تاریخ انتشار:
برندگان و بازندگان سیاستهای ارزی در گفتوگو با مرتضی ایمانیراد
تصور غلط
مرتضی ایمانیراد، عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی معتقد است نوسانات ارزی ناشی از سیاستهای غلط دولتهاست و سوداگران ضمن داشتن آثار با ارزش اقتصادی، در بسیاری از موارد اتفاقاً بازنده بودهاند.
نوسانات ارزی کشور جذابیت بازار ارز را برای سفتهبازان در مقاطع مختلفی طی سالهای گذشته به همراه داشته است. همین موضوع هم موجب شده تا این تصور غالب شود که تنها سوداگران از نوسانات ارزی سود بردهاند و متقاضیان واقعی ارز، متضرران این نوسانات بودهاند. با این مقدمه و باتوجه به انعکاس نتایج پژوهشی درباره برندگان سیاست ارزی در روزنامه دنیای اقتصاد، سراغ مرتضی ایمانیراد، عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی رفتهایم. وی معتقد است نوسانات ارزی ناشی از سیاستهای غلط دولتهاست و سوداگران ضمن داشتن آثار با ارزش اقتصادی، در بسیاری از موارد اتفاقاً بازنده بودهاند.
نتایج یک تحقیق علمی نشان میدهد سیاستها و سیر تحولات ارزی طی دو تا سه دهه گذشته بیشتر به جای تامین منافع متقاضیان واقعی ارز، در جهت تامین منافع سوداگران حرکت کرده است. نظر شما در خصوص این رابطه و علت آن چیست؟
چنین رویکردی جهتدار به نظر میرسد. یعنی به طور مستقیم متقاضیان واقعی ارز را برتر و بهتر از سوداگران (که فکر میکنم منظورتان Speculators باشد) میدانید و قبل از پاسخ به سوال شما میخواهم به این مساله بپردازم. هر اقتصادی اگر بخواهد سالم رشد کند لازم است آزادی عمل کنشگران اقتصادی محدود نشود، مگر اینکه این آزادی عمل موجب خسارت به کل اقتصاد شود. با این نگاه وقتی یک اقتصاد سالم است که آزادی عمل و انتخاب در آن باشد. یکی ارز را برای صادرات و واردات میخرد یا میفروشد و یکی ارز را میخرد تا در زمانی دیگر با سود بفروشد. یعنی کاری که خیلی از ما میکنیم. دو تا ساختمان میخریم. در یکی مینشینیم و دیگری را میخواهیم با سود بفروشیم. همین کار را سوداگران در بازار ارز میکنند و اتفاقاً با این کار بازار ارز را شفاف و متعادل میکنند. از طرف دیگر همانطور که واردکنندگان میتوانند اقتصاد ملی را تخریب کنند سوداگران ارز هم میتوانند. بنابراین فعالان اقتصادی را از هم جدا کردن و یکی را بد و یکی را خوب تلقی کردن به کل اقتصاد لطمه میزند. آنچه لازم است این جدا کردن نیست بلکه وضع قوانینی است که قوانین انتخاب آزاد را تسهیل کند و از
طرف دیگران آنهایی را که در این انتخاب آزاد اختلال ایجاد میکنند تنبیه کند. دقیقاً همان کاری که در بسیاری از کشورها وجود دارد و بیش از 100 سال دارند با این سیستم کار میکنند. بنابراین سوال شما و تحقیق انجامشده هم این اشکال را دارد که فعالان اقتصادی را شما دارید خوب و بد میکنید. اینکه در ایران یکباره سوداگران قیمت ارز را بالا میبرند (که نوع این کلام اساساً غلط است).
با این اوصاف شما معتقدید سوداگران و تکنیکالیستها مقصر نوسانات بازار ارز نیستند بلکه سرمنشأ مشکلات به سیاستگذاریهای ارزی دولت برمیگردد؟
مشکل از سوداگران نیست، مشکل از سیاستگذاران است و چون در فرهنگ ما دشمنتراشی بسیار معمول، متداول و مورد نیاز است، وقتی یکباره قیمت ارز بالا میرود، من باید برای حمایت خودم، یک مانع یا دشمن درست کنم.
مشکل از سوداگران نیست، مشکل از سیاستگذاران است و چون در فرهنگ ما دیگرهراسی و انداختن مشکل به گردن دیگران بسیار معمول، متداول و مورد نیاز است، وقتی یکباره قیمت ارز بالا میرود، من باید برای حمایت خودم، یک مانع یا دشمن درست کنم. در این میان سوداگران به همه سرویس میدهند. بنابراین من با این تفکیک اصلاً موافق نیستم و مشکل را از آنجا میبینم که بازارهای متشکل را برای سوداگری ارزی ایجاد نکردهایم. قبلاً هم همین ترسها و حرفها در مورد بازار آتی طلا بود. ولی وقتی بازار شروع به کار کرد همه مخالف بودند، پس از مدتی همه متوجه شدند که این بازار یک گام جهت شفافسازی و کشف قیمت به موقع است و دارد به اقتصاد سرویس میدهد. اگر شما به من زمان بدهید میتوانم چندین صفحه در مورد آثار باارزش سوداگران در اقتصاد بنویسم. ولی از آنجا که هر کس تولید نکند آدم خوبی نیست، سوداگران زیر سوال میروند و فعالیت آنها ضدتولیدی تلقی میشود. من سوالم این است که با این همه سوداگری در کشورهای مختلف، که تعدادشان بسیار زیاد است، چرا بازارهایشان به هم نریخته است. چرا پس از چندین سال (بیش از 100 سال) رونق بازارهای سوداگری هنوز اقتصاد این کشورها قوی
و استخواندار است. شما اشاره میکنید به تحقیق انجامشده که بیشتر سوداگران از نوسانات ارزی سود بردهاند. خب من استدلالم این است که از متقاضیان واقعی ارز زرنگتر بودهاند، هوش تجاری بالاتری داشتهاند، ریسک بالاتری را تجربه کردهاند، زحمت بیشتری کشیدهاند (برخلاف تصور عمومی) و بخشی از آنها هم زیانهای هنگفتی کردهاند. در مجموع به نظرم میرسد که یک مانع شناختی در اقتصاد ایران وجود دارد و آن هم این است که تولیدکننده فعال برتر اقتصادی کشور است و تجار و خدماتیها و سوداگران در ردیفهای بعدی قرار دارند.
یعنی نوسانات ارزی را بیشتر سیاستهای غلط دولت ایجاد میکند و سوداگران از وضعیت ایجاد شده تنها استفاده میکنند؟
این بحث که زیاد از سوی مقامات مسوول و سیاستگذاران مطرح میشود که باز سوداگران بازار را به هم ریختند از بنیان غلط است. این کار را دولتها میکنند و سوداگران استفادهکنندگان باهوشی هستند که از اشتباهات دولت استفاده میکنند. همانطور که گفتم توجه کنیم که سوداگری یک فعالیت بسیار پرریسک است و در این دورانها بیشترین تلفات مالی از اینهاست. متاسفانه همین مشکل شناختی تنها آنهایی را که سود کردهاند میبیند و آنهایی را که زیان کردهاند نه کسی میبیند و نه صدایشان درمیآید. فقط شما مقایسه کنید ببینید کسانی که در تولید زیان کردهاند چه صدای بلندی دارند. سالهاست که از زیان خود فریاد میزنند و دولت را موظف میکنند که به آنها کمک کند. اگر این کار را یک سوداگر بکند بیآبرو میشود. فقط خواهشم این است که من را مدافع سوداگری تلقی نکنید. تولیدکننده جایگاه خاص خودش را دارد، ولی هر فعال اقتصادی را باید در جای خودش گذاشت. یادمان باشد که بسیاری از ما هم داریم سوداگری میکنیم. وقتی من نیاز به چیزی نداشته باشم و آن را برای کسب سود بخرم، دارم سوداگری میکنم. من سوالم این است که از کدام نظم اقتصادی داریم صحبت میکنیم. اگر نظم
اقتصادی بود چطور چند نفر در بازار ارز به این راحتی میتوانند اختلال ایجاد کنند. به نظرم مشکل زاویه دید است و تا این زاویه دید درست نشود همه اشتباهات سیاستگذاری خود را به حساب سوداگران میگذاریم و با این کار دو اشتباه بزرگ میکنیم. اول اینکه عدهای را به خاطر گناه نکرده محکوم میکنیم و دوم اینکه محکومیت دیگران را به عنوان سرپوشی برای تمامی ناتواناییهای خود استفاده میکنیم. اینجا دیگر سیاستگذار دنبال مشکل خودش نمیرود، چون عامل را پیدا کرده است. در روند بعدی حمله به سوداگران را بیشتر میکنیم، چون مشکل بزرگتر شده است. من خواهشم این است که یک بار دیگر این مساله را برای خودمان حلاجی کنیم و مساله را از زاویهای دیگر ببینیم. مثلاً وقتی همه میروند ارز میخرند، اینطور تعبیر کنید که هر یک دلار خرید ارز به منظور سوداگری یک رای منفی به سیاستهای دولت است و دولت با این هجوم متوجه میشود که سیاستهایش غلط است. سپس میرود و سیاستهای خودش را بازبینی میکند.
پس به نظر شما فرقی ندارد چه کسی از نوسان ارزی سود میبرد؟
به نظرم فرقی نمیکند که چه کسی از نوسانات ارزی دارد سود میبرد. مهم این است که برای این فعالیتها، چه برای صادرکننده و چه برای واردکننده و چه برای سوداگر (که اتفاقاً بسیاری از واردکنندگان نیز کار سوداگری میکنند) باید بازارهای متشکل درست شود که هر یک با شفافیت بتوانند فعالیت خود را آزادانه انجام دهند. طبیعی است که برای تنظیم بازار محدودیتهای زیادی باید به وجود بیاید. همین الان معاملات CFD در آمریکا ممنوع است و آزادی عملی که در بازار آتی طلا در ایران است در آمریکا نیست. آنجا هم همه چیز آزاد نیست. مثلاً شما اگر بخواهید در آمریکا در بازار فارکس آزادانه دوطرفه معامله کنید با محدودیت معاملات FIFO مواجه میشوید در حالی که این محدودیت را در ایران نداریم. طبیعی است که ما هم برای منافع خود میتوانیم و لازم هم هست که محدودیتهای جدی، مخصوصاً برای سوداگری ایجاد کنیم. ولی کنترل و ممنوعیت و محکومیت با قانونگذاری و مقررات وضع کردن متفاوت است. شما ببینید چندین سال است که معاملات فارکس در ایران ممنوع است در حالی که یکی از بازارهای بسیار خوب برای ارز و از همه مهمتر برای پوشش ریسک واردکنندگان و صادرکنندگان همین بازار است
و ما با ممنوعیت آن فعالان اقتصادی را دچار مشکل جدی کردهایم. اینها را باید بازبینی کنیم تا متوجه شویم که سوداگران نه ضد تولیدند و نه مخل نظم اقتصادی. این زاویه دید باید طوری باشد که دوربین را از روی سوداگران بردارد و روی دولت بگذارد. ببینید سوداگران تا چه حد ملعبه دست سیاستمداران شدهاند که در جریان سقوط یورو در یکی دو سال گذشته حتی مرکل، صدراعظم آلمان سوداگران را علت این نابسامانی ذکر کرد. ولی مرکل ناجوانمردانه هیچگاه به طرح غلط اتحادیه اروپا به عنوان عامل اصلی سقوط یورو اشارهای نکرد و وقتی خودش فهمید که بیجهت دارد سوداگران را محکوم میکند صحبتهای خودش را اصلاح کرد.
باور غلطی که هر چند در کلام گفته نمیشود ولی به آن عمل میشود این است که دولت زیاد میداند. مثلاً وزیر صنایع صنعت را از صنعتگران بهتر میشناسد. یا اینکه بانک مرکزی درک درستتری از تحولات ارزی کشور دارد تا فعالان بازار ارز.
با این اوصاف سیاست تثبیت ارز و به طور کلی سیاستهای ارزی دولت و بانک مرکزی در سالهای گذشته چه اثری بر اقتصاد کشور و متعاقباً آشفتگی نرخهای بازار پول داشته است؟
سیاست تثبیت نرخ ارز به طور مشخص سوداگر و رانتخوار تولید میکند. خودمان آنها را تولید میکنیم و آنها هم شروع به فعالیت میکنند و بعد گلایه میکنیم که سوداگران بازار ارز را به هم ریختند. از این گذشته یک باور بسیار شایع و عمومی و در عین حال غلط در جامعه وجود دارد و آن این است که نرخ ارز پایین خوب است. میدانم که این باور ریشه در تاریخ اقتصادی ایران دارد و چون یک پدیده شناختی است به این راحتیها درست نمیشود. کسانی که این باور را دارند با واقعیات اقتصادی و ارزی کشور همانگونه که هست ارتباط برقرار نمیکنند. آنها واقعیات اقتصادی را با باورهای خود نگاه میکنند و در نتیجه چیزی را میبینند که «دوست دارند». این نوع مشکلات شناختی در اقتصاد ایران بسیار بالاست و به همین خاطر است که وقتی کار جلو نمیرود باید فرد عوض شود. چون با رفتنش هم باورهایش و هم مجموعه پارادایم شناختیاش میرود. بنابراین تثبیت نرخ ارز و پایین نگهداشتن آن دو سیاست غلطی بوده است که چندین دهه بر اقتصاد ایران حاکم بوده است و همانطور که گفتم مشکلات متعدد و ساختاری برای اقتصاد ایران پدید آورده است. بدون تعارف بگویم، کشورهای خارجی نمیتوانند اینطور به
اقتصاد ایران لطمه بزنند که خودمان داریم میزنیم. وقتی سیستم ارزی گرفتار تثبیت و تعادل اجباری در سطح پایین میشود، این شکل تعادل به حوزه پولی و بانکی کشور هم رسوخ میکند و این عدم تعادل سرکوبشده (که بیشتر به تعادل اجباری شباهت دارد) به این بخش کشیده میشود. مثلاً روی نرخ سپردهها، قیمت پول، هزینه جمعآوری سپرده، هزینه دریافت وام از بانکها، جذابیت سپردهگذاری و مسائل دیگر اثر میگذارد. این رابطه معکوس هم هست. یعنی عدم تعادلهای جدی در سیستم بانکی به بازار ارز کشیده میشود و این بازار را دچار شرایط ناخواسته میکند. نتیجه همه اینها بالا رفتن نوسان (Volatility) است. وقتی نوسان بالا میرود جذابیت برای کارهای سوداگری بیشتر میشود. متاسفانه ما یاد گرفتهایم که علل ایجاد این نوسانها را به فعالیت سوداگرانه نسبت میدهیم.
یک مطلب هم دوست دارم اضافه کنم و آن هم اشاره به یک باور غلط دیگر است. این باور که هر چند در کلام گفته نمیشود ولی به آن عمل میشود این است که دولت زیاد میداند. مثلاً وزیر صنایع صنعت را از صنعتگران بهتر میشناسد. یا اینکه بانک مرکزی درک درستتری از تحولات ارزی کشور دارد تا فعالان بازار ارز. به همین دلیل است که وقتی یک نوسان یا عدم تعادل جدی در یک بازار به وجود میآید، چون دولت اشتباه نمیکند (اینجا منظورم دولت روحانی نیست، بلکه منظورم همه دولتها در بعد از انقلاب است)، در نتیجه کسی یا چیزی خارج از محدوده دولت باید مسبب اصلی شرایط باشد. دلالان و سوداگران در این شرایط کلمات کلیدی دولتها و سیاستگذاران است.
با توجه به اینکه سیاستهای تثبیت به دلیل همزمانی با سیاستهای پولی تورمی، بحرانهای آتی ارزی را در بطن خود پرورش داده است، علت اینکه سیاستگذار پولی از تجارب گذشته درس نگرفته است و بازهم به همین سیاستگذاری مشغول است، چیست؟
اول اینکه همانطور که گفتم یک باور و ارزش غلط اقتصادی در بین کارشناسان و سیاستمداران وجود دارد که ارز ارزان خوب است و اگر ارز گران شود هم بد است و هم اینکه یک جایی در سیستم اقتصادی کشور مشکل وجود دارد. و چون مقامات سیاستگذاری کشور ابزارهای بهتری برای کنترل ارز دارند تا کنترل تورم، بنابراین ارز را کنترل میکنند و چون نمیتوانند تورم را به راحتی کنترل کنند، تورم بیشتر میشود و فاصله بین تورم ارز و تورم قیمتها بیشتر میشود و به طور طبیعی یک واگرایی (Divergence) در سیاستها و متغیرهای اقتصادی به وجود میآید. دوم، دولت با تثبیت نرخ ارز میتواند تورم را در سطح اقتصاد ملی کنترل کند. متاسفانه ابزار پوشش ناکارآمدی دولتها در بعد از انقلاب فروش بیشتر نفت و در کنار آن افزایش حجم نقدینگی بوده است. وقتی از این دو ابزار زیاد استفاده شود و به طور مستمر هم باشد، قیمتها شروع به بالا رفتن میکند و در اینجا واردات کالا سریعترین، در دسترسترین و اثربخشترین و در عین حال ناسالمترین سیاست برای سرکوب تورم میشود که برای اثربخش کردن آن لازم است نرخ ارز تثبیت شود.
به نظرم مشکل زاویه دید است و تا این زاویه دید درست نشود همه اشتباهات سیاستگذاری خود را به حساب سوداگران میگذاریم و با این کار دو اشتباه بزرگ میکنیم. اول اینکه عدهای را به خاطر گناه نکرده محکوم میکنیم و دوم اینکه محکومیت دیگران را به عنوان سرپوشی برای ناتواناییهای خود استفاده میکنیم.
سوم، سیاستگذاران برای اینکه بتوانند خوب عمل کنند و بمانند، لازم است رای مجلس را داشته باشند. یکی از قویترین پوزیشنها برای حفظ ارتباط سیاستگذار با مجلس دفاع از نرخ ارز پایین است. شما اگر نگاهی به تمامی دورههای مجلس در بعد از انقلاب داشته باشید، متوجه میشوید که در هیچ دورهای مجلس از نرخ واقعی ارز دفاع نکرده است و همیشه از ارز ارزان دفاع کرده است. حتی کسانی که در حوزه اقتصادی دستی ندارند و حتی با مفاهیم اقتصادی هم آشنایی زیادی ندارند، ولی با این حال معتقدند که برای اداره امور مردم و کشور لازم است ارز ارزان باشد. بنابراین نرخ ارز پایین و با ثبات یکی از مهمترین عوامل هماهنگ شدن با سیاست در ایران است. چهارم، طیف وسیعی از انحصارگران اقتصادی که تعداد و قدرتشان هم بسیار زیاد است وابسته به واردات هستند و طبیعی است که برای افزایش حاشیه سود از موضع پایین بودن نرخ ارز برای منافع انحصاری خود استفاده میکنند. حجم این واردات به میزانی است که اگر سود به دست آمده برای یک سال را به دست بیاورید متوجه میشوید که این میزان سود بدون دسترسی داشتن به واردات ارزان (از طریق نرخ پایین ارز) امکانپذیر نیست. پنجم،
واردکنندگان در کشور متمرکزند و متاسفانه حوزه واردات کشور درگیر ساختارها و رفتارهای انحصارگرایانه است. در بعضی از کالاها واردات در اختیار چند نفر است و گاهی اوقات در اختیار یک یا چند سازمان دولتی است. این تمرکز همراه خود قدرت سیاسی و لابیگری میدهد و از همین طریق کانال فشار برای نگه داشتن نرخ ارز در سطحی پایین باز میشود.
تغییر مداوم قوانین و مقررات مربوط به نحوه تعیین نرخ ارز در کشور ما چقدر روی بیثباتی بازار ارز موثر بوده است؟ راهکار پیشنهادی برای این موضوع چیست؟ آیا نیاز به قوانین واحد برای ارز احساس میشود؟ راهکار چیست؟
به نظرم مشکل در قوانین خوب یا بد یا نداشتن قانون نیست. مشکل اساسی و مانع اصلی در حوزه ارز و سیاستهای ارزی مانع شناختی است. وقتی این مانع شناختی وجود داشته باشد، به دنبال آن قوانین خوبی تدوین نمیشود و نهادهای سازگار با فرآیند اقتصادی کشور ایجاد نمیشود. نکته مهم این است که موانع شناختی در حوزه سیاستگذاری ارز عجیب بین سیاستمداران کشور مورد تفاهم است و به همین دلیل است که پنج سال است از این سیاست دفاع میشود و چون مانع شناختی است، همین مانع، مانع میشود که ارزیابی درستی از ناکارآمدی سیاستهای ارزی داشته باشیم. چون ذهن شکلگرفته واقعیتها را نمیبیند، بلکه چیزی را میبیند که دوست دارد.
برخی کارشناسان دلایل بیثباتی ارزی را در سمت عرضه ارز میدانند که در کشور ما بسیار غیرمتنوع بوده و تا حدود زیادی انحصاری و در اختیار دولت است. با توجه به این امر آیا در فضای پسابرجام زمینه باز شدن بازار ارزی کشور مهیا شده است؟
بله، از جمله عوامل مهم بیثباتی بازار ارز انحصاری بودن بازار و آن هم در دست سیاستگذار است، عرضه ارز اصلاً تنوع ندارد، عرضهکننده و تقاضاکننده ارز دارای درجه انحصار بالایی است، یعنی از طرف عرضه و تقاضا انحصار وجود دارد و بنابراین هر کجا انحصار است نوسان است و شفافیت نیست. ضمناً چون منبع اصلی درآمدهای ارزی نفت و مشتقات آن است و قیمت نفت هم دارای نوسان بالایی در بازارهای جهانی است، بنابراین در مجموع درآمدهای ارز کشور بیثبات میشود. از همه بیثباتتر نگاه دولتها به بازار است که نتیجه آن بیثباتی در سیاستهاست.
دیدگاه تان را بنویسید