شناسه خبر : 34943 لینک کوتاه

حبس ابد

اگر علم اقتصاد بال داشت آیا در زمین می‌ماند؟

او را محکوم به ضدانسانی بودن می‌کنند. به او اتهام می‌زنند که در خدمت ثروتمندان است و فرصت رشد را از اقشار ضعیف جامعه می‌گیرد. به دادگاه فراخوانده می‌شود تا در مورد آموزه‌های خود دفاع کند چرا که پنداشته می‌شود عمل به آموزه‌های او برای کشورهای در حال توسعه که درگیر فقر، بیکاری، تورم و فساد هستند وضعیت را بدتر می‌کند. اما او فقط به این فکر می‌کند که کاش بال داشت و از زمین می‌رفت. اما به‌اجبار در جایی در حبس ابد مانده که هم استثمارش می‌کنند و هم به او انگ بیگانگی و ضدانسانی بودن می‌زنند. اگرچه بال ندارد و نمی‌تواند به مریخ برود، اما از طرفی بزرگ‌تر از اینهاست که بخواهد در دادگاه همیشگی‌اش بشکند و سر فرود آورد. چیزی نمی‌گوید. فقط به سال‌هایی فکر می‌کند که در چین مائو به او بی‌اعتنایی کرد، قحطی شد و مردم از گرسنگی به معنای واقعی کلمه، اجساد هم را خوردند. به سال‌هایی فکر می‌کند که در شوروی و در نتیجه بی‌اعتنایی لنین و استالین به او مردم در یخبندان زمستان برای تامین ضروریات زندگی چندین ساعت در صف‌های طولانی می‌ایستادند و آخر سر هم چیز زیادی گیرشان نمی‌آمد. به سال‌هایی فکر می‌کند که مردم برزیل به خاطر تورم‌های چندرقمی ناشی از بی‌اعتنایی سیاستگذار به قواعدش، زیر پا له می‌شدند و باز هم سیاستگذار اصرار می‌کرد که نباید حرف او را گوش کند چرا که ضدانسانی است. به سال‌هایی فکر می‌کند که فیدل کاسترو در کوبا او را به زندان انداخته بود و تصویر سیگار کشیدن چه‌گوارا را جایگزین تصویر مسیر توسعه‌ای کرده بود که او می‌توانست به وجود آورد. او «علم اقتصاد» است. گله‌اش از آنهایی نیست که او را متهم به ضدانسانی بودن می‌کنند. او خوب می‌داند که سیاستگذارانی که ضد او هستند چه در سر دارند و چرا تا این حد با او مخالف‌اند. گله‌اش از مردمی است که خام سیاستگذاران می‌شوند و وعده‌های دروغین آنها را باور می‌کنند. اینجا دادگاه تبرئه علم اقتصاد و محکوم کردن آنهایی است که به آموزه‌هایش عمل نمی‌کنند.

دراین پرونده بخوانید ...