جنگ سرد ارزی
بازی خطرناک دونالد ترامپ
رالف فیلیپ در ۱۵ سال گذشته در باواریا به تولید قطعات هواپیما مشغول بوده است. شرکت صنایع هوایی فیلیپ قطعات آلومینیومی و تیتانیومی را برای صنعت هوافضا میسازد. این شرکت ۲۵۰ کارمند در باواریا و کارخانه دوم خود در کارلسروهه دارد و کسبوکار آن خوب است. شرکت خانوادگی فیلیپ سال گذشته توانست بیش از ۶۰ میلیون یورو درآمد کسب کند.
رالف فیلیپ در ۱۵ سال گذشته در باواریا به تولید قطعات هواپیما مشغول بوده است. شرکت صنایع هوایی فیلیپ قطعات آلومینیومی و تیتانیومی را برای صنعت هوافضا میسازد. این شرکت ۲۵۰ کارمند در باواریا و کارخانه دوم خود در کارلسروهه دارد و کسبوکار آن خوب است. شرکت خانوادگی فیلیپ سال گذشته توانست بیش از ۶۰ میلیون یورو درآمد کسب کند.
با این حال بهتازگی تحولات خارجی مشکلاتی را برای فیلیپ به وجود آورده است. دلار آمریکا در هشت ماه گذشته بیش از ۱۰ درصد از ارزش خود را از دست داد و به 24 /1 دلار در هر یورو رسید. سال گذشته شرکت صنایع هوایی فیلیپ با نرخ 10 /1 دلار برای هر یورو سود خوبی به دست میآورد. ایرباس و بوئینگ، مشتریان اصلی فیلیپ، محصولات خود را به دلار میفروشند و به خاطر قدرت زیاد در بازار ریسکهای ارزی را با پرداخت دلاری به عرضهکنندگان از خود دور میسازند. اگر دلار ارزش خود در مقابل یورو را از دست بدهد شرکت فیلیپ متضرر خواهد شد چون اکثر مخارج شرکت به یورو هستند.
آقای فیلیپ میگوید ما در آلمان از نظر فناوری پیشرو هستیم اما وقتی دلار همانند چکشی بر سر ما فرود میآید چارهای نداریم. اگر در طول زمان نرخ یورو به 35 /1 دلار یا بیشتر برسد برای مشتریان بهتر خواهد بود که خرید خود را از جای دیگری انجام دهند.
البته در اصل افزایش ارزش یورو که از یک سال قبل آغاز شده است خبر خوبی به حساب میآید و نشان میدهد پس از سالها رکود اقتصاد قاره اروپا روند بهبود در پیش گرفته است. رشد تمایل به همکاری در میان کشورهای اصلی اتحادیه اروپا از زمان رای برگزیت و با همت رئیسجمهور جدید فرانسه به توسعه اقتصادی اروپا کمک کرده است. آقای دیوید لاندو اقتصاددان ارشد دویچهبانک عقیده دارد از زمان انتخاب آقای ماکرون بدبینیها در اروپا کمتر شد و سرمایهگذاران عمده به اروپا روی آوردند چراکه میبینند شرایط دوباره بهبود مییابد.
معجون مناقشهبرانگیز ترامپ
اما پیشرفت اروپا و تقویت یورو فقط یک روی سکه است. سیاستهای «ابتدا آمریکا»ی دونالد ترامپ در طرف دیگر قرار میگیرند. علاقه شدید او به تضعیف دلار، معجون مناقشهبرانگیز از سیاستهای عرضه و تقاضا، کاهش مالیات، مقرراتزدایی و بازگرداندن ثروتهایی که در خارج از آمریکا انباشته شدهاند بخشهایی از این سیاستها هستند. سیاستهای رئیسجمهور ریسکهای بسیار بزرگی را به همراه دارند.
با وجود اینکه چند سال است اقتصاد آمریکا رشد قابل توجهی دارد و نرخ بیکاری به 1 /4 درصد (نزدیک به اشتغال کامل) رسیده است ترامپ باز هم رشد را تحریک میکند. این اقدام میتواند به گرم شدن بیش از حد اقتصاد منجر شود که تهدید بزرگی برای کل اقتصاد جهان به شمار میرود. در ظاهر همه چیز خوب به نظر میرسد: آمریکا، اروپا و آسیا در حال تولید، مصرف و سرمایهگذاری بیشتر هستند و صندوق بینالمللی پول نیز پیشبینی خود را از رشد اقتصاد جهانی ارتقا داد و برای سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ رشد 9 /3درصدی را پیشبینی کرد.
اما روزهای ابتدایی دو هفته قبل نشان داد چگونه شادمانی میتواند به اضطراب تبدیل شود. در آن زمان نگرانیهای مربوط به کسری بودجه شدید دولت، افزایش نرخ تورم و نرخ بهره، به بالاترین سقوط در والاستریت منجر شد. با وجود اینکه سقوط در بازارها فاجعهبار نبود اما به احتمال زیاد ترامپ را بهشدت آزار داد. اما وقتی صحبت به دلار ضعیف میرسد متوجه میشویم که دولت ترامپ خود در آن نقش دارد. ترامپ قصد دارد دلار را تضعیف کند تا صادرات را تشویق و واردات را مهار کند و کسری حساب جاری کشور را کاهش دهد. این یکی از وعدههای اصلی او در زمان کارزار انتخاباتی بود.
استیون منوچین وزیر خزانهداری آمریکا در همایش جهانی اقتصاد در داووس اعلام کرد که دلار ضعیف به نفع اقتصاد آمریکاست. پس از آن ترامپ لحن ملایمتری در پیش گرفت اما کار از کار گذشته و صحبتهای منوچین تاثیر خود را گذاشته بود. دلار بهشدت سقوط کرد و عبارت «جنگ ارزی» در راهروهای داووس مکرر شنیده میشد.
ناراحت اما بدون توان
یواخیم فلس اقتصاددان ارشد صندوق سرمایهگذاری پیمکو (Pimco) میگوید هیچ تردیدی نیست که دولت آمریکا جنگ ارزی به راه انداخته است و در آستانه پیروزی در آن قرار دارد. سیاستهای ترامپ تهدیدی برای بهبود اوضاع اروپا به شمار میرود، وضعیتی که نارضایتی بانک مرکزی اروپا را به همراه دارد اما این بانک هیچ کاری نمیتواند برای رفع آن انجام دهد. ترامپ سیاستهای اقتصادی را دنبال میکند که نیازهای شرکای تجاری را نادیده میگیرند. اقتصاددانان این رویکرد را «همسایهات را فقیر کن» مینامند. اقدام ترامپ در واقع احیای یک سنت قدیمی آمریکایی است. در اوایل دهه ۱۹۷۰ جان کنالی وزیر خزانهداری آمریکا کسری بودجه ۴۰ میلیارد دلاری را ایجاد و آن را با عنوان محرک مالی توجیه کرد. او در پاسخ به شرکای اروپایی که نگران کاهش ارزش دلار بودند گفت: دلار واحد پولی ما و مشکل شماست.
لوید بنتسن وزیر خزانهداری دولت کلینتون در سال ۱۹۹۳ به ژاپنیها اعلام کرد که مایل است ارزش ین در برابر دلار به سرعت بالا رود تا او بتواند مازاد صادراتی بسیار بالای شرکای آسیایی را خنثی کند. ترامپ با اتخاذ سیاست «ابتدا آمریکا» اکنون رویکرد «همسایهات را فقیر کن» را به یک دیدگاه دولتی تبدیل کرده است.
اولین بخش از دستور کار سیاست اقتصادی ترامپ تحریک اقتصاد از طریق کاهش مالیات و افزایش سرمایهگذاری در زیرساختارهای عمومی را دربر میگیرد. این اقدام به شرکتهای آمریکایی کمک میکند و اگر اقتصاد آمریکا رشد سریعتری پیدا کند ابتدا به نفع اقتصاد جهانی خواهد بود و شرکتهای اروپایی و آسیایی سفارشهای بیشتری دریافت میکنند. اما بخش دوم برنامه ترامپ استراتژی واقعی فشار را آشکار میسازد. در همان هفتهای که وزیر خزانهداری از مزایای دلار ضعیف سخن میگفت دولت آمریکا تعرفههای شدیدی را بر واردات ماشین لباسشویی و سلولهای خورشیدی وضع کرد. ترکیب دلار ضعیف و اقدامات حمایتگرایانه برای شرکتهای آمریکایی در برابر رقبای آنها از دیگر نقاط جهان یک مزیت رقابتی ایجاد میکند.
آقای بری گرین استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا عقیده دارد که دولت هماکنون واقعاً خواهان تضعیف دلار است چراکه تورم در حد اعتدال قرار دارد و دلار ضعیف به رشد بخش تولید کمک میکند. سیاست بودجهای آسان نیز بر ارزش پول فشار میآورد. اگر مالیاتها کاهش و مخارج دولت افزایش یابند خانوارها پول بیشتری در اختیار خواهند داشت. تقاضا برای کالاها از کشورهای خارجی بیشتر میشود و آنها پول خود را تضعیف میکنند. افزایش تقاضای داخلی قیمتها را بالا میبرد به ویژه هنگامی که واردات ارزان با تعرفههای سنگین مواجه میشوند. در این حالت قدرت خرید دلار کاهش مییابد.
بازی با آتش
البته ممکن است فدرالرزرو وارد عمل شود و نرخ بهره را بالا ببرد. در این حالت سرمایهگذاران خارجی در جستوجوی بازده بیشتر جذب خواهند شد و دلار تقویت میشود اما همزمان رشد اقتصادی به خطر میافتد. هماکنون وضعیت اقتصاد و بازارهای مالی آنقدر پیچیده است که سیاستهای ترامپ بیشتر به بازی با آتش شباهت دارد. سیاستهای او به طور بالقوه میتواند سالها تلاش بانکهای مرکزی آمریکا و اروپا برای مدیریت بحران را بیاثر سازد و آنها مجبور شوند به سرعت مسیر خود را تغییر دهند. یکی از روسای کل یک بانک مرکزی مهم جهان میگوید اکنون زمان مناسبی برای این نوع سیاست بودجهای نیست.
اندک موارد رشد اقتصادی در گذشته به سیاستهای نرخ پایین بهره وابسته بودند؛ سیاستهایی از آن نوع که یک دهه قبل پس از بحران مالی جهانی به اجرا گذاشته شدند. این سیاستها علاوه بر اینکه اقتصاد را به مسیر خود بازگرداندند ارزش سهام و املاک را بالا بردند. اکنون برای تملیک شرکتها مبالغ نجومی پرداخت میشود. این مبالغ آخرین بار در سال ۲۰۰۷ مشاهده شده بودند.
سقوط قیمت سهام در ۵ فوریه نشان داد که بانکها و صندوقهای تامین بار دیگر به بازیهای پرخطری روی آوردهاند که میتوانند تلاطمهای شدیدی در بازار ایجاد کنند. اوراق تجاری مبادلاتی (ETN) با ارزش میلیاردها دلار همانند نوعی شرطبندی در یک بازار آرام و دارای تغییرات قیمتی اندک هستند اما این اوراق دوشنبه دو هفته قبل ناگهان بیارزش شدند و روند نزولی در بازار را تشدید کردند. اکنون این نگرانی وجود دارد که جهان مطلوب برای شرکتها، دولتها و سفتهبازان به پایان رسیده باشد: جهانی که در آن نرخ بهره صفر است، بدهی تقریباً هیچ مشکلی ندارد، سرمایهگذاریها به میزان باورنکردنی ارزان و کلیه انواع سرمایهگذاریهای مالی بدون ریسک هستند.
وظیفه غیرممکن
وضعیت متلاطم کنونی آقای جروم پاول را کانون توجهات در واشنگتن ساخته است. مقام قبل از او خانم جنت یلن وظیفهای تقریباً غیرممکن را برای رئیس جدید فدرالرزرو بر جا گذاشته است. آقای پاول احساس کرده بود که از همان روز اول کار در دفتر مرکزی فدرالرزرو در چهار خیابان پایینتر از کاخ سفید با مشکل مواجه خواهد شد. درست همزمان با شروع شغل جدید بازارهای جهانی بورس سقوط کردند. این احتمال هست که آقای پاول با همان چالشهایی مواجه شود که اسلاف او آلن گرینسپن و بن برنانکه در زمان انتصاب با آنها روبهرو بودند. در سال ۱۹۸۷ هنوز دو ماه از انتصاب آلن گرینسپن نگذشته بود که او مجبور شد با بزرگترین سقوط بازار از سال ۱۹۲۹ تا آن زمان مواجه شود. همچنین در سال ۲۰۰۷ و درست یک سال پس از انتصاب، برنانکه موظف شد کشور را از عواقب بحران وامهای ثانویه مسکن و رکود عظیم ناشی از آن نجات دهد.
قرار است در ماه مارس فدرالرزرو تحت ریاست آقای پاول اولین تصمیم در مورد نرخ بهره را اتخاذ کند. این احتمال هست که او مجبور شود به بازارها علامت دهد که قصد دارد تناوب افزایش نرخ بهره را از سه بار (پیشبینی برای سال ۲۰۱۸) بیشتر کند. ریسک تورم در ایالات متحده رو به افزایش است در حالی که نرخ بهره در بازار اوراق قرضه بسیار پایین آمده است. پاول فردی عملگراست و مطابق خواسته دیگران عمل نمیکند.
با توجه به سطح بالای بدهی دولت، آقای ترامپ نه نرخ بالای بهره را میپسندد و نه دلار قدرتمند را. متخصصان برآورد میکنند که برنامه مالیاتی ترامپ میتواند در ۱۰ سال آینده 5 /1 تریلیون دلار به کسری بودجه بیفزاید. این سوال که آیا نظر ترامپ باقی میماند یا اینکه پاول چالش مهمی برای رئیسجمهور خواهد بود برای اروپا اهمیت زیادی دارد. اگر نرخ بهره پایین بماند و ترامپ نیز سیاست دلار ضعیف را ادامه دهد آنگاه اروپا با مشکل مواجه خواهد شد.
بادهای نامساعد جدید
در داخل آسمانخراش بانک مرکزی اروپا در فرانکفورت اوضاع نسبت به گذشته تغییر زیادی کرده است. اعضای شورای حاکم بانک به تازگی اعلام کردند که به هدف دودرصدی تورم نزدیک شدهاند اما اکنون در مورد نتیجه تلاشهایشان نگران هستند. پیتر پرات اقتصاددان ارشد بانک مرکزی اروپا میگوید: ما مطمئن اما همزمان هوشیار و مراقب هستیم زیرا سیاست پولی ما عملکرد خوبی داشته و به اقتصاد روند صعودی داده است. این نشانهای دال بر آن است که ما به هدف خود نزدیکتر میشویم. اما همزمان چندین ریسک بینالمللی وجود دارد که ما به دقت آنها را زیر نظر گرفتهایم.
از نظر شورای حکام بزرگترین ریسک تضعیف دلار است. سالها بانک مرکزی اروپا نرخ بهره کلیدی را منفی نگه داشت و حجم زیادی از اوراق قرضه شرکتی و دولتی را خریداری کرد تا اقتصاد را تحریک کند. با وجود اینکه بانک مرکزی همیشه تاکید داشت که در سیاست نرخ ارز مداخله نمیکند باز هم واحد پولی خود را به عنوان یک سلاح اقتصادی به کار برد. به هر حال یکی از اثرات جانبی مثبت سیاستهای بانک تضعیف یورو بود به گونهای که سال گذشته ارزش یک یورو تقریباً با ارزش یک دلار برابر شده بود.
از آن زمان تاکنون، افزایش سریع ارزش یورو خبر بدی برای بانک مرکزی اروپا بوده است. به همین دلیل فرانکفورت در مقابل اظهارات آمریکا که دلار را پایین کشید واکنش شدیدی نشان داد. آقای کوپر یکی از اعضای شورای حکام بانک در همایش جهانی اقتصاد داووس با عصبانیت داد زد: جهان دیگر به یک جنگ ارزی نیاز ندارد. همچنین ماریو دراگی رئیس بانک مرکزی در اجلاس دو هفته قبل پارلمان اروپا در استراسبورگ گفت که تلاطمات شدید در نرخ یورو «بادهای نامساعد» شدیدی به وجود آورده است. به گفته آقای کاتر اقتصاددان دکا بانک آلمان «یک جنگ ارزی به این صورت عمل میکند: اگر شما به موجی که آمریکا ایجاد کرده است واکنش نشان ندهید آنها برای تداوم آن جسورتر میشوند. به همین دلیل بانک مرکزی اروپا باید به سرعت و با قدرت واکنش نشان میداد. این همان کاری است که آنها انجام دادهاند».
این جنگ در حال حاضر فقط جنگ الفاظ است اما توان بالقوه تشدید شدن را دارد. یوروی قویتر رشد اقتصاد را کند میسازد، به همین دلیل بانک مرکزی اروپا مجبور است در صورت تداوم کاهش ارزش دلار خروج خود از سیاست پولی بسیار آسان را به تاخیر اندازد. یک اقتصاددان آمریکایی بر این باور است که بازی دولت ترامپ با نرخ ارز از جهتی دیگر خطرآفرین خواهد بود. به عقیده او زمانی فرا میرسد که سرمایهگذاران تردید پیدا خواهند کرد که آیا دولت آمریکا قادر است رتبه اعتباری بالای خود را حفظ کند یا خیر. در این صورت آنها دلارها را به بازار بازمیگردانند و باعث میشوند ارزش دلار باز هم کمتر شود و این به نفع هیچکس نخواهد بود.
آسیب به کسبوکارهای متوسط
در حال حاضر دلار مشکلی برای اقتصاد اروپا نیست. بسیاری از متخصصان عقیده دارند نرخ مبادله منطقی دلار بین 25 /1 تا 30 /1 یورو است اما اگر کاهش ارزش پول آمریکا ادامه یابد این تصویر تغییر خواهد کرد. با نرخ 35 /1 یا 40 /1 یورو برای هر دلار صادرات اروپا به دردسر میافتد و این احتمال تشدید میشود که نرخ در همان جهت باز هم بالاتر رود. دلار ضعیف برای بنگاههای شاخص DAX آلمان مشکلی ایجاد نمیکند اما برای کسبوکارهای متوسط که ستون فقرات اقتصاد آلمان را تشکیل میدهند دشواریهای بزرگی پدید میآورد. حاشیه سود این شرکتها کمتر میشود. شرکتهای ایتالیایی و اسپانیایی نیز آسیب میبینند چون کیفیت محصولات صادراتی آنها اندکی پایینتر است و آنها از نظر قیمتی در رقابت شکست خواهند خورد.
شرکتهای شاخص DAX بیش از ۲۰ تا ۵۰ درصد درآمد خود را از آمریکا به دست میآورند که حتی از میزان درآمد آنها در آلمان بیشتر است. اما پس از پیشرفت جهانیسازی آنها به اندازه گذشته از تلاطمات ارزی آسیب نمیبینند. میر (Mayer) معاون ارشد مالی و خزانهدار گروه BMW میگوید ما خلق ارزش را در ۱۰ سال گذشته با قدرت بینالمللی کردیم و توانستیم ریسک ناشی از تلاطمات دلار و دیگر ارزها را به میزان قابل ملاحظهای کاهش دهیم. او این تجربه و دانش را اندکی قبل از بحران مالی جهانی به دست آورد؛ زمانی که ارزش یورو به 1 /50 دلار بالا رفت و کسبوکار بیامو در آمریکا بهشدت آسیب دید. بیامو و سایر شرکتها تغییرات عمدهای را در قبال تحولات ارزی اجرا و کارخانههایی را در منطقه دلاری تاسیس کردند.
اما شرکتهای متوسطی مانند فیلیپ که عرضهکننده قطعات برای ایرباس است نمیتوانند در خارج دست به تولید بزنند. هرچه جایگاه آنها در زنجیره عرضه پایینتر باشد دشواری این کار بیشتر خواهد شد و به عنوان مثال آنها نمیتوانند مواد خام را به دلار تهیه کنند. تنها گزینه موجود برای آنها آن است که ریسکهای ارزی را تا حد ممکن از طریق بانکها ایمن (Hedge) کنند اما این کار نیز پرهزینه است و در صورت تداوم کاهش ارزش دلار و سقوط نرخ ارز هزینه آن بالاتر میرود.
خطرناکتر از دلار ضعیف برای فیلیپ، سایر شرکتها و کل اقتصاد جهانی آن است که سیاستهای پرمخاطره ترامپ به تورم، نرخ بهره بالاتر و توقف سریع رشد اقتصادی منجر شود. این به معنای پایان جنگ سردی است که همه در آن بازندهاند.