تاریخ انتشار:
نگاهی به پارامترهای هشدار اقتصاد ایران
زنگ خطر اقتصاد
نشریه تجارت فردا همواره با مرور بهروز آمار و ارقام اقتصادی و تحلیل آنها سعی داشته تا در هر زمینه یک استراتژی را پیشنهاد دهد
نشریه تجارت فردا همواره با مرور بهروز آمار و ارقام اقتصادی و تحلیل آنها سعی داشته تا در هر زمینه یک استراتژی را پیشنهاد دهد که با عملی شدن آن بتوان شرایط مساعدتری را برای اقتصاد و رفاه مردم و نسلهای آتی به وجود آورد. دیدگاههای تجارت فردا در این زمینه کاملاً شفاف و آشکار بوده است و تمامی تلاش مجله آن است تا بتواند به عنوان یک نهاد مستقل نهتنها به مردم دید اقتصادی دهد بل ناظری دلسوز برای سیاستگذاران باشد و در حد توان خود به آنان در ایفای نقششان یاری رساند. در این شماره تجارت فردا نیز در پروندهای با نگاه به وضعیت کلان اقتصاد ایران در پی آن هستیم تا با داشتن تصویری از تحولات، خطوطی را که عبور از آنها میتواند غیرقابل بازگشت باشد، نمایان کنیم. این امر از آن روی اهمیت دارد که میتواند ابزاری به دست سیاستگذاران دهد تا به وسیله آن بتوانند نمایی واقعیتر از هزینهها و منافع تصمیمهای خود داشته باشند. به عبارت بهتر ما در پی آن هستیم تا با تمرکز بر اقتصاد، پارامترهایی را مطرح کنیم که رسیدن به آنها میتواند اقتصاد را به شرایطی بکشاند که تصحیح روندهای قبلی نیاز به تحولاتی بس بزرگ دارد. این پارامترها، زنگ خطر است.
کاش قدرت اقتصادی را دریابیم
شاید این توصیه به عنوان استراتژی مسلط مورد قبول نیفتد، اما به باور ما اگر قدرت اصلی یک کشور را قدرت اقتصادی تعریف کنیم، آنچه برای شهروندان و آینده یک جامعه به دست میآید، بسی درخشانتر و پربارتر خواهد بود. در حالی که برخی حتی تنها منبع قدرت را قدرت اقتصادی میدانند، اما ما در پی آن نیستیم که قدرت حوزههای دیگر را کم بشماریم اما تجربهای که در دست ماست، حکایت از آن دارد، رابطهای معنادار و مستقیم بین تغییر نگرش استراتژیها به نفع مسائل اقتصادی و قدرتمند شدن یک جامعه وجود دارد.
چین مائو را مقایسه کنید با چین دنگ شیائوپنگ و چین امروز. ترکیه لائیکها را مقایسه کنید با ترکیه قرن بیست و یکم لیبرالهای اسلامگرا. نگاهی به جنوب شرق آسیا کنید، گذشته و امروز مالزی و سنگاپور را ببینید. حتی تایلند و ویتنام را دست کم نگیرید. آیا کسی جلوی پیشرفت آنها را گرفته است؟ آیا برخی از این کشورها مسلمان و مستقل نیستند؟ پس چه چیزی به آنان قدرت میدهد؟ تغییر رویکرد و استراتژی و اصل قرار دادن اقتصاد.
حتی اگر چنین باوری به اقتصاد وجود ندارد، حداقل میتوان وزن اهمیتی آن را از سطح نازل کنونی افزایش داد. توجه کنید که این مساله متفاوت است با تمامی بحثهایی که امروز در مورد معیشت و مشکلات اقتصادی میشود. این بحثها به معنی آن نیست که قدرت اقتصادی به عنوان مهمترین فاکتور قدرت پذیرفته شده است، این حرفها اتفاقاً زده میشود چون با بیتوجهی به قدرت اقتصادی وضعیت به جایی رسیده است که تصمیمگیرندگان برای بدتر نشدن امور به چارهاندیشی و مباحث این چنینی میپردازند.
بنابراین اولین گام برای دوری از پارامترهایی که در شماره این هفته تجارت فردا وجود دارد، اصلاح نگرش به منابع است که قدرت یک کشور را میسازند.
اگر پارامترها را رد کنیم
مشخص است که تا وقتی انسانها هستند و جامعه انسانی، اقتصاد و تجارت هم وجود خواهد داشت. از این نظر هر آنچه در کشور نیز رخ دهد بالاخره زندگی ادامه خواهد یافت، پس سوال اینجاست که اگر در نهایت اقتصاد به کار خود ادامه میدهد، تعریف این خطوط و پارامترها برای چیست؟ آن وضعیت چرا غیرقابل بازگشت مینماید؟
آری، بازگشت در هر حال صورت میگیرد. کشورهای محور را پس از جنگ جهانی دوم به یاد آورید. حتی آنان نیز بازگشتند. اما با چه هزینهای؟ در آن چند دهه پس از جنگ، چه بر سر شهروندان ژاپن، ایتالیا و آلمان رفت؟ همه چیز قابل بازگشت است اما با چه هزینهای؟ این یک مثال حدی است برای آنکه نشان دهیم بازگشت در هر صورت امکانپذیر است. پس منظور از این پارامترها چیست؟
منظور آن است که عبور از آنها، هزینه بازگشت اقتصاد به سطح پیشین را آنچنان بالا میبرد که حتی نتوان در افق میانمدت، آن را تصور کرد. این هزینه آنچنان بالاست که از منظر اقتصاددانان هیچ منفعتی نمیتواند آن را جبران کند و اقتصاد ایران به باور بسیاری، برخی از این خطوط را رد کرده و به مرز هشدار رسیده است. از این روست که این نشریه به دنبال نشانههایی از سوی سیاستگذاران اقتصادی است که حکایت از فهم این پارامترها داشته باشد و امیدی باشد برای تغییر استراتژیها.
کدام پارامترها؟
اما این خطوط و پارامترها چیست؟ دکتر درگاهی در این شماره به خوبی آنها را مشخص کرده است. کاهش شدید قدرت خرید، تهدید تغذیه، سلامت و مسکن مردم، گسترش فقر، افزایش نرخ بیکاری و توسعه اقتصاد زیرزمینی، بحرانهای بانکی و ارزی و افزایش بیاعتمادی به مجریان از این دست پارامترهاست. اگرچه ما رقم مشخصی را برای این پارامترها بیان نکردهایم، اما توضیح دادهایم که چرا فکر میکنیم این پارامترها به سطوحی رسیدهاند که از اینجا به بعد متعادل شدن آنها بسی پرهزینه است و نیازمند تحولات اجتماعی - اقتصادی خواهد شد. مساله اصلی نیز آن است که نگذاریم متعادل شدن پارامترها نیازمند تحولات اجتماعی - اقتصادی باشند و با ساخت کنونی و با درد کمتر بتوان این پارامترها را تعدیل کرد.
هر چند اقتصاد بسی خشنودتر خواهد بود اگر هرچه زودتر روندها معکوس شود، اما حتی اگر چنین نشود، انتخابات آتی دارای چنان پتانسیلی است که اقتصاد بتواند از این پارامترها دوری کند. کاندیداها باید معلوم کنند که نسبت تفکر و اندیشه آنان با این خطوط چیست؟ آیا اصولاً این پارامترها و خطوط را قبول دارند؟ آیا الزامات مورد نیاز برای دوری از آنها را نیز میپذیرند؟ آیا آنان حاضر هستند، اقتصاد را به عنوان یکی از منابع اصلی قدرت یک کشور بپذیرند؟
اگر امروز نیز بگذرد؟
شاید با خود بگویید، دیر زمانی است که اقتصاددانان هشدار میدهند و این نیز چون گذشته است؛ و پاسخ آن است که اگر پیش از این به هشدارها پاسخ داده میشد، امروز دغدغه معیشت آن هم تا این سطح در میان سیاستگذاران به چشم نمیخورد. بیتوجهی به توصیههای گذشته شرایط را چنین کرده است و هرچه زمان گذشته است، توصیهها پررنگتر و شدیدتر شده است، زیرا گویی هر دم که میگذرد ما به آستانه تحمل اقتصاد نزدیکتر میشویم.
اگر اکنون نیز به توصیهها بیتوجهی شود، معلوم نیست سطح آستانهای چه آیندهای را رقم خواهد زد. بنابراین از سیاستگذاران و دلسوزان میخواهیم تا با تامل بیشتری به بررسی پارامترهای مورد اشاره در این شماره بپردازند. البته آنچنان که مشهود است، این خواست برای ایجاد روند مطلوب در بین سیاستگذاران وجود دارد و در این بین انتخاب استراتژی مناسب و پذیرش ابزار آن که میتواند برخلاف پیشذهنیتهای سیاستگذاران باشد، مساله اصلی است که با تحقق آن میتوان نهتنها از حد آستانهای عبور کرد که آیندهای بس روشن را برای اقتصاد ایران رقم زد.
بار دیگر تاکید میکنیم داشتن تصویری از تحولات، خطوطی را که عبور از آنها میتواند غیرقابل بازگشت باشد، نمایان میکند. این امر از آن روی اهمیت دارد که میتواند ابزاری به دست سیاستگذاران دهد تا به وسیله آن بتوانند نمایی واقعیتر از هزینهها و منافع تصمیمهای خود داشته باشند. با تمرکز بر اقتصاد، باید پارامترهایی مطرح شود که رسیدن به آنها میتواند اقتصاد را به شرایطی بکشاند که تصحیح روندهای قبلی نیاز به تحولاتی بس بزرگ دارد. این پارامترها، زنگ خطر است.
دیدگاه تان را بنویسید