خشکسالی انباشته ایران
سروش کیانیقلعهسرد از نگرشهای غلط در مصرف آب در سالهای پربارش میگوید
بارش برف و باران در دو سال آبی اخیر بسیاری را شادمان کرده که ایران از بحران آبی و تنشهای پیامد آن جسته است. به نظر میرسد با گذشت بیش از 10 سال خشکسالی توامان در ایران، بارشهای برف و باران سنگین در دو سال اخیر، مرهمی بر لبان تشنه سرزمین باشد.
بارش برف و باران در دو سال آبی اخیر بسیاری را شادمان کرده که ایران از بحران آبی و تنشهای پیامد آن جسته است. به نظر میرسد با گذشت بیش از 10 سال خشکسالی توامان در ایران، بارشهای برف و باران سنگین در دو سال اخیر، مرهمی بر لبان تشنه سرزمین باشد. اما آیا با بارش یکی دوساله ولو بارش بالاتر از نرمال تنش آبی در ایران مرتفع خواهد شد؟ آیا نیازی به تغییر رفتار مصرفگرایانه و ساختار معیوب توسعه کشور نیست؟ به عقیده متخصصان آب و محیط زیست، اقتصاد ایران باید بر اساس توانمندی و قابلیت اکولوژیک سرزمین سامان یابد و اندیشه توسعه در ایران باید رمز سازگاری اقلیمی را بیاموزد. سروش کیانیقلعهسرد دکترای اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست از نگرشهای غلط در مصرف آب در سالهای پربارش میگوید و تاکید میکند: تلقی آب به عنوان یک نهاده ارزانقیمت در تولید کشاورزی و صنعتی توسط مصرفکنندگان عمده و یک کالای با حجم در دسترس وسیع توسط عرضهکنندگان مهمترین نکته نگرانکننده از این بارندگیهای دو سال اخیر است. با وجود کاهش بارندگیها در سال جاری (تاکنون) به نسبت سال قبل اما همچنان متوسط بارندگی این دو سال از میانگین 51ساله کشور بیشتر و به نسبت میانگین 11ساله کشور بسیار بیشتر است. در صورتی که نوع مدیریت منابع آب کشور به نحوی بود که ضمن مدیریت این بارندگیها به مدیریت تقاضای آب نیز توجه داشت مسلماً این بارندگیها میتوانستند مفید تلقی شوند اما...
♦♦♦
بارشهای سال زراعی گذشته و جدید فصل تازهای بعد از خشکسالی بیش از یک دههای ایران بوده و وضعیت خشکیدگی را اندکی التیام بخشیده است. آیا این التیام دائمی است و به معنی این است که ایران از مشکل خشکسالی تاریخیاش گذر کرده است؟
مسلماً در کشوری که چند دهه خشکسالی را تجربه کرده است یک تا دو سال ترسالی و بارش نرمال یا بیش از نرمال نمیتواند آن را از خشکسالی خارج کند. به ویژه آنکه در این چند دهه خشکسالی به دلیل نداشتن برنامه منطبق بر شرایط خشکسالی و عدم تلاش برای سازگاری با این شرایط، به شدت به منابع آبی لطمه وارد شده و با برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، کشور با یک خشکسالی عمیق و ریشهای مواجه است و قطعاً بارندگیهای اخیر نیز نمیتواند جبرانکننده این حجم از منابع آب از دسترفته باشد. علاوه بر آنکه در 50 سال اخیر تعداد سالهای ترسالی به نسبت سالهای خشکسالی بسیار ناچیز است. از سوی دیگر تضمینی بر تداوم بارندگیهای دو سال اخیر نیز وجود ندارد و ممکن است مجدداً وارد سالهای خشکسالی و کمبارش شویم. از اینرو با توجه به انباشت تاریخی و متراکم خشکسالی در ایران به هیچوجه نمیتوان بارشهای اخیر را به معنای خروج از دوران خشکسالی تلقی کرد.
امسال میزان بارندگیها بهخصوص بارش برف خارج از تصور بوده. مردم عادی ممکن است از این میزان بارندگی خرسند باشند اما فعالان محیط زیست و متخصصان اقتصاد آب از این اتفاق نگران شدهاند. آنها معتقدند خطر خشکسالی از ایران دور نشده و کشور ما از نظر منابع آبی همچنان در بحران است. وقتی تصور مردم این باشد که بارندگیها رکورد شکسته در نتیجه خشکسالی در کار نخواهد بود، موانع ذهنی مصرف آب کنار گذاشته میشود و رکورد مصرف نیز شکسته خواهد شد. در چنین شرایطی حکمرانی آب چگونه باید کار کند؟
نهفقط از جانب مردم یا تقاضاکنندگان بیم برداشته شدن موانع ذهنی مصرف آب وجود دارد بلکه از سمت مدیران و سیاستگذاران منابع آب یا همان عرضهکنندگان آب نیز احتمال برداشته شدن موانع ذهنی البته در بعد تخصیص آب در چنین شرایطی بسیار بالا خواهد بود. این نگرانی از جایی تشدید میشود که مصرف کالاهای ارزانقیمت مانند آب به ویژه در هنگام تصور داشتهها یا درآمدهای بسیار آبی به صورت مصرف دوزنبری بوده و در واقع چسبندگی مصرف در ایران برای چنین کالاهایی بسیار زیاد است و تجربه نشان داده بسیاری از تصمیمات در حوزه حکمرانی آب تحت تاثیر این تصورات بوده است. از اینرو نقش حکمرانی آب و نوع نگاه حکمرانان آب در چنین شرایطی بسیار مهم است. چراکه در این شرایط اولین گام در حکمرانی آب داشتن درک صحیح از شرایط موجود است. وقتی در مدیریت منابع آب بدانیم بیلان بسیاری از آبخوانهای کشور همچنان منفی است، بسیاری از تالابها و دریاچهها کماکان خشک ماندهاند، نشستهای زمین به دلیل خالی شدن سفرههای زیرزمینی در بسیاری از مناطق کشور همچنان وجود دارد و در این زمینه در جهان دارای رتبه نخست هستیم و اتلاف آب در بخش کشاورزی بسیار بالاست، آنگاه مبتنی بر این شرایط است که حکمرانی آب همراه با آگاهیبخشی نسبت به تصورات غلط درباره منابع آبی کشور میتواند به سیاستگذاری در زمینه بهبود سیستمهای توزیع و تخصیص آب، بهسازی سیستمهای آبیاری کشاورزی، قیمتگذاری واقعی آب و سایر سیاستهای مبتنی بر شرایط محیطی و منابعی کشور بپردازد.
چرا باید نگران بارندگیهای این دو سال اخیر بود، از این منظر که کاربران آب از نهادهای مختلف صنعت، کشاورزی و... تا مردم معمولی تصور میکنند ایران وضعیت خوبی در بخش آب دارد؟
این طرز تلقی که منابع در دسترس آب ما با توجه به بارندگیهای اخیر بسیار خوب است و در سالهای بعد نیز روند بارندگیها به همین شکل خوب خواهد بود آسیبهای جدی به عرضه و تقاضای آب کشور وارد خواهد کرد. تلقی آب به عنوان یک نهاده ارزانقیمت در تولید کشاورزی و صنعتی توسط مصرفکنندگان عمده و یک کالای با حجم در دسترس وسیع توسط عرضهکنندگان مهمترین نکته نگرانکننده از این بارندگیهای دو سال اخیر است. این مساله در حالی اتفاق میافتد که همانطور که پیشتر هم گفته شد سیاستهای حوزه مدیریت آب باید همچنان در راستای کاهش مصرف و کاهش تخصیص منابع آب باشد. چراکه به هیچوجه نمیتوان شرایط منابع آبی ایران را در پی بارندگیهای دو سال اخیر بهبودیافته و مطلوب دانست.
در شرایطی که کارشناسان مکرراً درباره مصرف آب هشدار میدهند و خطر خشکسالی به صورت تاریخی مطرح است، امسال میانگین بارشها به بالاتر از حد متوسط درازمدت رسیده (اگر آماری در این زمینه دارید ارائه دهید). آیا این بارشها از منظر مدیریت سرزمین تهدیدند، چون باعث میشوند مردم و مسوولان خطر خشکسالی را فراموش کنند، یا راهگشا هستند؟
با توجه به نوع مدیریتی که در این زمینه سراغ داریم جنبه تهدیدی این بارشها بیش از جنبه راهگشایی خواهد بود. بر اساس آخرین آمار میانگین بارندگی 51ساله کشور 5 /135 میلیمتر و میانگین بارندگی 11 سال اخیر 123 میلیمتر بوده است. در حالی که سال آبی 98-97 بارش تجمعی 7 /182 میلیمتر بوده و در سال آبی 99-98 به 9 /157 میلیمتر رسیده است. با وجود کاهش بارندگیها در سال جاری (تاکنون) به نسبت سال قبل اما همچنان متوسط بارندگی این دو سال از میانگین 51ساله کشور بیشتر و به نسبت میانگین 11ساله کشور بسیار بیشتر است. در صورتی که نوع مدیریت منابع آب کشور به نحوی بود که ضمن مدیریت این بارندگیها به سمت مدیریت تقاضای آب توجه داشت مسلماً این بارندگیها میتوانستند مفید تلقی شوند اما آنچه از عملکردهای مدیریت منابع آب مشاهده میشود که همچنان بر بخش عرضه آب و به ویژه تداوم ایجاد سازههای آبی تاکید دارند، بیشتر میتوان این بارندگیها را تهدید تصور کرد. در واقع مشکل پاک کردن صورت مساله یا تغییر مسالهای به نام تقاضای بالای آب در ایران در پی این بارندگیها بسیار مشهود و محسوس است.
این موضوع چه اثری بر رفتار در مدیریت مصرف آب دارد؟ کنار گذاشته شدن موانع ذهنی مصرف آب چه عواقبی به دنبال دارد؟
مصرف آب به شدت از نوع مدیریت تخصیص آب اثرپذیر است. در واقع موانع ذهنی تا حد بسیار زیادی متاثر از این نوع مدیریتها هستند. این امر تنها در مدیریت منابع طبیعی وجود ندارد و در تمام بخشهای اقتصادی و حتی سیاسی رفتار و نوع نگاه مدیریتها بر نوع رفتار و نگاه مردم موثر است. وقتی برآیند مصرفکننده از نحوه مدیریت عرضهکننده این باشد که در حال حاضر هیچگونه مشکلی در زمینه تامین منابع آب مورد نیاز وجود ندارد و نوع مصرف آب مطابق با یک شرایط خشکسالی نیست قطعاً مصرفش افزایش خواهد یافت و دلیلی برای انطباق مصرف با شرایط خشکسالی نمیبیند. این مساله به ویژه در بخش کشاورزی و توسعه فعالیتهای زراعی محصولات با نیاز آبی بالا شدت اثر بیشتری خواهد داشت و نوع کشت محصولات پس از این بارندگیها در مناطق مختلف کشور خود گواه این امر است.
استانهای زیادی در دو سال اخیر درگیر سیلاب بودند. اگر از مساله اجتماعی گرفتاری سیلاب درگذریم، آیا از منظر محیط زیست آب، سیلاب میتواند به وضعیت سرزمین خشک ایران کمک کند؟ چه اتفاقات مثبتی بعد از سیلاب میتواند به وجود بیاید؟ یا این تصور معکوس است و سیلاب بهطور کلی ضرردهنده است؟
سیلاب به خودی خود ضرر یا منفعت مطلق نیست بلکه آن چیزی که میتواند آن را به یکی از این دو تبدیل کند نحوه مواجهه با آن و مدیریت آن است. در صورت لایروبی مداوم و صحیح مسیلها، آبخیزداری اصولی، جلوگیری از ساختوسازها در بستر رودخانهها، هدایت دشتمالها به سمت تالابها و مواردی از این دست سیل میتواند مفید هم باشد و به ویژه هدایت آن به سمت مراکز آبی سطحی خشکشده که در اکثر مناطق کشور نیز وجود دارد، به بهبود سطح آبهای زیرزمینی و حتی افزایش حاصلخیزی خاک کمک کند. اما با توجه به نوع مدیریتی که از آن صحبت شد در کشور ما نهتنها این اتفاق رخ نداده و نمیدهد بلکه در خلأ این شرایط، جنبههای زیانبار و خسارتزای سیل به وقوع میپیوندد. علاوه بر عدم رخ دادن موارد فوق، از بین بردن پوشش گیاهی، جنگلزدایی، تضعیف خاک و تغییرات محیطی ناشی از اینگونه مدیریت است که سیل را به یک بحران تمامعیار تبدیل میکند.
منابع آب زیرزمینی با وقوع بارشهای بالاتر از نرمال و سیلاب استانهای خشک و البته استانهای غیرخشک چه اثری بر منابع آب دارد؟ آیا حالا خطر از بیخ گوش منابع آب زیرزمینی رفع شده است؟
در یک شرایط مدیریتی صحیح این سیلابها میتواند تا حدودی به بهبود منابع آب زیرزمینی کمک کند اما این شرایط در کشور وجود ندارد و در عین حال تناسبی بین استفاده و افزایش این منابع وجود ندارد. طبق آخرین آمار سالانه 5 /5 میلیارد مترمکعب از حجم مخازن آبخوانهای کشور کم میشود و کسری 130 میلیارد مترمکعبی در این زمینه وجود دارد. ضمن آنکه اساساً ممکن هم نیست این حجم از کمبود در منابع آب زیرزمینی که بخش اعظم آن در دو دهه اخیر شکل گرفته ظرف دو سال جبران شود و به هیچوجه چنین امری شدنی نیست. این مساله به ویژه در استانهای خشک و درگیر با مساله تنش آبی شدت بیشتری دارد. در این استانها به دلیل وابستگی گاه تا 100درصدی به منابع آبی زیرزمینی سالانه حجم بسیار بالایی از این منابع را استخراج کرده و خروجی این منابع آبی به هیچوجه قابل مقایسه با ورودیهای آن نیست. علاوه بر آنکه به دلیل نبود زیرساخت مدیریت سیلاب، این سیلابها تغییری در منابع آب در دسترس این استانها ایجاد نکرده است و همچنان جزو مناطق با تنش آبی شدید محسوب میشوند.
بهطور کلی با مطالعه بارشهای خوب دو سال زراعی اخیر آیا تصور میکنید ما دوره خطر خشکسالی را رد کردهایم؟ برای نمونه استانهایی مثل سیستان و بلوچستان یا کرمان و هرمزگان چه وضعیتی دارند؟
به هیچوجه. حجم خشکسالی و تخریب منابع آبی کشور طی چند دهه اخیر به نحوی بوده که این حجم از بارندگیها تغییری در متوسط شرایط آبی کشور نداشته و این تصور گذر از دوران خشکسالی اشتباه و غلط است. سیلهای اخیر در استانهایی که نام بردید به ویژه در سیستان و بلوچستان نهتنها به بهبود شرایط منابع آبی کمکی نکرد بلکه شرایط را به شدت بدتر ساخته است. به دلیل اینکه فعالیتهای آبخیزداری خاصی در این استانها با توجه به تصور کمبارشی مادام و خشکسالی چندیندههای صورت نگرفته است حتی امکان ذخیرهسازی آبهای جاری نیز وجود نداشته و جز تخریب و آسیب این سیلها سودی برای این استانها نداشته است. در سیستان و بلوچستان با توجه به بارندگیهای افغانستان و همچنین آب شدن برف کوههای هندوکش در این کشور به صورت سالانه حجم زیادی از سیلاب وارد منطقه سیستان میشود اما بستر لازم برای مدیریت این حجم آب برای منطقهای که به شدت تالاب هامونش به آب نیاز دارد وجود ندارد و در پی این عدم لایروبی و فراهمسازی بستر هدایت آب این سیلاب و دشتمال تبدیل به آسیبی جدی برای مردم و کشاورزان شده و مانند آنچه در سال گذشته اتفاق افتاد خسارت بسیار زیادی به مردم و اقتصاد ضعیف این منطقه وارد میکند. یا بارندگیهای منطقه بلوچستان در نبود شرایط مدیریتی لازم پس از تخریب منازل و زمینهای کشاورزی مردم به منطقه بلوچستان پاکستان منتقل میشود. این اتفاقات در حالی رخ میدهد که طی 16 سال اخیر تعداد چاههای عمیق و نیمهعمیق این استان 10698 حلقه افزایش یافته است و استخراج آب از این منابع در سال شانزدهم به نسبت سال اول بیش از 487 میلیون مترمکعب افزایش یافته است. از اینرو اصولاً نمیتوان اینگونه سیلابها را در زمینه بهبود منابع آب در دسترس موثر و مفید دانست.
چرا با دو سال بارش نرمال شاهد تبلیغات گسترده شرکتهای سازهای از جمله سدسازان و شرکتهای انتقال آب هستیم؟ آنها در پس یکی دو سال بارش نرمال چه چیزهایی میبینند؟ چرا وقتی آب هست سدسازی وجود دارد و وقتی آب نیست باز هم سدسازی و بحث انتقال آب مطرح است؟
این مساله بیش از هر چیزی به اقتصاد سدسازی و انتقال آب برمیگردد. سود بسیار زیادی که در این دو حیطه وجود دارد گاه به میزانی برای شرکتهای فعال در این زمینه کشش بالایی دارد که از هر طریق و ابزاری سعی دارند لزوم سدسازی یا انتقال آب را اثبات کنند. سیلهای دو سال اخیر و تصور بسیاری از مردم مبنی بر اینکه با سدسازی این حجم از آب قابل کنترل و مدیریت بود فرصت لازم را برای این شرکتها مجدد فراهم ساخت و آن را تا یک ضرورت غیرقابل اجتناب مطرح کرد. این ضرورت با همین شرایط و لزوم تامین منابع آبی در شرایط کمآبی نیز بیان میشد در واقع توسط فعالان این عرصه ضرورت سدسازی هم در شرایط بیآبی و هم در شرایط پرآبی مطرح میشود. این امر در حالی رخ میدهد که اثر و نقش سدسازیهای بیرویهای که در سطح کشور انجام شده خود به عنوان یکی از دلایل اثرگذار در وقوع سیلابهای دو سال اخیر قابل بحث و بررسی است. کاهش جریان طبیعی آب، رسوبگذاری و کمعمق شدن مسیر رودخانهها و کاهش ظرفیت هدایت آب، تغییر کاربری مسیر رودخانهها و فراهمسازی تصرف این حریم و زیر آب بردن پوشش گیاهی و جنگلی از جمله اثراتی است که در پی این سدسازیها ایجاد شده است. حال آنکه نگاه سیلبندی به این سازههای گرانقیمت که حجم مشخصی از آب را قرار است نگهداری کنند و قطعاً تحت تاثیر ورود و خروج شدید آبی با کاهش عمر مفید مواجه خواهند شد و در چنین شرایطی حجم بالایی از ذخایر این سازهها به گل و لای ناشی از سیلاب اختصاص خواهد یافت به هیچوجه منطقی به نظر نمیرسد. اما همانطور که گفته شد اقتصاد پرسود این سازهها به نحوی است که ایجاد و توسعه آن را توسط شرکتهای ذینفع از نگاه خودشان در هر شرایطی توجیهپذیر میکند.