راهحلگرا و روزنامهنگاری صلح میتواند خیلی موثر باشد چون سعی میکنند وجوه نگرانی را با شفافیت بیشتر و بهتری به نمایش بگذارند و در پی رفع این نگرانیها باشند و نه ماهیگرفتن از آب گلآلود و جلب توجه بیشتر مخاطبان. با اینهمه انسان در ناخودآگاه خویش میداند که چقدر مقابل طبیعت اطراف ضعیف است و مدام باید هوشیار باشد و از حیات خویش دفاع کند. همین ویژگی ذهن است که اجازه نمیدهد در برابر اخبار بد بیتفاوت باشد.
خطر کاهش سرمایه اجتماعی
بگذارید باز هم سراغ تمثیل ابتدای مطلب برویم. ما روی صندلی اتاق تاریک فقط به دیوار روبهرو توجه نمیکنیم، بلکه متوجه آرامش یا تنش حاکم در اتاق هم میشویم. در حالی که صندلی ما دارد میلرزد، هر چقدر هم سایههای روی دیوار پیام آرامش تولید کنند، باز هم اضطراب بر ما چیره میشود. به عبارت دیگر، آنچه جامعه ایرانی را نگران کرده نه انعکاس نگرانیها و تلخیها که خودِ تلخیهاست. خبر بیآبی یا تعرض به کودکان اگر بر فرض محال از طریق رسانههای اجتماعی پخش هم نمیشد، باز هم عدهای درگیر آن بودند. تنها میتوان جلوی دامن زدن منفی رسانهها را گرفت نه اینکه رسانه را عامل تلخی و ناامیدی دانست. موسسه آیندهبان از سال 93 مشغول بررسی مهمترین چالشهای ایران است. نگاهی به یافتههای این موسسه آیندهپژوه نشان میدهد بخش مهمی از نگرانی نخبگان ایرانی به کاهش سرمایههای اجتماعی مربوط است. ناامیدی اجتماعی ناشی از کاهش سرمایه اجتماعی است. طبق بررسی موسسه لگاتوم کشورهایی چون نروژ، سوئیس، کانادا، سوئد و نیوزیلند در رتبه اول تا پنجم از نظر سرمایه اجتماعی قرار دارند و ایران در میان 142 کشور رتبه 107 را داراست. از نظر پیر بوردیو سرمایه اجتماعی به ارتباطات و مشارکت اعضای یک سازمان توجه دارد و میتواند ابزاری برای رسیدن به سرمایههای اقتصادی باشد. در بستری از سرمایه اجتماعی پایین است که تهدیدهای شبکهها و رسانههای اجتماعی و به طور کلی رسانههای متحرک2 بیش از پیش خودش را نشان میدهد. ما بهطور متوسط روزانه بیش از 50 بار تلفن همراه خود را نگاه میکنیم. استفاده بیش از حد از رسانههای اجتماعی از نظر روانشناسان تبعاتی مثل اضطراب، بیخوابی، نگرانی، باور اخبار جعلی و... دارد. حال پرسش این است که اگر بر فرض محال بتوان رسانه را از انسان گرفت، او شاداب میشود؟ اگر اخبار همگی خوب باشند انسان احساس خوشبختی میکند؟ اینجاست که باید دانست جامعه اطراف انسان نیز در شکلگیری احساس او بسیار اهمیت دارد. سرمایه اجتماعی پایین اعتماد اجتماعی را نیز کاهش میدهد و به همین دلیل رسانههای اجتماعی نه واسطه تعامل که عامل گسترش شایعه و تعارض میشوند. در چنین جامعهای است که رسانه اجتماعی فقط و فقط میدان نمایش سرخوردگیهای ماست. حریم خصوصیمان را آشکار میکنیم تا دیگران به ما اعتماد کنند و از تبعات منفی آن غفلت میکنیم. کاهش سرمایههای اجتماعی است که ما را تنهاتر میکند. اینکه رسانههای اجتماعی را عامل خیانت همسران به هم میدانند، شبیه این است که صدها سال پیش نامه کاغذی را عامل خیانت میدانستیم و جلوی ارسال آن را میگرفتیم. در حالی که خیانتها در ذهن افراد شکل میگیرند و رسانه تنها واسطه است. با این همه نمیتوان تاثیر این واسطه را منکر شد. هرچند رسانهها واسطه مازوخیسم آگاهی ما نسبت به جهان شدهاند، ولی باید دانست که این رسانه بهتنهایی نمیتواند عامل شکلگیری نگرانیهای اجتماعی باشد. رسانه عامل پدید آمدن بحرانها نیست. بلکه نیاز ذهنی ما را به دانستن شرایط خطرناک ارضا میکند.