تاریخ انتشار:
همهپرسی ایتالیا و پیامدهای جهانی آن
نه به محیط زیست، آری به روسیه
شکست همهپرسی ایتالیا درباره اصلاحات پیشنهادی با موضوع قانون اساسی، جدیدترین خط گسلی است که بر بنیاد اتحادیه اروپا ترک میاندازد – گسلی که میتواند پیامدهای جهانی داشته باشد.
شکست همهپرسی ایتالیا درباره اصلاحات پیشنهادی با موضوع قانون اساسی، جدیدترین خط گسلی است که بر بنیاد اتحادیه اروپا ترک میاندازد - گسلی که میتواند پیامدهای جهانی داشته باشد. اصلاحات پیشنهادی اگر به تایید میرسیدند، قانون اساسی ایتالیا را در جهتی تغییر میدادند که حجم و قدرت پارلمان کشور را کاهش دهد. اصلاحات، هدف محوری نخستوزیر ایتالیا، ماتئو رنتزی، بود و به آغاز تصدیگری او در حدود سه سال پیش برمیگردد. رنتزی آینده خود را به این اصلاحات گره زد و اعلام کرد در صورت پیروزی «نه» به این اصلاحات، کنارهگیری میکند. چهارم دسامبر، رایدهندگان یکصدا اصلاحات را رد کردند: حدود سهپنجم مشارکتکنندگان به «نه» رای دادند. رنتزی نیز به وعدهاش عمل کرد و از مقام خود کناره گرفت.
از آن زمان، بیشتر پوشش رسانهای بر آثار و پیامدهای فوری تمرکز کردهاند: گمانهزنی درباره اینکه انتخابات جدید چه زمانی برگزار میشود، و چه کسی نخستوزیر بعدی است. آنهایی که کمی عمیقتر به مسائل نگاه میکنند، گزارش میدهند که اغتشاش بعد از این به معنای کاهش بیشتر سرعت رشد اقتصادی ایتالیا -یکی از عقبماندهترین اقتصادهای اتحادیه اروپا- است. ثبات بخش بانکی تحت فشار کشور کمتر از گذشته میشود، و دستکم یک بانک بزرگ تا مرز فروپاشی میرود. پس از دوره کوتاهی از پیشبینیپذیری سیاسی، کشوری که به زودی شصت و چهارمین دولت خود در طول 70 سال را به چشم خواهد دید، به سبک و سیاق قدیمی فاسد خود بازمیگردد. اما آثار ماندگار آنچه در ایتالیا در حال وقوع است شاید از هر چیز دیگری مهمتر باشد.
پریشانیهای سیاسی ایتالیا نشانگر ضربهای سنگین به اتحادیه شکننده اروپاست. در میان دیگر چیزها، اخباری از ایتالیا ممکن است توان اروپا برای تداوم رهبریاش در زمینه سیاستگذاری برای تغییرات زیستمحیطی را از دست بدهد. تحولات توانایی بلوک 28کشوری را برای مقابله با بحران جهانی پناهجویان محدود کرده، دورنماهای طولانیمدت برای واحد پول یورو را مخدوش کرد، و شاید ترسناکتر از همه، با از بین بردن نیروی متوازنکنندهای که یک اتحادیه اروپای نیرومند و متحد ایجاد میکند، روسیه ولادیمیر پوتین را برجسته میکند. جیان فرانکو گالو، یک تحلیلگر مسائل سیاسی در بنیاد امنیتی ABS در میلان، میگوید: «حداقل، برای یک یا دو سال آتی، ایتالیا دیگر در میان صداهایی که خواهان وحدتی بزرگتر برای اروپا بودند حضور نخواهد داشت. اما خطر جدی این است که بیثباتی کشور میتواند همچنین حرکت به سمت پوپولیسم و ناسیونالیسم را در اتحادیه شدیدتر کند و تجربه اروپایی و ارزشهای بنیادی آن را به نابودی بکشاند.» النورا پولی، از موسسه امور بینالمللی - یک اندیشکده مستقر در رم، با حرفهای گالو موافق است. او میگوید: «رشد پوپولیسم یعنی اینکه کشورها به منافع ملیشان
اولویت میدهند. این ضد این ایده است که برخی مسائل مشخص، پاسخهای «اروپایی» دارند.»
دستکم در نگاه نخست، روشن نیست که کدام سویه از همهپرسی ایتالیا بیش از همه ضد جریان اصلی سیاست بود، چیزی که نظرسنجان میگویند برای بسیاری از ایتالیاییها گیجکننده بود. اگر رایها به سمت «آری» رفته بودند، حجم و قدرت سنای ایتالیا کاهش مییافت. رنتزی کوشید اصلاحات را با این استدلال که روند قانونگذاری را تسهیل و در طول زمان صدها میلیون یورو درآمد، حق بازنشستگی و هزینههای دیگر را حفظ میکند، به مردم بقبولاند.
بسیاری از رایدهندگان از این رو علیه اصلاحات رای دادند تا ضربهای به رنتزی بزنند، نخستوزیری که روز به روز بیشتر فضا را قطبی میکرد. اما در برخی حلقهها این هراس نیز وجود داشت که کشوری در معرض رهبران تا بن دندان مسلح به سبک بنیتو موسولینی و سیلویو برلوسکونی، هر کسی را که در مقام نخستوزیری قرار بگیرد بیش از حد قدرتمند میکند. فرانکو پاوونچلو، تحلیلگر سیاسی و رئیس دانشگاه جان کابوت رم، میگوید: «رایدادن به نفع همهپرسی، جانبی که رنتزی برای آن جنگید، عملاً انتخاب نفاقافکنتر بود، مخصوصاً تا وقتی که پیامدهای سیاسی بالقوه را مد نظر میگیرید.» پاوونچلو به این احتمال اشاره میکند که پیروزی همهپرسی میتوانست قدرت را به جنبش پوپولیستی پنج ستاره تقدیم کند، جنبشی که ازسوی بپه گریلو -کمدینی که یک شبه فعال اجتماعی از کار درآمد- تاسیس شد. اکثر رهبران جنبش پنج ستاره میگویند ایتالیا باید واحد پولی یورو را کنار بگذارد و کشور بهتر است که یکسره خارج از اتحادیه اروپا کار کند.
به محض عمومی شدن نتیجه همهپرسی، گریلو خواستار انتخابات زودهنگام شد. ممکن است که انتخابات در فوریه 2017 برگزار شود، هرچند تا آن زمان یک دولت موقت امور را بگرداند. اما فارغ از اینکه انتخابات بعدی چه زمانی برگزار میشود، نیروهای گریلو در موضع خوبی قرار دارند برای اینکه نقشی پرسر و صدا برای رسیدن به آرا را بازی کنند. مائوریو کالیز، نویسنده و کارشناس سیاسی در دانشگاه ناپل، میگوید: «جنبش پنجستاره گریلو برنده اصلی همهپرسی است، و همه نشانهها حاکی از آنند که در طول 15 ماه آینده انجام کاری خاص دشوار خواهد بود. رنتزی ریسک کرد: اگر میبرد، میتوانست قدرتمندترین رهبر اروپا باشد. با این شکست، همه چیز به هم ریخته است.»
رای «نه» ایتالیاییها به اصلاحات رنتزی همزمان با غوطهوری جهان در موج ضد جریان اصلی و ناسیونالیستی رخ داد؛ موجی که با رای برگزیت در بریتانیا و پیروزی دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا برجسته شد. اما همهپرسی ایتالیا تماماً درون این روایت نمیگنجد: نظرسنجان میگویند بسیاری از کسانی که علیه همهپرسی رای دادند هنوز با به قدرت رسیدن جنبش پنجستاره مخالفند. رنتزی از هدایت دولت موقت سر باز زده، اما اگر یک چهره محترم و مقبول این نقش را بر عهده بگیرد -گزینه مطلوب در حال حاضر وزیر اقتصاد رنتزی، پییر کارلو پادوآن است- ترس از فروپاشی دولت میتواند به او قدرت سیاسی لازم را برای حفظ ثبات امور بدهد. علاوه بر این، تحلیلگران میگویند اگر پیامدهای رای برگزیت یا سیاستهای دولت ترامپ برای مردم مطلوب نباشند، رایدهندگان به دنبال گزینههای جریان اصلی خواهند رفت.
با این حال، نتیجه همهپرسی ایتالیا برای طرفداران یک اروپای متحد نگرانکننده است و بسته به اینکه در سایر نقاط اروپا چه اتفاقی میافتد ممکن است پیامدهای بدتری نیز داشته باشد. در مجارستان، جایی که دو حزب ناسیونالیست برای کسب بیش از نیمی از آرا در دو انتخابات گذشته با هم ادغام شدند، و نیز در دانمارک، لهستان، هلند و سوئیس (البته سوئیس عضو اتحادیه اروپا نیست) جنبشهای پوپولیستی در حال رشد و گسترشاند. اما بزرگترین نگرانی فرانسه است؛ جایی که جبهه ملی -یک حزب مهاجرستیز و اروپاستیز- حدود یکسوم از آرای انتخابات منطقهای در سال گذشته را از آن خود کرد و پنج ماه مانده به رایگیری برای انتخاب جانشین فرانسوا اولاند، نظرسنجیها نشان میدهند که رهبر این حزب، مارین لوپن، شانه به شانه نامزد راست میانه، فرانسوا فیون، پیش میرود. اوا جیووانی، نویسندهای که آخرین کتابش درباره رشد ناسیونالیسم در اروپاست، میگوید: «البته، شوکهکننده بود وقتی بریتانیا رای به خروج از اتحادیه اروپا داد، اما فراموش نکنید که بریتانیا حتی تا سال 1973 به اتحادیه نپیوست و هیچوقت یورو را به عنوان واحد پولی خود نپذیرفت.» او میافزاید: «اما اگر در فرانسه
و ایتالیا، دو عضو از شش عضو موسس اتحادیه اروپا، اوضاع شروع به از هم پاشیدن کند، میتوانید ببینید که همه چیز فرو میپاشد. اگر این اتفاق بیفتد، به نظر من یورو از میان میرود، مرزهای باز از میان میروند، و در آن نقطه آنچه از اتحادیه اروپا باقی میماند، یک پوسته خالی بیش نخواهد بود.»
* اریک جی لیمان خبرنگار آزاد ساکن رُم است که رویدادهای جاری ایتالیا و واتیکان، مسائل مربوط به تغییرات زیستمحیطی، سینما و صنعت غذا را پوشش میدهد. این یادداشت در نشریه الکترونیکی Pacific Standard منتشر شده است.
دیدگاه تان را بنویسید