فرمول بهرهگیری بدون تخریب
آیا نگاه صرفاً اقتصادی به محیط طبیعی، به توسعه پایدار گردشگری منجر میشود؟
پایه اصلی گردشگری بر مبنای اقتصاد و درآمدزایی بنا نهاده شده است. در قرن 19 توماس کوک در لندن اولین سفر در قالب تور را تنها برای کسب درآمد بنیانگذاری کرد. طی سالها گردشگری آرامآرام شکل گرفت و در سال 1960 به صنعت جهانگردی به عنوان راهی برای درآمدزایی تبدیل شد. مسلماً امروزه اقتصاد از ارکان مهم زندگی بشر محسوب میشود ولی نگاه صرفاً اقتصادی سایر منابع را از بین میبرد.
پایه اصلی گردشگری بر مبنای اقتصاد و درآمدزایی بنا نهاده شده است. در قرن 19 توماس کوک در لندن اولین سفر در قالب تور را تنها برای کسب درآمد بنیانگذاری کرد. طی سالها گردشگری آرامآرام شکل گرفت و در سال 1960 به صنعت جهانگردی به عنوان راهی برای درآمدزایی تبدیل شد. مسلماً امروزه اقتصاد از ارکان مهم زندگی بشر محسوب میشود ولی نگاه صرفاً اقتصادی سایر منابع را از بین میبرد. بنابراین لازم است اثرات منفی مستقیم و غیرمستقیم فعالیتهای اقتصادی با دریافت خسارت برای رفع این آسیبها جبران شود. آسیب نگاه صرفاً اقتصادی، بعضاً خود را در بهرهبرداری از طبیعت برای فعالیتهای گردشگری نشان داده است.
زنگ خطر اثرات منفی انسان بر طبیعت البته در سال 1992 به صدا درآمد و در نشست سران کشورها در ریودوژانیرو اجماع جهانی شکل گرفت که راهحلهایی برای کنترل چالشهای تخریب سرزمین ابلاغ شود.
در این بین یکی از راههای حفاظت از منابع طبیعی، اکوتوریسم بود تا حضور مسوولانه و خردمندانه انسان در طبیعت باعث بهبود زندگی جامعه بومی ساکن در مناطق طبیعی شود. ایجاد اشتغال برای جامعه بومی و همچنین زمینهسازی برای تقویت خودباوری و افتخار به داشتههایشان از اهداف دیگر اکوتوریسم محسوب میشود که به حفظ ارزشهای طبیعی و فرهنگی منجر میشود.
دو روش برای کمک گردشگری به محیط زیست
اینجاست که میتوان به ضرس قاطع گفت گردشگری به محیط طبیعی و محیط زیست وابسته است. فقدان مکانی آرام و پاکیزه برای گردشگران، انگیزه آنها را برای حضور در مناطق طبیعی کم میکند. بازدید از مکانهای تاریخی و فرهنگی هم در بستر طبیعت اتفاق میافتد که اگر به پایداری آن توجه نشود، به زودی جریان گردشگری متوقف میشود.
از سوی دیگر برای حفاظت از محیط زیست نیز گردشگری میتواند یاریرسان باشد و با سازوکارهای مشخصی این اتفاق محقق شود. در این خصوص میتوان دو روش مستقیم و غیرمستقیم را در نظر گرفت.
مدیریت مناطق تحت حفاظت نیازمند بودجه است. معمولاً دولت حفظ این مناطق را کاری پرهزینه میداند و عموماً تمایل چندانی به حلوفصل همه مشکلات و مسائل آن نشان نمیدهد. بنابراین لازم است این مناطق قادر باشند به خودگردانی اقتصادی برسند و از درآمدهای حاصل از ورود بازدیدکنندگان حداقل بخشی از هزینههای صیانت از منطقه را تامین کنند. این روشی مستقیم است تا گردشگری بتواند به حفظ محیط زیست کمک کند. از سوی دیگر امکانات و نیازهای این مناطق از جمله مقابله با شرایط بحرانی مانند آتشسوزیهای عمدی، شیوع بیماری و انواع آفتها، کمبود آب و سایر بحرانها همچنین تجهیزاتی مانند هلیکوپترهای امداد، اسلحههای بیهوشی، امکانات نقلوانتقال جانوران بیمار و... مستلزم بودجه و منابع مالی است. بهمنظور برقراری پایداری اقتصادی و خودگردانی مالی در پارکها و مناطق تحت حفاظت دنیا، برای بازدید از جاذبههای طبیعی در ازای امکاناتی که فراهم میشود و با در نظر گرفتن ملاحظات زیستمحیطی و نیازهای منطقه، از گردشگران ورودیه دریافت میشود.
این منابع مالی باید مستقیماً برای حفاظت از اکوسیستم صرف شود. در ایران، سازمان حفاظت از محیطزیست و سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری متولیان اصلی مناطق طبیعیاند که لازم است در این زمینه دستورالعملهای مشترکی داشته باشند تا هزینههای دریافتی از گردشگران صرفاً برای حفاظت از محیطزیست و منابع طبیعی صرف شود. شاید باورش آسان نباشد که بشنویم منابع مالی یک سال سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری به عنوان متولی بیش از 80 درصد عرصههای طبیعی ایران، کمتر از منابع مالی ساخت یک سد بزرگ در کشور بوده است.
اما با آگاهسازی مردم از اهمیت حفاظت، میتوان به صورت غیرمستقیم به حفاظت این منابع کوشید. اجرای برنامههای اکوتوریسم در سطح ملی و منطقهای برای طبقات مختلف مردم، از طریق آشنایی و آگاهسازی آنان با اهمیت حفاظت و ارزشهای میراث طبیعی متعلق به خود آنها، زمینه مشارکت آنان را در امر حفاظت فراهم میکند.
با حضور گردشگران و تعاملات فرهنگی ایجادشده، جامعه بومی بیش از پیش در معرض پاسخگویی به پرسشهای مرتبط با ارزشهای بومی و هویت اصیل خود قرار میگیرد؛ من کیستم؟ رابطه من و طبیعت پیرامونم چیست؟ چه باورها و خردهفرهنگهایی دارم؟ آنها انگیره پیدا میکنند تا درباره گذشته خود بدانند. بنابراین به ریشسفیدان و گیسسفیدان روستا مراجعه میکنند. رفتهرفته از ارزشهای هویتی و منحصربهفرد منطقه خود آگاه میشوند و برای معرفی هرچه بیشتر آن به اکوتوریستها شناخت خود را ارتقا میدهند.
هر چه شناخت مردم بومی از ارزشهایی که تاکنون برای آنها عادی بوده بیشتر شود، ارتباط منطقی میان خود و طبیعتشان را بهتر درک میکنند. بنابراین برای حفظ آن بیشتر تلاش میکنند. ارتقای خودباوری و عزتنفس و رضایتمندی از زندگی حین انجام فعالیتهای اکوتوریستی نیز میتواند یکی از دستاوردهای ارتقای آگاهی جوامع بومی محسوب شود.
این تاثیرات، سرمایه اجتماعی جامعه را بالا میبرد و احساس مسوولیت در برابر ارزشهای طبیعی و فرهنگی را در آنها تقویت میکند. در چنین شرایطی، جامعه بومی به آتشسوزی جنگل پیرامون محل زیست خود بیاعتنا نمیماند و هنگام استفاده از منابع آبی برای مزرعه و دام خود غیرمسوولانه رفتار نمیکند. همچنین زمانی که افراد بومی با رفتارهای نامناسب گردشگران نسبت به طبیعت و فرهنگ جامعه میزبان مواجه میشوند، سکوت نمیکنند و سعی میکنند با برخوردهایی مناسب، گردشگران را از عواقبی که رفتار اشتباهشان متوجه طبیعت میکند، آگاه کنند. برخورد با برخی آفرودسوارانی که طبیعت کویری را مورد تهدید قرار میدهند، از این دست است.
توجه به ظرفیت محیط
در این میان توجه به ظرفیت برد هر منطقه برای بهرهگیری گردشگری نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. سازمان جهانی گردشگری در سال 1984، ظرفیت برد تفرجی را اینگونه تعریف کرد: «حداکثر تعداد افرادی که میتوانند در یک زمان معین از یک مقصد گردشگری بازدید کنند، بدون اینکه باعث تخریب محیط زیست فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی یا کاهش غیرقابل قبول کیفیت رضایتمندی بازدیدکنندگان شوند.» این تکنیک مدیران مناطق حفاظتشده را تشویق میکند که مسائل و اثرات ناشی از حضور بازدیدکنندگان را با اعمال محدودیت برای نفرات حل کنند.
ظرفیت برد یکی از چارچوبهای مدیریت اثر بازدیدکنندگان در مقاصد اکوتوریستی محسوب میشود؛ اقدامی که در مورد اخیر ممنوعیت ورود اتومبیلهای آفرود به منطقه مرنجاب، مورد توجه قرار گرفته است.
در کنار توجه به ظرفیت برد هر منطقه طبیعی که مورد بهرهبرداری گردشگری قرار میگیرد، جدی گرفتن اصول اکوتوریسم و گردشگری پایدار، تلاش برای تغییر نگرش و رفتار جامعه و تصمیمسازان با استفاده از ابزار آموزش به ویژه آموزش غیرمستقیم، همچنین تدوین کدهای رفتاری و ملاحظات محیط زیستی و فرهنگی منطقه و رسیدن به تضمینی برای ضمانت اجرایی آنها میتواند کمک کند که هم گردشگران از محیط طبیعی بهره بگیرند و هم با استفاده خود از محیط، موجب تخریب آن نشوند.
تبعات جهانی
اما طی گزارشهای جهانی سالانه 12 میلیون هکتار از زمینهای حاصلخیز دنیا در اثر بهرهبرداریهای اقتصادی غیراصولی به زمینهای غیرقابل کشت تبدیل شده است. تخریب سرزمین طبق تعریف تسهیلات زیستمحیطی جهانی یعنی تخریب قابلیتهای طبیعی سرزمین و کاهش توان تولید پایدار اکولوژیک که تابآوری اکوسیستم را کاهش میدهد. در حال حاضر بسیاری از کشورها در سیاستهایشان در مواجهه با طبیعت تجدید نظر کردهاند؛ به عنوان مثال روسیه در سال 2010 سطح تولیدات زراعی کشورش را تا 25 درصد کاهش داد و زیانی بالغ بر 15 میلیارد دلار متحمل شد. بنابراین مجبور شد صادرات گندم را که از مهمترین محصولات صادراتی کشور بود ممنوع کند. خلاصه آنکه لازم است خدمات اکوسیستم ارزشگذاری و به ارزیابی اقتصادی تخریب سرزمین و بیابانزایی توجه ویژه شود. همچنین ضروری است فعالان اقتصادی موظف شوند تخریب منابع طبیعی را به کمترین میزان برسانند.