تاریخ انتشار:
مخرب روابط تجاری
معامله با ترامپ
۲۲ نوامبر ویدئویی در یوتیوب پخش شد، دونالد ترامپ را در مقابل پرچم آمریکا و یک مجسمه شیر در حالی نشان میدهد که بر برنامه خود برای رساندن آمریکا به مقام اول در همه چیز از تولید فولاد تا ساخت اتومبیل تا مداوای بیماریها تاکید میکند.
22 نوامبر ویدئویی در یوتیوب پخش شد، دونالد ترامپ را در مقابل پرچم آمریکا و یک مجسمه شیر در حالی نشان میدهد که بر برنامه خود برای رساندن آمریکا به مقام اول در همه چیز از تولید فولاد تا ساخت اتومبیل تا مداوای بیماریها تاکید میکند. آقای ترامپ از شرکت کریر (Carrier) تولیدکننده دستگاههای تهویه هوا در ایندیانا خواست تا به جای انتقال 800 فرصت شغلی به مکزیک، آنها را در همان ایالت نگه دارد. تیم انتقالی او در حال تهیه فهرستی از اقدامات اجرایی است که میتوان آنها را در همان روز اول و به منظور بازگرداندن قانون و پس گرفتن شغلها به اجرا گذاشت. دیدگاه آقای ترامپ در مورد تجارت بینالملل به طور ضمنی در این ویدئو بیان میشود: یک رقابت میهنپرستانه که در آن کشورها تلاش میکنند مشاغل را از یکدیگر بگیرند.
از دیدگاه ترامپ، پیمانهای تجاری رویاروی هم و با حاصل صفر هستند. دیگر کشورها رقبایی هستند که برای کسب منافع تلاش میکنند نه شرکایی تجاری که از مبادلات متقابل بهرهمند میشوند. برنامههای او برای لغو پیمان مشارکت اقیانوس آرام (TPP) -پیمانی که مذاکرات نفسگیر آن با 11 کشور به مدت 10 سال به طول انجامید- در واقع همان برداشت او از تاریخ است. او اغلب فکر میکند پیمانهای نامناسبی از قبیل توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) و پذیرش چین در سازمان تجارت جهانی فرصتهای شغلی آمریکا را از بین برده و آمریکاییان را بازنده کردهاند.
از نظر ترامپ شواهد این دزدی و غارت را میتوان در کسری تجاری آمریکا مشاهده کرد که در بخش کالا بدترین وضعیت را دارد. آقای ویلبر راس نامزد منتخب ترامپ برای وزارت بازرگانی و آقای پیتر ناوارو مشاور ارشد کارزار انتخاباتی ترامپ در توصیف برنامه اقتصادی رئیسجمهور آینده مینویسند: چین بزرگترین متقلب تجاری در جهان و کشوری است که آمریکا بزرگترین کسری تجاری را با آن دارد. آقای راس میگوید او قصد دارد مشکل کسری تجارت را در سراسر جهان پخش کند.
افتضاح تجاری که آقای ترامپ آن را تاسفبار میخواند برای آقای نیت لامار مدیر فروش شرکت دریپر (Draper) تولیدکننده پرده پنجرهها، صفحه پروژکتور و تجهیزات ورزشی قابل درک است. او به خاطر میآورد که با سقوط صنایع فولاد و خودرو در 15، 20 سال قبل در زادگاهش ایالت ایندیانا بسیاری از افراد شغل خود را از دست دادند. او میگوید ما در شرکت خود احساس میکردیم در رودخانهای قرار داریم که به سمت یک آبشار پیش میرود. چینیهای رقیب در ابتدا به بازارهای صادراتی آمریکا دستدرازی و سپس مشتریان خود در داخل آمریکا را با ارائه سیلآسای محصولات ارزان جذب کردند.
هیچکس (شاید حتی خود ترامپ) نمیداند که سیاست تجاری رئیسجمهور آینده به چه شکلی خواهد بود. هشدارهای او درباره رقابت خارجی و بدبینی او نسبت به پیمانهای تجاری را میتوان در گفتارها و سخنرانیهایش شنید. اما حتی بسیاری از طرفدارانش امیدوارند او از برخی وعدههای تندروانه کارزار انتخاباتی کوتاه بیاید. آقای لامار یکی از این افراد است. او با نام بردن از آقای مایک پنس -قائممقام رئیسجمهور منتخب و یکی از حامیان تجارت آزاد- میگوید: من امیدوارم چهرههای آرامتری سرکار بیایند.
اما بسیاری از گزینههای آقای ترامپ تندرو هستند. طبق گزارش مطبوعاتی تیم انتقال کابینه آقای ترامپ نشانهای از یک زلزله و تغییر بنیادین در سیاست تجاری است. گزینههای او به ویژه موضع پرخاشگرانهای علیه صنعت فولاد چین دارند. تیم انتقال دو نفر را در بین خود دارد: دان دیمیکو رئیس سابق شرکت فولاد نیوکور و رابرت لایت هایزر وکیلی در امور تجارت که در دفاع از تعرفههای بالا برای فولاد شهرت دارد و در حلقههای تجاری از او به عنوان حمایتگراترین فرد در واشنگتن نام میبرند.
اما اگر چهرههای تندرو برنده شوند، ترامپ تا چه اندازه پیش خواهد رفت؟ فلسفه حمایتگرایی در سراسر جهان رو به افزایش است اما اگر آقای ترامپ وعدههایش را دنبال کند، این روند سرعتی شتابان میگیرد. او تهدید کرد که از نفتا خارج میشود و اصرار دارد آن را بدترین معاهدهای بداند که تاکنون امضا شده است. در 4 دسامبر او اعلام کرد برای شرکتهایی که کارکنان خود را اخراج کنند یا کارخانههایی را در خارج از کشور تاسیس و محصول آن را به داخل وارد کنند، 35 درصد مالیات وضع خواهد کرد. او قصد دارد در اولین روز استقرار در محل کار، چین را یک بازیگر ارزی بنامد و تهدید کرد که تعرفهای 45درصدی برای محصولات چینی اعمال میکند.
بسیاری از آمریکاییان با خوشبینی تصور میکنند که سیستمهای بررسی و موازنه در آمریکا مانع تمایلات تندروانه آقای ترامپ خواهند شد اما این بررسیها و موازنهها در مورد تجارت ضعیف عمل میکنند. حداقل در کوتاهمدت رئیسجمهور اختیارات و قدرت زیادی دارد تا بتواند تهدیدهای خود را عملی کند. او میتواند طبق قانون تجارت مصوب سال 1974 تا 15 درصد و برای 150 روز تعرفه کشورهایی را که مازاد تجاری دارند افزایش دهد و اگر آقای ترامپ وضعیت فوقالعاده ملی اعلام کند، حوزه اختیارات ریاستجمهوریاش به تمام اشکال تجارت بینالمللی تعمیم پیدا میکند.
ناآرام و بیقرار
در نهایت میتوان اقدامات آقای ترامپ را در دادگاههای آمریکا به چالش کشید. مدعیان میتوانند بگویند که ترامپ آزادیهای قانون اساسی را نقض میکند یا قصد اصلی از قوانینی را که برمیدارد به مبارزه میخواند. اما آقای ترامپ از نظر قانونی دست بالاتر دارد. شاید دادگاههای آمریکایی تمایل نداشته باشند وارد یک جنگ تجاری شوند. از سوی دیگر، توافقنامههای تجاری چندجانبه آمریکا بیش از آنچه به نظر میرسد، شکننده هستند. ترامپ برای مذاکره مجدد نفتا به تایید کنگره نیاز دارد؛ اما برای خروج کامل از آن فقط لازم است از شش ماه قبل به سایر طرفها اعلام کند.
تعهدات آمریکا در نفتا پس از خروج رسمی همچنان در مصوبات داخلی باقی میمانند. اما این تعهدات رئیسجمهور مصمم را محدود نمیکنند. طبق نظر گری هافبور از اندیشکده موسسه اقتصاد بینالملل پیترسون، ترامپ میتواند به سادگی با کنگره مشورت کند و سپس وظایف نفتا را کنار بگذارد و در عوض آن نرخهای تعرفه سازمان تجارت را بر واردات از مکزیک اعمال کند که «به نفع ملت» باشند. این تعرفهها برای پوشاک و کفش بسیار بالا هستند. اما میانگین تعرفهها 5 /3 درصد و نسبتاً پایین است که برای جنگجوی جدید نبرد تجارت قابل قبول نیست. او میتواند با متهمکردن مکزیک (یا چین) به انواع مختلف تقلب از قبیل یارانه غیرقانونی برای صادرات یا دامپینگ محصولات در بازارهای آمریکا تعرفههای سنگینتری را برای آن کشور اعمال کند. مکزیک یا چین میتوانند به سازمان تجارت جهانی شکایت کنند اما این کار زمانبر است. سازوکار رفع مناقشات در سازمان تجارت جهانی زیر فشار انبوهی از پروندهها قرار دارد.
اگر ترامپ تعرفههای 35 تا 45درصدی وضع کند، دولتهای مکزیک و چین منتظر نمیمانند تا دادگاههای سازمان تجارت جهانی مداخله کنند. آنها مقابله به مثل خواهند کرد. چین میتواند قراردادهای خود با شرکتهایی از قبیل بوئینگ -تولیدکننده هواپیما در آمریکا- را لغو یا زنجیره عرضه شرکت اپل را قطع کند. چین یکی از بزرگترین مشتریان برخی محصولات آمریکایی است. طی سالهای 2013 تا 2015 حدود 60 درصد از صادرات سویای آمریکا به چین انجام میشد. در صورت بروز جنگ تجاری، چین میتواند این خریدها را متوقف کند.
پس از آنکه اقتصاددانان اندیشکده پیترسون این احتمال را مطرح کردند تیم ترامپ این تحلیل را با عنوان «پروژه هراس» رد کردند. به گفته آنها «اگر چین محصولات کشاورزان آمریکایی را خریداری نکند، مردم چین گرسنه خواهند ماند». اما کشورهای دیگری مانند آرژانتین و برزیل نیز سویا تولید میکنند. تغییر فروشنده امری امکانپذیر است.
چین علاوه بر مسدودکردن راه ورود کالاهای آمریکایی میتواند جلوی فعالیت بسیاری از شرکتهای آمریکایی را در سرزمین خود بگیرد. به عنوان مثال در ماه نوامبر شرکت جنرالموتورز و وابستههایش 372 هزار خودرو در چین فروختند؛ در حالی که فروش آنها در بازار داخلی فقط 253 هزار خودرو بود. به گفته خود آقای ترامپ «هیچ معاملهای را بدون قدرت نفوذ انجام ندهید».
اعمال تعرفه تنبیهی در مورد بنگاههای آمریکایی فعال در مکزیک اثر مختلکننده شدیدتری دارد. شرکتها طبق قرارداد نفتا در آن سوی مرزها واحدهای تابعه تاسیس کردهاند. جان ویکس مذاکرهکننده اول کانادا در پیمان نفتا میگوید ما تولیدات را با همکاری آمریکای شمالی انجام میدهیم. در هر دلار از صادرات مکزیک به آمریکا 40 سنت منشأ آمریکایی دارد. سطوح تعرفهای مورد نظر ترامپ آنقدر بالا هستند که لویی دلاکارله اقتصاددان مکزیکی آنها را غیرقابل باور میداند. به گفته او «شما نمیتوانید بدون واردات از مکزیک حتی یک کارخانه خودروسازی در میشیگان را سرپا نگه دارید».
اگر قرار باشد آقای ترامپ تعرفهها را به زور اعمال کند، مقامات مکزیک در پی پاسخی هوشمندانه بر میآیند. آنها در گذشته اقداماتی را انجام دادهاند. پس از آنکه سالها آمریکا به کامیونهای مکزیکی اجازه نداد با آن سهولتی که در نفتا ذکر شده است از مرزها عبور کنند، در سال 2009 مکزیک علاوه بر اعمال محدودیت، تعرفههای گمرکی را برای درختهای کریسمس وارداتی از اورگان معرفی کرد. همین باعث شد که هیات اعزامی از کنگره آن ایالت چند نفر از اعضای کمیته حمل و نقل را در میان خود داشته باشد. اما اگر جنگ تجاری شدت بگیرد، اعمال هرگونه تعرفه گمرکی بیشتر نتایج منفی به همراه خواهد داشت. به عنوان مثال اگر مکزیک واردات قطعات خودرو از آمریکا را متوقف کند به خطوط مونتاژ خودرو خود آسیب خواهد زد. مقابله به مثل ممکن است به اشکال غیرمتعارف انجام گیرد. به عنوان نمونه، بیتوجهی مکزیک به خروج مهاجران از آن کشور میتواند بیشتر از وضع تعرفه برای آقای ترامپ گران تمام شود.
تعرفهها اکثراً عواقب منفی دارند. آنها از طریق افزایش قیمتها، سرکوب رقابت و گرفتن حق انتخاب مشتریان به کشوری که آنها را اعمال میکند آسیب میزنند. موسسه پیترسون در ماه سپتامبر پیشبینی کرد که یک جنگ تجاری متقارن که در آن چین و مکزیک به همان اندازه آمریکا برای واردات از طرف مقابل تعرفه وضع کنند، میتواند تا سال 2019 از طریق کاهش اشتغال در بخش خصوصی به میزان 8 /4 میلیون نفر (بیش از چهار درصد) اقتصاد آمریکا را به تلاطم اندازد.
اما با وجود محدودیتهای داخلی و خارجی، آقای ترامپ کاملاً این توانایی را دارد که یک جنگ تجاری مخرب بر پا کند. اما آیا او به انجام چنین کاری مایل است؟ شاید تهدیدهای او برای پارهکردن پیمانهای تجاری و افزایش تعرفهها صرفاً چانهزنیهایی به منظور کشاندن دولتها به میز مذاکره باشد. او در کتاب خود با عنوان «هنر معامله» توضیح میدهد که این سبک تعامل بسیار آسان است من هدفی بسیار بالا در نظر میگیرم و سپس آنقدر تلاش میکنم تا آنچه میخواهم را به دست آورم.
داوطلب شوید و الا...
اما او چه میخواهد؟ شاید او در رویکرد خود در معامله از تاریخ الهام میگیرد. وقتی رونالد ریگان در مقابل ژاپن با کسری تجاری مواجه شد او خودروسازان ژاپنی را به گونهای ترساند که آنها داوطلبانه صادراتشان را محدود کردند. اما در زمان ریاستجمهوری ریگان اوضاع آنقدر پیچیده نبود. او میتوانست با تعداد اندکی از خودروسازان ژاپنی مذاکره کند که محصولات را در ژاپن تولید و به آمریکا صادر میکردند. امروز قطعات و بخشها در فراسوی مرزهای مختلف تولید میشوند و بنگاهها معاملات زیادی با یکدیگر دارند. چاد بوئن متخصص تجارت میگوید به عقیده من اطلاعات مورد نیاز برای عملکردهای راهبردی بیش از حد تصور هستند. اما تاکتیکهای ریگان هم عواقب ناخواستهای داشتند. خودروسازان ژاپنی که مجبور بودند تعداد محدودی خودرو صادر کنند، به ساخت خودروهایی روی آوردند که نوآوری بیشتر و در نتیجه سودآوری بالاتری داشتند.
آقای ترامپ به افزایش صادرات علاقهمند است اما صرفاً به محدودکردن واردات بسنده نمیکند. ممکن است تیم او از تهدید تعرفههای واردات به عنوان ابزاری برای گشودن بازارهای خارجی استفاده کند. ترامپ عقیده دارد که چین، ژاپن و آلمان باید به جای واردات گاز مایع از کشورهای خلیج فارس این کالا را از آمریکا خریداری کنند. او همچنین بر این باور است که چین باید تعرفه واردات پنبه را کاهش دهد (هر چند مشخص نیست چرا چین باید پنبه مازاد خود را باز هم بیشتر کند).
رویکرد تیم ترامپ آشکارا رویکردی پر از جزئیات، تحت کنترل و با مدیریت خرد است. آنها به جای تشکیل چارچوبهای بازرگانی مفید، نتایج خاص را دنبال میکنند. آنها به جای نگارش قوانین بازی که در آن شرکتها آزادند دست به انتخاب بزنند، علاقهمندند در مورد نتایج بازی مذاکره کنند یعنی صادرات بیشتر پنبه به چین، فروش بیشتر گاز مایع به ژاپن و فرصتهای شغلی بیشتر برای شرکت کریر در ایالت ایندیانا.
از دیدگاه آنها موفقیت این معاملات به وسیله تراز تجاری سنجیده میشود. کسری تجاری ذاتاً نامطلوب و نشانه باخت کشور است. بخشی از این موضوع به نحوه محاسبه ارقام تجاری باز میگردد. ترامپ به درستی اشاره میکند که بخش بزرگی از کسری تجاری رو به رشد آمریکا در حوزه کالا به صادرات چین مربوط میشود. اما جایگاه چین به عنوان کارخانه جهان به آن معناست که بخش بزرگی از ارزش آن صادرات در واقع از خود آمریکا نشأت میگیرد. درست است که هر آیفون صادراتی از چین به آمریکا عامل مازاد تجاری چین است، اما موجودی بانکی سهامداران اپل را نیز بالا میبرد. طبق گزارش دویچه بانک، از مبنای ارزش افزوده چین فقط مسوول 4 /16 درصد کسری تجاری آمریکا در حوزه کالاست.
چه کسری تجاری خوب باشد چه بد، معاملات تجاری بهترین راه افزایش جریانهای تجاری در هر دو جهت هستند به جای آنکه ابزاری برای تبدیل کسری به مازاد باشند. طبق نظر اقتصاددانان، تراز کلی تجاری یک کشور بیشتر تحت تاثیر نیروهای اقتصاد کلان از قبیل قدرت تقاضا و پول قرار دارند. به عقیده داگلاس اروین نویسنده کتاب آزادی تجارت زیر آتش، «هدفگیری کسری دوجانبه با استفاده از تعرفههای دوجانبه یک نظریه وحشتناک است». گزینههای مورد هدف بیشتری وجود دارند. به عنوان مثال اتخاذ یک موضع سختگیرانه در قبال فولاد چینی میتواند از سرکوب کلی واردات منطقیتر باشد. آقای اروین میگوید: «کاملاً آشکار است که چین به صنایع فولادش یارانه میدهد.»
دولت اوباما قبلاً اقدامات سرکوبگرانه خود را آغاز کرده است: طی سالهای 2013 تا 2015، این دولت 74 مورد تحقیقات ضددامپینگ را در مورد محصولات فلزی کشورهای مختلف انجام داد. در 7 نوامبر این دولت چین را در مورد دامپینگ انواع خاصی از ورقههای فولادی با 68 درصد کمتر از قیمت تولید مقصر شناخت. این تنش در 11 دسامبر شدت میگیرد چرا که در آن روز چین ادعا میکند که تحت قوانین سازمان تجارت جهانی انتقال آن کشور به اقتصاد بازار تکمیل نشده است و این وظایف آن کشور در قبال مبارزه با دامپینگ را کاهش میدهد. این تحقیقات واردات فولاد از چین را به سردی کشانید که در نیمه اول سال 2016 (در مقایسه با سال گذشته) تا 70 درصد کمتر شد. ممکن است آقای ترامپ خود را در این امر تاثیرگذار بداند یا حتی ادعا کند این دستاورد اوست.
آقای ترامپ میتواند کارهای عاقلانهتری انجام دهد. اگر تیم او واقعاً قصد داشته باشد صادرات آمریکا را تقویت کند، میتواند از گزارش سالانه نمایندگان تجاری آمریکا استفاده کند که در آن موانع تجارت در سراسر جهان معرفی میشوند. او میتواند برای رفع موانع صادرات شیرخام به مکزیک و مرغ به چین تلاش کند. هر دو این محصولات با محدودیتهای بهداشتی مواجه شدهاند. در مورد خدمات هم که آمریکا ادعا میکند مازاد تجاری دارد، هرگونه تلاش برای تسهیل مجوزها و حذف فرآیندهای مقرراتی تبعیضآمیز میتواند به افزایش صادرات منجر شود.
از دیدگاه نظری، مذاکرات مجدد در مورد نفتا موضوع بدی نیست. مکزیکیها از وضع مقررات جدید در مورد پشتیبانی و تجارت الکترونیک استقبال میکنند. موضوعاتی که در مذاکره اولیه نفتا وجود نداشتند. آقای ویکس اذعان دارد که مذاکرات مجدد زمانبر هستند اما میگوید که تحول زنجیره عرضه در جهان بازبینی و به روزرسانی مقررات اولیه را ضروری میسازد.
آقای لامار قطعاً رویکرد سازندهتری را ترجیح میدهد. شغل او آن است که محصولات بنگاهش را در سراسر جهان به فروش رساند. آن دسته از بنگاههای کوچک و متوسطی که توانستند در رقابت با چین سالم و پابرجا بمانند، بقای خود را مدیون متنوعسازی و گسترش فعالیت خارجی هستند. او میتواند به گفته رابرت زولیک مذاکرهکننده تجاری آمریکا در زمان جرج دبلیو بوش اشاره کند که میگوید: بر خلاف دیگر روسای جمهور آمریکا، گفتههای ترامپ میتوانند بیانگر یک سیاست باشند یا نباشند. ما باید منتظر باشیم او چه کار میکند نه اینکه چه میگوید.
منبع: اکونومیست
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید