شناسه خبر : 38237 لینک کوتاه

زیست‌بوم‌کُشی

چرا سیاستگذاری در محیط زیست ضروری است؟

 

 

فرشید فرحناکیان / دکترای حقوق

بشر هنوز یاد نگرفته است که هرگونه پیشرفت برنامه‌ریزی‌نشده و شتاب‌زده ممکن است باعث ایجاد پیامدهای ناخوشایندی شود. لِدِربِرگ؛ زیست‌شناسی که در 33 سالگی به دلیل تحقیقاتش بر روی ژنتیک باکتریایی موفق به کسب جایزه نوبل شد، بر این نظر است که انسان‌ها نمی‌توانند با این واقعیت کنار بیایند که طبیعت گرایش خاصی به رفاه انسان‌ها نسبت به سایر گونه‌ها ندارد. جان اشتاین‌بک داستان غم‌انگیز افراد ناامیدی را که به دلیل طوفان‌های شن مجبور به مهاجرت شدند موضوع اصلی خود در رمان «خوشه‌های خشم» قرار داد. در این کتاب به شرح مصیبت‌های مردمی پرداخته می‌شود که اولین پناه‌جویان آب‌وهوایی آمریکا هستند. در حقیقت روایت انسان‌هایی است که با کنش‌های خود باعث ایجاد واکنش از جانب طبیعت می‌شوند. این داستان همچنان هم ادامه دارد. در طول یک سال، نزدیک به 80 میلیارد حیوان کشته می‌شوند تا گوشت موردنیاز جهان تامین شود. در این آمار تعداد ماهی‌های مصرف‌شده، حساب نشده است. تولیدات حیوانی فقط 18 درصد از کل کالری‌های سرتاسر جهان را تشکیل می‌دهند با این‌ حال 80 درصد زمین‌های زراعی کره زمین را اشغال کرده‌اند. این آمار ما را به آشنایی با مفهوم اِکوساید (Ecocide) یا زیست‌بوم‌کُشی رهنمون می‌سازد.

 

فرآیند زیست‌بوم‌کُشی

جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، آزاد و پویاست از همین رو ناپایدار نیز خواهد بود؛ زیرا ایجاد پایداری در هر پدیده‌ای که به‌صورت آزاد باشد، کار دشواری است. فرید زکریا در کتاب «10 درس برای جهان پس از کرونا» بر این نظر است که در هر سیستمی از میان این سه مشخصه، یعنی آزادی (Open)، پویایی (Fast) و پایداری (Stable)، شما فقط می‌توانید دو تا از آنها را داشته باشید. یک سیستم آزاد و پویا دقیقاً مانند جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، به‌طور ذاتی ناپایدار خواهد بود. یک سیستم پویا و پایدار مانند چین شرایط بسته خواهد داشت. اگر سیستمی آزاد و پایدار باشد، به‌ احتمال ‌زیاد به‌جای پویایی در حالتی ایستا قرار دارد. به امپراتوری‌های عثمانی و اتریش-مجارستان در قرن نوزدهم فکر کنید: گسترده، آزاد، متنوع و همچنین روبه ‌زوال. هرچه سیستم آزادتر و پویاتر باشد، ناپایداری بیشتری نیز خواهد داشت. ما جهانی خلق کرده‌ایم که به‌صورت پیوسته با تمام سرعت در حال حرکت است. در یکی از گزارش‌های اتحادیه اروپا در سال 2019 که 145 کارشناس با توجه به داده‌های به‌دست‌آمده از 50 کشور نوشته‌اند نتیجه‌گیری می‌شود: «طبیعت با سرعتی که هیچ‌گاه در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است، به سمت نابودی و زوال پیش می‌رود.» در این گزارش آمده است که 75 درصد خشکی با فعالیت‌های انسان شدیداً دچار تغییر شده است. این امر در اقیانوس‌های جهان به 66 درصد می‌رسد.

جَرِد دایموند در کتاب «فروپاشی» هشت فرآیند اصلی نابودی اکولوژیک جوامع را چنین برشمرده است: 1- جنگل‌زدایی و تخریب زیست‌بوم؛ 2- معضلات خاکی (فرسایش، شور شدن خاک و کاهش حاصلخیزی)؛ 3- مسائل مدیریت آب؛ 4- شکار بیش ‌از حد؛ 5- ماهیگیری فراتر از نیاز؛ 6- تاثیر گونه‌های واردشده بر گونه‌های بومی؛ 7- رشد جمعیت انسانی؛ 8- افزایش تاثیر سرانه مردم. او از این فرآیندها با عنوان اِکوساید (Ecocide) یا زیست‌بوم‌کُشی یاد می‌کند. زیست‌بوم‌کُشی همراه آینده‌ای است با استانداردهای زیستی پایین‌تر، مخاطرات مزمن بیشتر و تحلیل رفتن چیزهایی که اکنون آن را برخی از ارزش‌های خود تلقی می‌کنیم. خلاصه استدلال دایموند آن است که آدمیان در هر جامعه‌ای می‌توانند به دام بهره‌برداری بیش ‌از حد از منابع محیط زیستی بیفتند.

محمد فاضلی در کتاب «ایران، بر لبه تیغ» اظهار می‌دارد دایموند در اصل به مفهوم تراژدی کالاهای عمومی اشاره می‌کند و از قرار گرفتن در دام اجتماعی سخن می‌گوید، یعنی وضعیتی که هر کس منافع کوتاه‌مدت خود را بر منافع درازمدت ترجیح می‌دهد (عقلانی عمل می‌کند) و در درازمدت فاجعه جمعی همه را دربر می‌گیرد.

 

سیاستگذاری عمومی در مبارزه با زیست‌بوم‌کُشی

الینور اُستروم اقتصاددان برنده جایزه نوبل، در کتاب «حکمرانی بر منابع مشترک» و پس ‌از آن در کتاب «فهم تنوع نهادی» نظریه‌ای برای مدیریت پایدار منابع مشترک بسط داده است و به این سوال پاسخ می‌دهد که مشارکت‌کنندگان در بهره‌برداری از یک منبع مشترک (نظیر آبخوان، جنگل، مرتع، ماهیان دریا و...) چگونه می‌توانند نظام پایداری برای بهره‌برداری از منبع ایجاد کنند.

اُستروم هفت اصل طراحی نظام‌های پایدار منابع مشترک را برای تبیین قوت نهادی نظام‌های بهره‌برداری از منابع مشترک در فصل سوم کتاب حکمرانی بر منابع مشترک با عنوان «تحلیل منابع مشترک پایدار، خودسازمان‌ده و خودحکمران» برمی‌شمرد و آنها را عامل غلبه بر موانع کنش جمعی هماهنگ می‌خواند.

این عوامل عبارت‌اند از: 1- مرزهای تعریف‌شده و صریح افراد و کنشگران برداشت‌کننده از یک منبع؛ 2- تناسب میان قواعد تخصیص زمان، مکان، فناوری یا مقدار برداشت از منبع با در نظر داشتن مقدار کار، مواد یا پولی که باید در آن هزینه شود مرتبط با شرایط محلی منبع؛ 3- وجود ترتیبات انتخاب جمعی و مشارکت اغلب افراد متاثر از قواعد بهره‌برداری از منبع در فرآیند تغییر این قواعد؛ 4- پایش و نظارت بر وضعیت منبع و رفتار بهره‌برداران؛ 5- مجازات پلکانی بهره‌برداران بر اساس شدت تخطی و بستر انجام آن؛ 6- سازوکارهای حل مناقشه میان بهره‌برداران یا بهره‌برداران و مقامات؛ 7- به رسمیت شناختن حداقل حقوق بهره‌برداران برای سازمان‌دهی جهت تمهید نهادها و سازمان‌های خود.

بیل گیتس در کتاب «تغییرات اقلیمی و آینده بشر» متذکر می‌شود که ممکن است طنزآمیز به نظر برسد که من خواستار مداخله بیشتر دولت در این موضوع باشم. هنگامی‌که مایکروسافت را می‌ساختم، فاصله خود را با سیاستگذاران در واشنگتن و سراسر جهان حفظ کردم. فکر می‌کردم آنها فقط ما را از انجام بهترین کار بازمی‌دارند. دادخواست ضدانحصاری دولت علیه مایکروسافت در اواخر دهه 1990 تا حدی باعث شد متوجه شوم که باید با سیاستگذاران در ارتباط باشم. همچنین می‌دانم که وقتی صحبت از تعهدات بزرگ می‌شود (مثل ساخت بزرگراه ملی، واکسیناسیون کودکان جهان یا کربن‌زدایی از اقتصاد جهانی) نیاز داریم که دولت با ایجاد مشوق‌های مناسب و اطمینان از کارکرد سیستم‌ها، نقش بزرگی ایفا کند.

 

سیاستگذاری عمومی داخلی در مبارزه با زیست‌بوم‌کُشی

تعداد قوانین و سیاست‌های اجرایی مرتبط با تغییرات اقلیمی (Climate-change Laws and Executive Policies) در کشورهای جهان از میانگین 60 مورد در سال 1997 به 1400 مورد در سال 2017 رسیده است. در 92 کشور حق شهروندان برای داشتن محیط زیست مناسب در قانون اساسی آورده شده است.

فریدون مجلسی مترجم کتاب «فروپاشی» جَرِد دایموند در مقدمه این کتاب می‌نویسد در کتاب نامی از ایران نیامده، اما در حیرتم که چگونه سطرسطر آن را مرتبط با این سرزمین کهن و مسائل دیرپای آن می‌بینم.

عیسی کلانتری (رئیس سازمان محیط زیست کشور) زمانی گفته بود: «سیاست‌های آبی افغانستان را آمریکا، اروپا و ترکیه می‌نویسند.» او می‌گوید «زمانی که آقای اردکانی (وزیر نیرو) تازه از خارج آمده بود و تکنوکرات هم بود، می‌گفت من با دوتا سفر موضوع را درست می‌کنم؛ اما نتوانست با 10 سفر هم موضوع را حل کند؛ چون مسائل پیچیده است».

ایران جزو 10 کشور اول تولیدکننده گازهای گلخانه‌ای است. تهران از منظر جمعیتی بیست و پنجمین شهر دنیا؛ اما از نظر مساحت در رتبه صد و بیستم جهانی قرار دارد. وزارت نیرو باید پاسخگوی کاهش منابع آب زیرزمینی باشد و وزارت جهاد کشاورزی پاسخگوی چرایی افزوده نشدن بر محصولات کشاورزی پُرآب‌بَر؛ بدون آنکه نظام حکمرانی قادر باشد تناقض این دو را در نظر بگیرد. افزایش محصول، آب بیشتر می‌خواهد و صیانت از منابع آب الزاماً با افزایش محصول سازگار نیست. چنین خصیصه‌ای را در هر عرصه‌ای می‌توان سراغ گرفت.

محمد فاضلی در کتاب «ایران، بر لبه تیغ» بر این نظر است که کاسته شدن از میزان گسست‌های میان‌بخشی ضروری است و حکمرانی جزیره‌ای باید جایش را به حکمرانی یکپارچه مبتنی بر داده‌های باکیفیت و متناسب برای سیاستگذاری بدهد و ارتباطات بین‌سازمانی بر محور این نوع داده‌ها توسعه یابد. همچنین کنش مشترک بین‌سازمانی باید تسهیل شود، داده‌ها امکان اعتبارسنجی داشته باشند، از پس ارزیابی دقیق پیامدهای سیاستگذاری برآیند، زمینه را برای اقدامات بخشی و میان‌بخشی فراهم کنند، از کُندی نظام حکمرانی بکاهند، تمرکز آن را کاهش دهند و امکان محلی‌اندیشی و تصمیم‌گیری و اقدام محلی را بالا ببرند.

 

سیاستگذاری عمومی بین‌المللی در مبارزه با زیست‌بوم‌کُشی

مهم‌ترین تفاوت میان سیاستگذاری عمومی بین‌المللی با داخلی این است که در سیاست‌های بین‌المللی هیچ مرجعِ قدرتِ برتری وجود ندارد. ما دولتی جهانی یا لویاتانی برای حفظ نظم جهان نداریم. توماس هابز کشورها را بدین ‌صورت توصیف می‌کرد: «آنها همیشه در حالت گلادیاتورها قرار دارند؛ یعنی در حالی ‌که با سلاح‌های خود هدف‌گیری کرده‌اند، چشمانشان به یکدیگر خیره شده است.» آن چیزی که در واقع وجود دارد و ما به گسترش آن نیاز داریم، یک حکمرانی جهانی است؛ یعنی توافقی میان کشورهای مستقل در جهت همکاری برای حل مشکلات مشترک. همکاری یکی از بنیادی‌ترین صفت‌های نسل بشر است؛ صفتی که بسیاری از زیست‌شناسان معتقد هستند یکی از دلایل اصلی بقای ما در طول هزاره‌های گذشته بوده است.

اندیشه جرم‌انگاری زیست‌بوم‌کُشی به‌عنوان یک جنایت بین‌المللی (International Crime)، برای نخستین‌بار در دهه 1970 مطرح شد. با ‌وجود این، این ایده سبز به دلیل مخالفت برخی دولت‌های قدرتمند، مقاومت شرکت‌های تجاری بزرگ و چَربِش گفتمان توسعه اقتصادی (Economic Development Discourse) بر گفتمان حقوق محیط زیست (Environmental Law Discourse)، نتوانست در قالب یک هنجار کیفری بین‌المللی (International Criminal Norm) درآید. در زمان تدوین اساسنامه دادگاه کیفری بین‌المللی (1998) نیز تنها «زیست‌بوم‌کُشیِ جنگی» (War Ecocide)، آن‌ هم به‌عنوان یکی از مصادیق جنایات جنگی (War Crimes)، جرم‌انگاری شد؛ که همان نیز با شرایط و محدودیت‌های بسیاری همراه شد، به‌گونه‌ای که در عمل، تعقیب و محاکمه مرتکبین زیست‌بوم‌کُشی جنگی تقریباً ناممکن شده است. پیامد این امر بی‌کیفری مرتکبین زیست‌بوم‌کُشی در سراسر جهان و استمرار نابودی تدریجی کره زمین و منابع حیاتی آن است. غلامرضا قلی‌پور و نسرین مهرا در مقاله‌ای پیشنهاد داده‌اند به‌منظور پایان دادن به این بی‌کیفرمانی زیست‌محیطی (Environmental Impunity)، ضروری است که جامعه بین‌المللی اقدام به جرم‌انگاریِ (Criminalization) مستقلِ زیست‌بوم‌کُشی (در زمان صلح) به‌عنوان شدیدترین و مهم‌ترین جرم‌های زیست‌محیطی (Crimes against Environment) کرده و رسیدگی به این جنایت را در صلاحیت دادگاه کیفری بین‌المللی (International Criminal Court) قرار دهد.

 

کلام پایانی

یووال نوح هراری بر این نظر است که ترکیب انقلاب دوقلوی صورت‌گرفته در زیست‌شناسی و هوش مصنوعی به انسان‌ها اجازه می‌دهد ظرفیت‌های جسمانی و روانی خود را گسترش دهند. نتیجه این امر خلق اَبَرانسان‌هایی خواهد بود که دارای صفات خداگونه هستند: انسان خداگونه (God-like Superman). ما قادر نیستیم دنیا را متوقف سازیم. ما نه می‌توانیم جلوی قدرت‌های ناشی از پیشرفت اقتصادی را بگیریم و نه اینکه پیشرفت‌های فناوری را متوقف کنیم. ما فقط می‌توانیم از میان جریان‌ها و روندهایی که با آنها مواجه می‌شویم، مسیر خود را بازکنیم.

در اغلب موارد به ما توصیه می‌شود بزرگ فکر کنیم؛ اما شاید نیاز است که با تفکرات کوچک، کار خود را شروع کنیم؛ زیرا این ویروس منحوس کرونا تقریباً به‌اندازه یک ده‌هزارم نقطه موجود در پایان این جمله است. هیچ‌چیز از پیش رقم نخورده است (Nothing is written). انسان‌ها می‌توانند انتخاب کنند خودشان، جامعه‌شان و جهانشان در چه مسیری قرار گیرد.

واقعیت این است که ما هیچ‌گاه در جهان، یک بهشت زمینی (Garden of Eden) نداشته‌ایم. در زیست‌بوم‌کُشی، «مساله اصلی، یک مساله نیست» (The issue is not the issue). این حرف به این معناست که تعارض موجود در این حوزه بر سر یک موضوع یا اختلاف‌نظر راجع به آن موضوع به‌خصوص نیست؛ بلکه «مساله اصلی قدرت است» (The issue is power).

 

دراین پرونده بخوانید ...