شناسه خبر : 23646 لینک کوتاه

خروج از ریل اصلی

شاهین چراغی از ضعف استراتژی مدیریت بورس کالا در پذیرش کالاها می‌گوید

شاهین چراغی می‌گوید: طراحی صفر تا صد یک ابزار که عملیات مرتبط با آن، ظرف مدت 15 تا 20 روز باید انجام شود، چهار سال زمان می‌برد. بنابراین ناخودآگاه بورس کالای ایران نیز به مسیر کالاهایی می‌رود که مشکلی از جامعه حل نخواهد کرد. همان‌طور که باید این سوال را طرح کرد که اکنون، عرضه قوزک‌بند پا، آن هم در بورس کالا چه مشکلی را از چه بخشی از جامعه ما حل کرده است؟

خروج از ریل اصلی

 بورس کالا اگرچه این روزها محملی برای عرضه رقابتی برخی کالاها شده، اما هنوز هم هستند بسیاری از کارشناسان، که به نحوه عملکرد این بازار نوپا در ایران انتقاد دارند و عنوان می‌کنند که بورس کالا، با تمام هیاهویی که دارد، بسیاری از فرآیندها را اتفاقاً غیررقابتی انجام داده و خود مانعی برای کسب‌وکارهای رقابتی شده است. فارغ از اینکه این نظر تا چه اندازه درست باشد، برخی عرضه‌های صورت گرفته در این بازار طی هفته‌های گذشته، خبرساز شده و به نظر می‌رسد الگوی مشخص و استراتژی معینی برای پذیرش عرضه کالاها در آن وجود ندارد. نمونه آن هم عرضه کالاهایی همچون شکم‌بند بود که به اعتقاد بسیاری، ارزش اقتصادی آن، آنچنان نیست که بخواهد ساز و کارهای بورس را درگیر کند یا اصولاً باید همه عرضه‌ها در این حوزه، با استراتژی مشخصی پیگیری شود. شاهین چراغی، کارشناس ارشد بازار سرمایه ابعاد مختلف این عرضه‌ها در بورس کالا را موشکافی کرده است.

♦♦♦

 با توجه به حواشی اخیر پذیرش کالاهایی چون شکم‌بند و کمربند طبی در بازار فرعی بورس کالا این بورس محل پذیرش چه کالاهایی است و اکنون فرآیند کاری آن را چطور ارزیابی می‌کنید؟

یکی از مباحث مهم در اظهارنظر در مورد عملکرد بورس‌های مختلف در ایران، توجه به این نکته است که بورس‌ها و از جمله بورس کالا را باید با واقعیت اقتصاد ایران سنجید؛ به این معنا که با مکانیسمی که اکنون بورس دارد، عملاً عرضه‌های صورت‌گرفته در این حوزه، تجمیع دفاتر فروش شرکت‌هاست، به عبارت دیگر، مجموعه‌های بزرگ یک شرکت خریدار دارند که متعلق به خود آنها است و کل خرید از بورس کالا را انجام می‌دهد. بنابراین نمی‌توان مدعی بود که مکانیسم کشف قیمت رخ می‌دهد یا آنچه به عنوان کشف قیمت صورت می‌گیرد، واقعی است. یعنی اینکه یک مجموعه اقتصادی، بخش بازرگانی خود را تبدیل به شرکت کرده و حالا در بورس کالا خرید می‌کند، منطقی نیست. این در حالی است که در بهترین شرایطی که بر بازار حاکم بوده است و مشتری‌های متعددی در آن حضور داشته‌اند، بیشتر از چند مشتری در یک خرید شرکت نمی‌کنند؛ ضمن اینکه آنها عملاً هم می‌توانند با هم، روی قیمت خرید به تفاهم برسند و بازار را از آن مکانیسم آپشنی و حراج قیمتی خارج کنند. در واقع ممکن است مکالماتی در این رابطه صورت گیرد که تبانی به حساب آمده و ترتیبی اتخاذ شود که قیمت بالا برده نشود یا نرخ توافقی از سوی همه خریداران ارائه شود. در نهایت، بورس هم وارد عمل شده و روی همان پیشنهادها، قیمت‌گذاری و کشف قیمت می‌کند. یعنی مکانیسمی که اکنون در بورس کالا وجود دارد؛ مکانیسمی ایرادی شده، نه بورسی. به عبارت دیگر، عملاً یک مکانیسم به هم‌ریخته است. البته اینکه در همین شرایط، مکانیسمی مثل بورس کالا را داریم، خوب و یک نقطه رو به جلو است. بسیاری از افراد هم در بورس کالا زحمت می‌کشند تا بتوانند ابزارهای جدید وارد بازار کنند؛ ولی واقعیت این است که مکانیسم‌های کنونی با توجه به ساختار و وضعیت اقتصاد ایران، باید تعریف شود. مثلاً در بورس شیکاگو، دام زنده یا گوشت معامله می‌شود، در صورتی که یکی از معضلاتی که ما در کشور داریم، همین بحث دام و طیور یا قیمت مرغ و گوشت است، آن بخش به جهت پیچیدگی که دارد، می‌تواند از طریق بورس سر و سامان یابد؛ اما ما همه را ول کرده‌ایم و مثلاً می‌آییم وارد حوزه فروش شکم‌بند و قوزک‌بند در بورس کالا می‌شویم. آیا ما می‌خواهیم دیجی‌بورس راه بیندازیم یا نه، می‌خواهیم بورسی راه بیندازیم که آنجا مکانیسمی برای خرید و فروش وجود داشته باشد.

 البته برخی از عرضه‌ها نیز دچار مشکل است و برنامه‌ریزی برای آن صورت نمی‌گیرد، همان‌طور که به یکباره مطرح می‌شود که می‌خواهیم مسکن را وارد بورس کالا کنیم.

دقیقاً همین‌طور است. مثلاً در مصاحبه‌ها گفته می‌شود که قرار است بورس مسکن راه‌اندازی شود؛ یا ما می‌خواهیم روی مزایده بانک‌ها، آپشن حراج بگذاریم که مثلاً آنها املاک در اختیار خود را به بورس بیاورند و آنجا بفروشند. ما خیلی جاها از مکانیسم بورس کالا غافل مانده‌ایم. به عنوان مثال اگر تولیدکننده‌ای وجود دارد که قصد دارد کالاهایش را در بورس بفروشد، آیا عملاً خرید و فروشی آنجا انجام می‌شود یا فقط می‌خواهد کشف قیمت کند؛ گاهی اوقات هم تعهدات تحویل کالا و ارسال پول یا واریز پول از طریق بورس انجام نمی‌شود. اکنون مشخص است که معاملات بازار پایه چطور است؛ شرکت نزد بورس ثبت می‌شود و معامله خارج از اتاق پایاپای صورت می‌گیرد؛ یعنی اگر کسی بخواهد شرکتی را بخرد، می‌تواند آنجا رقابت کند؛ چراکه در تابلو بورس، همه چیز شفاف است و امکان تبانی وجود ندارد؛ اما این امکان را در بورس کالا نداریم، یعنی یک عرضه‌کننده وجود دارد، برای کالاهایش هم خریدار وجود دارد، یعنی مشتری برای کالایش هست، ولی فروشنده نمی‌خواهد پول خود را به دست بورس بدهد و بر اساس این مکانیسم عمل کند. اینها مشکلاتی است که وجود دارد.

 اشاره کوتاهی به موضوع عرضه برخی کالاهای عجیب‌وغریب در بورس داشتید. علت چیست؟ بورس کالا که باید محل پذیرش کالاهای استراتژیک باشد و مشکل تامین مالی قیمت‌گذاری را حل کند، چرا به یکباره سراغ کالاهای خرد می‌رود و کالاهایی مثل شکم‌بند و کمربند طبی را عرضه می‌کند، مشکل در کجاست؟

به نظر من مفهومی که باید یک بورس داشته باشد، در بورس کالا شکل نگرفته است و به نظر من، یا هیات‌مدیره بورس کالا یک هیات‌مدیره شارپ نبوده یا سازمان متولی و بالادستی یعنی سازمان بورس از توانایی کافی در نظارت بر این بورس برخوردار نیست؛ به عبارت دیگر، سازمان بورس آنقدر ممنوعیت ایجاد می‌کند که عملاً خلاقیت را از بورس‌ها گرفته است. به این معنا که چه در بورس انرژی، چه در بورس اوراق بهادار و چه در بورس کالا، اگر سازمان بورس و اوراق بهادار، کاری را واگذار کرده است، باید عملیات اجرای آن را نیز واگذار کند؛ یعنی بگذارد بورس‌ها خودشان به عنوان یک واحد تجاری مستقل تصمیم‌گیری کنند، این در حالی است که در صورتی که کوچک‌ترین ابزار بخواهد به هر دلیلی در هر یک از این بورس‌ها تعریف شود، ماه‌ها باید در پیچ‌وخم سازمان بورس و اوراق بهادار گیر کند؛ به عبارت دیگر، مساله آنقدر حاد است که ما ترجیح می‌دهیم یک معامله خرد را با یک کالای کم‌ارزش اقتصادی انجام دهیم و کار را در مورد کالاهای بزرگ و مهم در صنایع مختلف، پیش نبریم. به عنوان مثال در مورد موضوعی همچون سلف موازی، باید به این نکته اشاره داشت که اوضاع سلف موازی بهتر شده است؛ اما بر روی همین ابزار هم، چهار سال در بورس، بحث و تبادل‌نظر صورت گرفت؛ در حالی که سوال اینجاست که چرا یک ابزار که صفر تا صد عملیات مرتبط با آن، باید ظرف مدت 15 تا 20 روز انجام شود، چهار سال زمان می‌برد. بنابراین ناخودآگاه بورس کالای ایران نیز به مسیر کالاهایی می‌رود که مشکلی از جامعه حل نخواهد کرد. همان‌طور که باید این سوال را طرح کرد که اکنون، عرضه قوزک‌بند پا، آن هم در بورس کالا چه مشکلی را از چه بخشی از جامعه ما حل کرده است؟ به همین جهت، اگر سازمان بورس به بورس‌های مختلف کشور جسارت داده و دست‌شان را باز بگذارد، بورس کالا، هیات‌مدیره و حتی کارشناسان آن هم جسورتر می‌شوند.

 حتی شنیده می‌شود که سازمان بورس از بورس کالا خواسته که تمامی پذیرش‌هایشان را هم با هماهنگی این سازمان انجام دهند. این موضوع صحت دارد؟

عرض من همین است، من عضوی از پذیرش بورس کالا بودم و به فرآیند آن کاملاً آشنا هستم. در واقع، رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار، به عنوان رئیس هیات پذیرش، آنجا تعیین‌کننده است، به همین دلیل، اصولاً بورس‌ها، نمایندگان آنها و حتی نماینده کانون کارگزاران هم، نظری در این هیات نمی‌تواند داشته باشد یا اگر هم داشته باشد، وتو می‌شود. بنابراین باید به صراحت گفت که تا زمانی که این بورس‌ها مستقل نشوند، کار پیش نخواهد رفت، ضمن اینکه ضروری به نظر می‌رسد که قانون بازار سرمایه نیز تغییرات اساسی داشته باشد که یکی از آنها، استقلال بورس‌ها از جهت ماهیت کسب‌وکار است، در حالی که ناخودآگاه، وقتی بورس‌ها را ضعیف کردیم، آنها هیچ خلاقیتی نخواهند داشت و به جز بورس کالا، این خلاقیت در فرابورس، بورس تهران و بورس انرژی هم رخ نمی‌دهد. در واقع، بورس انرژی هم یک نوع بورس کالایی است که ابزارهایی برای پیاده‌سازی سیاست‌های آن طراحی شده است. این بورس هم‌اکنون، ابزاری بر روی برق طراحی کرده که آن هم، حجم ندارد. چرا که هر کاری که می‌خواهد جلو برود، نهاد ناظر باید نظر بدهد. این عملاً خلاقیت را از آنها گرفته است. روی دیگر سکه البته به بحث درون‌سازمانی برمی‌گردد؛ یعنی بورس‌های ما هم از لحاظ تخصصی باید خودشان را قوی کنند و هم بتوانند نیروهایی را آموزش بدهند. واقعیت این است که نیروی انسانی در بورس مهم است، نیرویی که در بورس آموزش می‌بیند، نباید بعدها جذب کارگزاری شود. به این معنا که اکنون، یکی از معضلات بازار سرمایه این است. اکنون نیروهایی که در سازمان وجود دارند، بعد از 15 سال سابقه به بخش کارگزاری می‌آیند، در حالی که استخدام از کارگزاری به بدنه بورس‌ها، به ندرت صورت گرفته است، یعنی فردی که حرفه‌ای باشد، می‌تواند در طرف دیگر میز، در نهاد ناظر بنشیند و کار را تسهیل کند. 

متاسفانه این فلش در تمام دنیا برعکس است، یعنی افراد از ساختار بازار، در نهاد ناظر می‌نشینند و رگولاتوری انجام می‌دهند؛ در حالی که در ایران، کار برعکس است. کارشناس صفرکیلومتر بالای سر خبره‌های بازار قرار می‌دهند و بعد از 15 سال که می‌گذرد، فرد تازه بر کار سوار شده و وارد بخش خصوصی می‌شود؛ یعنی همیشه سازمان رگولاتوری ما را، نیروهای جوان و بی‌تجربه در اختیار می‌گیرند، این یکی از آن معضلاتی است که باید بالاخره در کشور حل شود. تمام اینها در اجرا مشکل ایجاد می‌کند.

 علاوه بر موضوعاتی که شما اشاره کردید، وقتی بورس کالا به محل عرضه چنین کالاهایی تبدیل می‌شود، چه تبعاتی برای بازار سرمایه و به طور کلی اقتصاد ایران در پی خواهد داشت؟

نتیجه این می‌شود که من به عنوان کارشناس بازار، آن روز نگاه می‌کنم می‌بینم، بر چه اصل و اصولی شکم‌بند در بورس کالا عرضه می‌شود؟ پس فکر می‌کنم که اگر این‌طور باشد، پس پودر رختشویی، برنج و رب فلان برند نیز می‌تواند عرضه شود. پس عملاً بورس دیگر مفهومی ندارد. یعنی خارجی‌ها در آن طرف دنیا، عقل‌شان به این نرسیده که چنین ایده‌ای را به بورس شیکاگو ببرند؟ چرا اگر ایده‌ای وجود دارد، عملاً برای پلت‌فورم‌های آن مدلی وجود ندارد. استنباط من این است که ما نفهمیده‌ایم می‌خواهیم با بورس‌مان چه کار کنیم. خیلی از کالاها زیرساخت عرضه در بورس را دارند، ولی واقعیت این است که ما آشنا به عملکرد بورس نیستیم. یک جاهایی بورس کالا هم باید کوتاه بیاید، البته جایی هم که می‌خواهد چنین عمل کند، نهاد ناظر به او اجازه نمی‌دهد.

 حتی ما در مورد کالاهایی همچون پتروشیمی و فولاد هم تجربه چندان موفقی برای عرضه محصول در بورس کالا نداشته‌ایم و بسیاری از تولیدکنندگان با عرضه کالاهای خود در بورس کالا به دلیل مکانیسم آن موافق نیستند.

اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم باید به این سوال پاسخ دهیم که در پتروشیمی چه کار کردیم. آیا به جز این است که در پتروشیمی، ما یک توزیع الکترونیکی رانت در ایران انجام داده‌ایم؟ آیا موضوع غیر از این است؟ یعنی به هر دلیلی، توزیع رانت کرده‌ایم، آن هم به صورت الکترونیکی. یا در بعد دیگر، اکنون یک شرکت فولادی کالای خود را عرضه می‌کند و از آن طرف، یک خریدار برای آن پیدا می‌شود؛ اما دستکاری قیمتی را به خوبی انجام می‌دهد. آیا این به نظر شما، مکانیسم یک بورس است که خود بفروشد و خودش خریدار پیدا کند و خودش هم قیمت تعیین کند. پس چرا دیگر کالا را به بورس کالا می‌آورند. آن را در واحد بازرگانی خود به فروش برسانند؛ پس عملاً از ابزار بورس، بابت توجیه یکسری کارهای خود استفاده کرده‌ایم. یا مثل اتفاقی که در بورس انرژی می‌افتد. دولت در بورس انرژی، برقی را که از نیروگاه‌ها می‌خرد زیر قیمت تعرفه اعمال می‌کند. دلیل این امر چیست. می‌گوید پول نقد به شما می‌دهم، چهار درصد زیر قیمت می‌خرم، یعنی بورس عملاً ابزاری شده برای اینکه توانیر، برق ارزان‌تر بخرد و عملاً، شرکت‌های توزیع برق کشور، باید ارزان‌تر بفروشند و عرضه‌کنندگان، راه دیگری ندارند. متاسفانه در ایران، بورس‌ها و به خصوص بورس‌های کالایی، ابزار تولیدکننده‌ها شده‌اند و بازار، یک‌طرفه است. همیشه یکی از معضلاتی که داشتیم این بوده است که بازار در جهت منافع خریدار نیست، بلکه بازارهای کالایی یا به عبارت دیگر، بورس‌های کالایی ما، در جهت حداکثر کردن منافع عرضه‌کننده‌ها پیش رفته‌اند. یکی دیگر از مسائل هم این است که متاسفانه اختیارات لازم به بورس‌ها داده نمی‌شود که ابزارها یا کالاهایشان را، خودشان تعریف کنند.

 با این شرایط، آیا بهتر این نیست که بورس‌های ما ادغام شوند؟

ببینید چون من خودم عضو هیات مدیره بورس انرژی بودم و دوره آخر، به عنوان عضوی از هیات مدیره با اینکه از کانون کارگزاران رای آوردم، ولی حاضر نشدم ادامه کار بدهم و به همین دلیل، خودم را عقب کشیدم، این است که من هنوز نفهمیده‌ام بورس کالا و بورس انرژی از لحاظ ماهیتی چه فرقی با هم دارند. مگر بورس پتروشیمی و فولادمان را که هیچ ارتباطی با هم نداشتند، یکی کردیم؟ بورس نفت را با پتروشیمی که حداقل پایه‌های مشترک دارند، یکی کردیم و حالا برق هم عملیات حجمی نیست که بخواهد بورس جداگانه برای آن ایجاد شود. یکی از حرکت‌های آینده ما می‌تواند ادغام بورس‌ها باشد و با توجه به اینکه عضو هیات مدیره بورس انرژی بودم، به این اعتقاد پیدا کردم که باید این اتفاق بیفتد. در دنیا همین‌طور است. تمام کشورهای دنیا رفته‌اند و با پلت‌فورم‌های مشترک، کاهش هزینه‌ها را رقم زده‌اند. 

در دنیا بورس‌ها ادغام می‌شوند که از پلت‌فورم‌های مشترک معاملاتی استفاده کنند و در نهایت، هزینه‌ها را کاهش دهند. کارگزار همواره تاکیدش روی چهار تا بورس است، همه دارند هزینه به آن تحمیل می‌کنند؛ پس معلوم است هزینه معاملاتی نیز بالا می‌رود. همه اینها هزینه‌هایی است که تحمیل می‌شود و باید برای آن چاره‌اندیشی کرد. 

 

دراین پرونده بخوانید ...