عوامل توسعهنیافتگی صنعت نساجی ایران
نساجی نمرده که احیا شود
وزیر محترم صنعت، معدن و تجارت فرمودهاند قصد دارند صنعت نساجی را احیا کنند.
وزیر محترم صنعت، معدن و تجارت فرمودهاند قصد دارند صنعت نساجی را احیا کنند. این امر بسیار مبارکی است. احیا کردن صنعت نساجی را نمیگویم، توجه آقای وزیر به این صنعت کهن، مورد نیاز و به شدت اشتغالزا منظورم است. امیدوارم که این بذلتوجه جدی و پیگیرانه باشد. صنعت نساجی در دوران پیش از انقلاب از صنایع معتبر و مطرح کشور بوده اما متاسفانه قربانی چپگراییهای اوایل انقلاب شده است. واحدهای بزرگ، توانا و خوشنام محصولاتی در قالب برندهایی به تولید میرساندند که حداقل همیشه در منطقه شناختهشده و مورد استقبال بودند.
این برندها نظیر نساجی مازندران، مخمل و ابریشم کاشان و ریسندگی کاشان نیازهای داخلی را به شکلی آبرومندانه تامین میکردند. این واحدها از تکنولوژیهای روز برخوردار بودند و مدیران و کارکنان قابلی آنها را اداره میکردند. برای رفع نیازهای این واحدها کارخانه پلیاکریل ایران با شراکت دوپان آمریکا تاسیس شد. این واحد هنگام شروع بهرهبرداری از آخرین روشهای تولیدی جهان استفاده میکرد و محصولش نیازهای تعداد زیادی از واحدهای دیگر را برطرف میکرد. اما با شروع انقلاب و مصادره بسیاری از این بنگاهها اداره آنها به دست مدیران برگزیده دولت افتاد. این مدیران اگر نگوییم صلاحیت لازم را نداشتند، حداقل اداره اینگونه بنگاهها از عهده آنها برنمیآمد. زیرا تجربه آن را نداشتند. شروع جنگ هم مزید بر علت شد و آرامآرام دولتهای مختلف مجبور به بازخرید کارکنان و تعطیلی بسیاری از این واحدها شدند.
در حال حاضر تعداد محدودی از آنها باقی ماندهاند که آنان نیز سرنوشتی جز تعطیلی ندارند. همزمان با سرنوشت تاسفبار بنگاههای مصادرهشده و تعطیلشده، بخش خصوصی پس از پایان جنگ به تدریج با گرفتن مجوز از وزارت صنعت و معدن به خصوص با تخصیص ارز رقابتی شروع به سرمایهگذاری کرد. عمده صاحبان اینگونه سرمایهگذاریها مدیران نسبتاً موفقی بودند که از واحدهای تعطیلشده یا در حال تعطیل حاضر به همکاری با مدیران سطح بالا و ناتوان بنگاههای قدیمی نبودند و ترجیح میدادند خود و چند نفر از دوستان همفکر خود واحد کوچکی را راهاندازی کنند، این روند تاکنون ادامه داشته و در حال حاضر تعداد 9818 بنگاه کوچک و متوسط بر اساس آمار مدیریت کل نساجی وزارت صنعت، معدن و تجارت از آن وزارتخانه مجوز گرفته و تا قبل از رکود به شدت مشغول بهرهبرداری بوده و قادر بودند سالانه نزدیک به 800 میلیون متر پارچه، 80 میلیون مترمربع فرش ماشینی، 200 هزار تن انواع نخ پنبهای، 275 هزار تن الیاف پلیاستر، 340 میلیون مترمربع موکت از انواع مختلف، حدود 14 میلیون پارچه فاستونی و 30 میلیون تخته پتو تولید کنند. علاوه بر اقلام فوق اگر در مورد پوشاک و ورود غیرقانونی از
طریق مرزهای آبی و خاکی ساکت بمانیم که صحبت از آن بسیار دردآور است، محصولات دیگری از قبیل موکت خودرو و نخهای کاموا و برزنت هم تولید میشود که ارائه آمار همه آنها موجب طولانی شدن بحث میشود و به همین آمار بسنده میکنم.
ملاحظه میشود که صنعت نساجی نمرده است و اگر کسی قصد احیای آن را داشته باشد، باید توجه داشته باشد در مقایسه با همسایهمان ترکیه و دیگر کشورهایی مانند بنگلادش، ویتنام و کامبوج توسعهیافته نیستیم. از سویی اگر مدیران ارشد ادارهکننده کشور نگران اشتغال باشند و بخواهند با سرمایهگذاری کمتر اشتغال بیشتری ایجاد کنند، ناچار هستند به سمت این صنعت بروند به شرط اینکه دغدغهشان برای تولید محصولات پتروشیمی، خودرو و فولاد وقتی بگذارد. یکی از مشکلات اساسی صنعت نساجی تامین مواد اولیه و کمبود پنبه است. در سال 1353 در کشور ما نزدیک به 240 هزار تن پنبه تولید شده است که حدود یکسوم آن مصرف داخل و بقیه به عنوان طلای سفید صادر شده است. در حال حاضر نیز سالانه نزدیک به 50 هزار تن یا کمی بیشتر پنبه تولید میشود که در چند سال اخیر تقلیلی تاسفبار را در این خصوص مطرح کردیم که وزارت محترم کشاورزی انجمن نساجی و شخص بنده را به جرم تشویش اذهان عمومی به دادرسی کشاندند. واقعاً این رشد منفی تولید پنبه و مطرح کردن آن اذهان عمومی را مشوش میکند؟ این موضوع بسی جای تامل دارد.
از منظری دیگر رکود و کاهش قدرت خرید مردم و اصطلاحاً کوچک شدن بازار مسالهای جدی است که باعث توقف تولید حدود 50 درصد ظرفیت بنگاههای نساجی شده است. رابطه این صنعت با نظام بانکی مانند صنایع دیگر کشور است. کمبود نقدینگی و بیتوجهی و مشکلات بانکی مسالهای است که گریبانگیر همه صنایع و همه تولیدات است. با نرخ سود نزدیک به 30 درصد اگر کسی بخواهد سرمایهگذاری کند باید در سالم بودن مشاعرش تردید کرد. از طرف دیگر دریافت وام ارزی و بازپرداخت در سالهای آینده همان مشکلی را به وجود خواهد آورد که امروز دریافتکنندگان وام از صندوق ذخیره ارزی دچار آن هستند و به چه کنم چه کنم، افتادهاند. بزرگی با سابقه 60 ساله در تولید و صنعت پیشنهاد میکرد که باید دریافت وام ارزی را تحریم کنیم. از کجا میدانیم هشت سال، 10 سال دیگر قیمت ارز چقدر است که از حالا تعهد پرداخت آنها را کنیم؟
باید در نظر داشت ویژگی منحصربهفرد صنعت نساجی این است که تعداد کمی واحد دولتی یا شبهدولتی در آن وجود دارد، همچنین نزدیک به 92 درصد این صنعت به وسیله بخش خصوصی اداره میشود و دلیل بیتوجهی دولتها به آن هم همین است. اگر دولت یا شبهدولتیها در آن شریک بودند، احتمالاً سرنوشت بهتری میداشت. مشکل دیگر روابط این صنعت با واحدهای پتروشیمی است. قسمتی از نیازهای صنعت نساجی به وسیله این صنعت تامین میشود، نظیر پلیپروپیلن و پلیاستر. روش جاری تامین این مواد خرید از طریق بورس کالاست که قیمتها نسبتاً شفاف و خرید و فروش مشخص است. معلوم نیست چرا این روزها شرکتهای پتروشیمی یا وزارت صنایع عنوان کردهاند که بهتر است فروش محصولات پتروشیمی از بورس خارج شود. از بورس خارج شدن همان و رونق بازار گرم دلالیها و سفتهبازان همان. معلوم نیست رانتخواران و مفتخوران تا کجاها نفوذ دارند که درصدد هستند یک جریان آرام و کممساله را باز به هم بریزند، تجربهای که قبلاً نیز اتفاق افتاده است.
صادرات صنایع نساجی ایران در سالهای گذشته حول و حوش یک میلیارد دلار تا 2/1 میلیارد دلار بوده است. این در حالی است که ترکیه در سال 5/18 میلیارد دلار پوشاک و 5/8 میلیارد دلار محصولات دیگر نساجی صادر میکند. بنگلادش نزدیک 30 میلیارد دلار و ویتنام حدود هشت میلیارد دلار و کامبوج نزدیک پنج میلیارد دلار صادرات پوشاک دارند. 50 درصد صادرات نساجی ایران فرش ماشینی است. در تولید این محصول (فرش ماشینی) در جهان دوم یا سوم هستیم و محصولاتی در این عرصه تولید میشود که مشابه آن در جهان تولید نمیشود. برای این رشته امیدواری بسیاری به صادرات در آینده پس از حذف تحریمها داریم. از سویی بر این باور هستم که آمد و رفت هیاتهای تجاری بیشتر برای فروش کالاهای خودشان است. فعلاً تا روشن شدن بسیاری از مسائل کسی به فکر سرمایهگذاری در ایران نخواهد بود. ما در زمینه جذب سرمایه تغییرات بسیاری در قوانین و عملکرد روابط خارجیمان لازم داریم تا سرمایهگذاران را وارد همکاری کنیم. تلاش میکنیم علاقهمندانی برای همکاری در تولید محصولات نساجی و پوشاک بیابیم، مقدمات مذاکره در این مورد را شروع کردهایم ولی همه منتظر تسهیلات پساتحریم هستند و چگونگی
عملکرد مدیران اقتصادی ما را با دقت رصد میکنند تا در موقع مناسب تصمیمها را اجرا کنند.
بعد دیگر قضیه، مشکل فرهنگی خرید کالای خارجی است بدون توجه به اینکه این کالا واقعاً از خارج آمده یا تولید داخل است. ما تولیدکنندگانی در این بخش داریم که کالای خود را در بازارهای اروپا میفروشند و به خوبی در آنجا رقابت میکنند، اما در داخل نمیتوانند محل تولید محصول خود را روی آن درج کنند، زیرا در فروش آن مشکل دارند. این وضعیت تا کی ادامه داشته باشد و چه کسی باید قدم پیش بگذارد، مشخص نیست. مشاهده کردیم در نمایشگاه اخیر نساجی و پوشاک تولیدکنندگان بسیار امیدوارانه بازار را نگاه میکنند و شاید اولین قدمها همین نمایشگاهها باشند که هموطنانمان مشاهده کنند دستاورد تولیدکنندگان داخلی دستکمی از رقبای خارجی ندارند. بنابراین صنعت نساجی زنده است، تلاش میکند، رقابت میکند، صادرات قابل قبولی به سنت صنایع دیگر دارد. اینکه وزارت صنعت این بخش از تولید را میبیند، امیدوارکننده است. اما بدون این تعریف و تمجید گرچه به سختی اما توسعه این صنعت اتفاق خواهد افتاد و نساجی جایگاه مناسب خود را در قلب اقتصاد کشور خواهد یافت.
دیدگاه تان را بنویسید