تاریخ انتشار:
ایرانیان از نفت چه میخواهند؟
نفت، شاه و نخستوزیر
لباس کار جانمحمد کمی گشاد است. آبی تند است، اما از چربی و روغن، سیاهی میزند.
«لباس کار جانمحمد کمی گشاد است. آبی تند است، اما از چربی و روغن، سیاهی میزند. امروز نوار سفیدی رو سینه جانمحمد است به پهنا و درازی دو انگشت. تا دیروز این نوار سفید رو سینهاش نبود. انگار که چیزهایی هم رو نوار نوشته شده... از جلویش رد میشوم و به او سلام میکنم». روی نوار نوشته شده «صنعت نفت باید ملی شود». اینها، توصیفات خالد، شخصیت اول رمان «همسایهها» درباره یکی از فعالان کارگری در زمان ملی شدن نفت است؛ توصیفی که به تدریج در کل داستان ادامه مییابد و تمام ویژگیهای یک فعال کارگری در سالهای ملی شدن نفت را یکجا دارد: لباس کاری که روغنی است، دیدگاههای استقلالطلبانه و ناسیونالیستی، گرایشهای چپ و صحبت از نفت ملی.
دوسیه نفت در آتش
داستان در بیش از چهار دهه پس از کشف نفت در مسجدسلیمان میگذرد. در زمانی که زندگی ایرانیان به مدد درآمدهای نفتی مدرنتر شده است، صنعت نفت گسترش یافته است و ایران از بزرگترین تولیدکنندگان نفت خاورمیانه به شمار میرود. مردمی که زمانی تنها دستاوردشان از نفت، جابهجایی مقداری قیر و نفت از چشمههای خودجوش بود، اکنون نفت را سرمایه ملی میدانند که به دست انگلیسیها در حال چپاول است. این بار اما، مردم پیشگام گرفتن سهم بیشتر از درآمدهای نفتی نیستند. چرا که سالها پیش از آنها، دولت پهلوی اول با دستور شخص رضاخان وارد مذاکرات افزایش سهم از درآمدهای نفتی شده بود. رضاخان به خوبی از اهمیت نفت آگاه بود. «در زمان حکومت رضاخان تقریباً کل درآمدهای نفتی ایران خرج تجهیزات نظامی گردید.»1 او از امتیاز دارسی و حقوق درنظر
گرفته شده برای ایران نیز خشنود نبود و از جمله در پیغامی که به هیاتمدیره وقت شرکت نفت در لندن فرستاد، اعلام کرد: «اولیای شرکت نفت باید بدانند که دولت و ملت ایران از امتیازنامه دارسی راضی نیست و باید هر چه زودتر امتیاز جدیدی که منافع ایران را به نحو اکمل تامین نماید، تنظیم گردد... اولیای شرکت باید به اصلاح این امر بپردازند و چنان که غفلتی کنند، مسوولیت عواقب امر متوجه خود آنها خواهد بود.»2
نارضایتی از امتیاز دارسی، تا حد زیادی طبیعی به نظر میرسید. در جنگ جهانی اول، شرکت نفت ایران و انگلیس نفت را با تخفیف به دولت انگلستان میفروخت. به گفته وینستون چرچیل، این تخفیف، سودی معادل 5/7 میلیون لیره نصیب این کشور کرد.3 از سوی دیگر، نظارت بر نحوه دریافت سهم ایران از درآمدهای نفتی نیز چندان دقیق نبود و در نتیجه به نظر میرسید بخشی از حقوق ایران به طور کامل پرداخت نمیشد. رضاخان تیمورتاش را موظف کرد سهم ایران از قرارداد دارسی را افزایش دهد. مذاکرات در نهایت بدون نتیجه بود. همزمان با مذاکرات، درآمد نفتی ایران در سال 1931 به 307 هزار لیره کاهش یافت، یعنی کمتر از یکچهارم سال 1930. رضاخان که از کاهش درآمدهای نفتی ایران ناراحت بود، در سال 1311، قرارداد دارسی را ملغی اعلام کرد. مهدیقلی هدایت صحنه عصبانیت رضاخان را اینگونه توصیف میکند: «شاه تشریف آوردند و متغیرانه فرمودند دوسیه نفت چه شد؟ گفته شد حاضر است. زمستان است بخاری میسوزد. دوسیه را برداشتند انداختند توی بخاری و فرمودند نمیروید تا امتیاز نفت را لغو کنید. تشریف بردند نشستیم و امتیاز را لغو کردیم.» البته این پایان کار نبود. با حکم جامعه ملل، دو طرف
مذاکرات را از سر گرفتند و در سال 1312، امتیازنامه جدید دارسی با تغییراتی به تصویب رسید. بر اساس این قرارداد، انگلیسیها تا ابتدای دهه 70 شمسی صاحب نفت ایران بودند.
رویای نفت ملی
«رئیس دولت عقیده دارد که ما هنوز نمیتوانیم یک لولهنگ بیعیب و نقص بسازیم و تازه اگر خیلی دلمان را بدهیم، وقتی که لولهنگ ساخته شد از 100 جایش آب میرود. میگوید: اگر صنعت نفت را ملی کنیم نابود میشویم. بیرون ریختن انگلیسیها اشتباه است، البته نه عیناً اینطور، حرفهایی در این حدود. مثلاً: ما مهندس نفت نداریم. اقتصاد ما همین نفت است. اگر لج بکنند و نفت ما را نخرند ورشکست میشویم و حرفهایی از این قبیل.» در قهوهخانه، خالد این صحبتها را میشنود و در مقام داوری کودکانه خود، مردد باقی میماند. حق را به کارگران نفتی میدهد، چرا که «هرچه نباشد، دستشان توی کار است». از سوی دیگر نیز معتقد است «نخستوزیر هم کم آدمی نیست». نخستوزیر آن زمان، کسی نیست جز سپهبد علی رزمآرا که چند ماه بعد از تلاش نافرجام برای تصویب قرارداد گس-گلشاییان و مخالفت با ملی شدن نفت، در 16 اسفند سال 1329 به دست فداییان اسلام کشته شد. این قرارداد همزمان با افزایش سهم ایران از درآمدهای نفتی، به اعتبار امتیازنامه 1312 میافزود که برخی نمایندگان با آن مخالف بودند. کمتر از دو هفته بعد از کشته شدن رزمآرا، نفت ملی شد. امید طرفداران ملی شدن این
بود که با ملی شدن نفت، دست انگلیسیها از منابع نفتی قطع شود. در مذاکرات ملی شدن نفت در سال 1329، مصدق اعلام کرد «کشور ایران دچار هیچگونه ضرر اقتصادی و ارزی در اثر ملی کردن صنعت نفت نخواهد شد.» شایگان، دیگر نماینده طرفدار ملی شدن گفت: «ملت ایران همیشه خودش را اداره کرده و اداره هم خواهد کرد.» بقایی معتقد بود: «اگر ما از روز اول نفت نداشتیم اقلاً مثل افغانستان بودیم و روی پای خودمان بودیم... چرا اینطور شدیم؟ برای اینکه نفت داریم. آقایان بیایید این صنعت را ملی بکنید ولو حداکثرش را بگیرید که این نفت نابود بشود و فرض کنید که نابود بشود و دست اینها کوتاه بشود، مینشینیم و با هم زندگی میکنیم. به همان کشاورزی خودمان میپردازیم و همان آبادان را آباد میکنیم.»4
کودتا و بازگشت کنسرسیوم
«انگلیسیها تصفیهخونه رو تعطیل کردند. دارند دستوپایشان را جمع میکنند که فلنگ را ببندند. حالا دیگر دستگیرشان شده که دوره غارتگری تمام شده. دستگیرشان شده که هر چیزی هم صاحب دارد و هم اینکه حساب و کتاب دارد. شوخی که نیست، تا حالا، روزی 300 هزار لیره درآمد به جیب گشادشان زدند و هیچکس هم بهشان نگفته که خرشان به چند است.» این جملات را خالد همانطور که شنیده است برای مهدی بقال نقل میکند و میگوید شاید درآمد نفتی حتی بیشتر از 300 هزار لیره هم بوده باشد. مهدی بقال هم تصور میکند با برگشت این پول به کشور، چقدر وضعش بهتر خواهد شد. امید بهبود وضعیت کشور با ملی شدن نفت، با نخستوزیری مصدق که چهرهای استقلالطلب بود بیشتر هم شده بود.
اما اداره کشور بعد از ملی شدن، چندان آسان نبود. مخالفان مصدق معتقد بودند ملی شدن نفت، مشکلات اقتصادی فراوانی ایجاد کرده است: «این نخستوزیر است یا هوچی یا انقلابی. نخستوزیر این حرف را میزند که من میروم با مردم حرف میزنم. شما ورق بزنید اوراق دموکراسی دنیا را ببینید یک همچو غلطی یک نخستوزیری در عمرش کرده است؟... یک مردی که 70 سال به غلط آمده معروف شده، اقلاً خودت از این استفاده کن. مردم نکردند، خودت از این استفاده بکن... از جان مملکت چه میخواهی؟ میگوید من خلع ید کردم. خب خلع ید کردی و نفت را هم کردی زیر زمین. تنها منبع عایدات این مملکت را که نفت بود جلویش را بستی حالا چه میگویی؟»5
«پس از خلع ید از شرکت نفت و به مصرف رساندن 14 میلیون لیره پشتوانه اسکناس، دولت متوجه شد که حل قضیه نفت ممکن است طولانی باشد و به فکر این افتاد که نهایت صرفهجویی را در هزینههای عمومی بنماید. در مهرماه 1330 دولت تصویبنامهای صادر کرد که 15 درصد از هزینههای عمومی کاسته شود.» روی دیگر اداره کشور بدون درآمدهای نفت به تدریج نمایان شد. طی سالهای 1332-1331، «تمام کارهای عمرانی متوقف شد. اتومبیل و کامیون و وسایل حملونقل دیگر وارد نشد. راهآهن به وضع مفلوکی دچار شد. سرمایههای داخلی متوجه سفتهبازی و افزایش بهای زمین گشت. بیکاری رو به فزونی رفت».6 دولت تمامی راههای ممکن را به کار بست: استقراض خارجی، انتشار اوراق قرضه، تثبیت قیمت ارزاق عمومی و حمایت از کارکنان دولت و صنعت نفت. اما این اقدامات اغلب مسکنهایی بودند که نتوانستند از پس حل مشکل اصلی، یعنی اداره کشور بعد از ملی شدن صنعت نفت برآیند. حمایت مردمی از مصدق به تدریج کاهش یافت و شکافهای سیاسی گسترش پیدا کرد. در نهایت، مصدق طی کودتای 28 مرداد برکنار شد. اینبار، قرارداد کنسرسیوم به جای دارسی نشست. 40 درصد نفت در دست شرکت نفت ایران و انگلیس باقی ماند و
بقیه آن بین شرکتهای مختلف تقسیم شد. رویای ملی شدن، خیلی زود رنگ باخته بود. اما هنوز کسانی بودند که فکر میکردند با مدیریت درآمدهای نفتی و توسعه نفتمحور، اوضاع بهتر خواهد شد.
دولت رانتیر و توسعه نفتمحور
رویای توسعه نفتمحور، فقط مختص ملیگرایان و مردم نبود و بسیاری، از جمله نفر اول کشور در جستوجوی آن بودند. محمدرضا پهلوی فرصتی را که احتمالاً سالها منتظر آن بود، دو دهه پس از کنار رفتن مصدق به دست آورد. در اثر افزایش قیمت نفت، درآمد نفتی کشور که در سال 1973، حدود 6/5 میلیارد دلار بود، در سال 1974 به 9/20 میلیارد دلار رسید. این روند در تمامی سالهای منتهی به انقلاب ادامه داشت و مجموع درآمد حاصل از فروش نفت طی شش سال از 1974 تا 1979، به بیش از 9/127 میلیارد دلار رسید. در تمامی این سالها، ایران بعد از عربستان بیشترین درآمد حاصل از فروش نفت را در میان کشورهای عضو اوپک به دست میآورد.7 اما افزایش درآمدهای نفتی، تنها آتش انقلاب را تندتر کرد. به گفته یرواند آبراهامیان «در سه سال آخر عمر رژیم، تنشهای سیاسی نهتنها با تشکیل حزب رستاخیز بلکه با افزایش نمایان درآمد نفت تشدید شد. پنج برابر شدن ناگهانی درآمد نفت، انتظارات مردم را بالا برد و از این رهگذر شکاف بین وعدهها، ادعاها و دستاوردهای رژیم از یک سو، و خواستهها و داشتههای مردم و آنچه را عملی میدانستند از سوی دیگر، عمیقتر کرد.»8
ناگفته پیداست در شرایطی که توزیع درآمدهای نفتی در دست قدرت سیاسی حاکم است، تمام تلاشها متوجه تغییر و نفوذ در قدرت سیاسی میشود. به نظر میرسد همین وضعیت از عوامل موثر بر سرنگونی حکومت پهلوی دوم بوده است. آنگونه که تریلین کارل میگوید، چون رانتهای نفتی از طریق اتصال و پل زدن به دولت نصیب گروهها میشود، رفتار مشخص بنگاههای اقتصادی، طبقه متوسط و سازمانهای کارگری در کشورهای تولیدکننده نفت، کسب نفوذ سیاسی برای رسیدن به منافع اقتصادی است.9 کاتوزیان در توضیح چنین شرایطی، از استقلال دولت و وابستگی طبقات اجتماعی سخن میگوید: «عواید نفت در واقع نوعی بهره مالکانه (به مفهوم فنی آن) است که یکجا و مستقیماً به دولت پرداخت میشود. این عواید، هنگامی که تا حد زیادی افزایش یافته و دستکم 10 درصد تولید ملی را تشکیل دهند، استقلال غیرعادی اقتصادی و سیاسی دولت را از نیروهای مولد و طبقات اجتماعی فراهم میآورند... به همان میزانی که درآمد نفت دولت را از ابزار تولید داخلی و طبقات اجتماعی مستقل میکند، در بسیاری موارد خود این طبقات به دولت وابسته میشوند؛ از جمله برای کار، کمکهای مستقیم و امتیازات گوناگون دیگر، دریافت وام
برای سرمایهگذاری، دستیابی به بازارهای پررونق داخلی برای تحصیل سودهای کلان در امر تولید و تجارت و بورسبازی، و نیز طرحهای رفاه عمومی از آموزشوپرورش و بهداشت گرفته تا سوبسید مواد غذایی.»10
در زمینه علت و زمان شکلگیری چنین روندی اتفاق نظر کاملی وجود ندارد. برخی معتقدند ملی شدن نفت و افتادن کنترل نفت به دست دولت، آغاز شکلگیری دولت مبتنی بر رانت نفت بوده است. برخی دیگر همچون کاتوزیان، دوران حکومت رضاخان را سرآغاز تبدیل شدن نفت به «عاملی کلیدی در تحولات اقتصادی سیاسی» عنوان میکنند. به نظر میرسد آمارهای تولید نفت و نیز تلاش شخص رضاخان برای تغییر در قرارداد دارسی، تا حدودی موید همین مطلب است. به گفته او در سالهای 1312 تا 1320، «درآمد نفت بیش از 20 درصد کل بودجه را تشکیل میداد، اما نظر به اینکه مخارج واقعی تقریباً بلااستثنا کمتر از اعتبارات برنامهریزیشده بود، مسلم است که سهم نفت در مخارج دولت بیش از رقم مزبور بود. به علاوه، از آنجا که درآمد نفت به ارز پرداخت میشد، حساب جاری تراز پرداختها نیز مازاد نشان میداد. از این رو دولت، جدا از اقتصاد سیاسی داخلی و کارکرد تولیدی آن، منبع درآمد و ارز قابل ملاحظه در اختیار داشت که نه به تعرفه و مالیاتهایی که بر مردم میبست وابسته بود، نه حاصل صادرات تولیدشده به وسیله وسایل تولید داخلی و به ویژه نیروی کار».11
ملی شدن دوباره؟
اسفند سال گذشته، رئیسجمهور به شازند رفت تا طرح افزایش ظرفیت و ارتقای کیفیت پالایشگاه امامخمینی(ره) این شهر را افتتاح کند. او گفت ملت ایران بارها تلاش کرد که نفتش را در اختیار خود بگیرد و با این وجود، «نفت هنوز ملی نشده است». به گفته او، در سالهای دور «بیگانگان با قیمتهای چندین برابری نفت را کشف و سپس حفاری و بهرهبرداری میکردند که عملاً بخشی از ثروت کشورمان به این طریق خارج میشد و سپس خودشان باید میآمدند پالایشگاه ساخته و قطعات میآوردند و طراحی میکردند که بخش دیگری از پول و ثروت ملت نیز از اینجا به هدر میرفت. بعد از آن برای فروش نفت استخراجشده، تازه قیمت آن را باید آنها تعیین میکردند و پول جزیی به ما میدادند که الان هم بخش مهمی از آن همینطور است و همان پول را از ما میگیرند و جنس بنجل به ما میدهند».
هماکنون بیش از سهدهه از پیروزی انقلاب اسلامی و خروج بیگانگان از کشور، ششدهه از ملی شدن نفت و یک قرن از کشف نفت میگذرد. با این وجود هنوز بسیاری معتقدند کلید حل مشکلات کشور، ملی شدن نفت است. ملی شدنی که گفته میشود حتی با لغو امتیاز دارسی و خروج کامل بیگانگان نیز میسر نشده است. فارغ از اینکه مفهوم ملی شدن پس از کنترل کامل صنعت نفت توسط متخصصان داخلی چه میتواند باشد، به نظر میرسد برای ایرانیان، رویای ملی شدن نفت و توسعه نفتمحور، پایانی ندارد.
پینوشتها:
1- عیسوی، چارلز، «تاریخ اقتصادی ایران»، نشر گستره، 1388، صفحه 593
2- فاتح، مصطفی، «50 سال نفت ایران»، نشر علم، 1384، صفحه 286
3- همان، صفحه 265
4- همان، صفحات 517 الی 519
5- همان، صفحات 580 الی 581
6- همان، صفحه 644
7- OPEC, Annual Statistical Bulletin 2005, Table 5
8- آبراهامیان، یرواند، «ایران بین دو انقلاب»، نشر مرکز، 1391، صفحه 409
9- کارل، تریلین، «معمای فراوانی»، ترجمه جعفر خیرخواهان، نشر نی، 1388، صفحه 99
10- همایون کاتوزیان، محمدعلی، «اقتصاد سیاسی ایران»، نشر مرکز، 1386، صفحه 290
11- همان، صفحه 175
دیدگاه تان را بنویسید