اصول اصولگرایان
صادق زیباکلام از احتمال مذاکره اصولگرایان با بایدن میگوید
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل سیاسی، سالهاست بر درستی این دیدگاهش پافشاری میکند که «آمریکاستیزی برای جمهوری اسلامی ایران یک ایدئولوژی هویتی است». او عقیده دارد آمریکاستیزی پدیده سیاسی است که در 40 سال گذشته بیشترین تاثیر و نقش را بر جامعه ایران داشته است و فهم بسیاری از تحولات ایرانِ بعد از انقلاب را در گرو تحلیل و پردازش این موضوع میداند. بر اساس همین دیدگاه زیباکلام به ایرانیانی که به دقت رقابتهای انتخاباتی اخیر ایالات متحده را دنبال میکردند، حق میدهد که انتخابات یک کشور دیگر برایشان مهم باشد؛ چراکه خود او تحولات آتی اقتصادی و بینالمللی ایران را در تغییر رویکرد و تحول در پردازش به ایده آمریکاستیزی میبیند. البته این تحلیلگر مسائل سیاسی در مخالفت با کسانی که جو بایدن، پیروز رقابتهای انتخاباتی آمریکا را تنها گزینه برای بازگشت ایالات متحده به برجام میدانند، قرار میگیرد؛ و میگوید درست است که به دلایلی جو بایدن گزینه بهتری برای توافق کردن است اما ایران و آمریکا با ترامپ به قرارداد بینالمللی برجام 1400 میرسیدند. با وجود اینکه زیباکلام برجام 1400 را یک توافق الزامی و حتی منعقدشده برای ایران میداند اما این موضوع را در راستای کنار گذاشتن ایدئولوژی آمریکاستیزی و تعامل عادی با آمریکا نمیداند.
♦♦♦
با توجه به پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری اخیر آمریکا و با توجه به شعارهای انتخاباتی او برای بازگشت ایالات متحده به برجام، آیا صحنه سیاست داخلی ایران برای تعامل با این دولت آرایش میشود؟
پاسخ به این پرسش یک خیر بزرگ است و دلیل این خیر در این موضوع است که اساس و بنیان، جهانبینی و هر نام دیگری که بر این عقیده نظام سیاسی ایران میتوان گذاشت آمریکاستیزی است. پایه ایدئولوژی ایران در 40 سال گذشته بر همین موضوع قرار گرفته است و به هیچ وجه متصور نیست که دشمنی با آمریکا باید کنار گذاشته شود. به زبان سادهتر آمریکاستیزی عمود خیمه ایدئولوژی نظام سیاسی ایران است؛ اگر این ستون برداشته شود چادر میخوابد و دیگر عمودی نیست که چادر را بردارد. اگر آمریکاستیزی نباشد نظام سیاسی ایران درباره چه موضوعی قرار است حرف بزند؟ رسالتش استکبارستیزی و صدور انقلاب است که اینها هم باز در راستای آمریکاستیزی تعریف میشود. اگر ما بخواهیم با ایالات متحده رابطهمان را عادی کنیم و روابط دیپلماتیکمان مثل رابطه با چین، روسیه، انگلستان و سایر قدرتها باشد تکلیف ایدئولوژی و رسالتی که 40 سال است برای ایران تعریف شده چه میشود؟
با توجه به تاکید مکرر مسوولان قوه مجریه بر این موضوع که اگر ایالات متحده به برجام بازگردد ایران هم به تعهدات اولیه خود در برجام بازمیگردد، پیشبینی نمیکنید با روی کار آمدن بایدن روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا مانند دوران عقد قرارداد برجام شود؟
در پاسخ به این پرسش باید یکبار دیگر تاکید کنم ایدئولوژی آمریکاستیزی کنار گذاشته نمیشود، این نکته اول است. اما نکته دوم در این واقعیت است که وضع اقتصادی ایران از شرایط بحرانی عبور کرده و نگرانکننده شده است. این موضوع را مسوولان هم متوجه شدهاند که نمیتوانند مدام بگویند دولت حسن روحانی مقصر همه مشکلات است. خودشان هم خوب میدانند اینکه مدام بگویند دولت یازدهم و دوازدهم خوب عمل نکرده برای مدتی سپر بلایشان خواهد بود. خودشان هم متوجهاند مشکلات مملکت و وضعیت فعلی نتیجه سیاست خارجی ماست اما همه را سر روحانی خالی میکنند. اما نباید از یاد ببرند که حسن روحانی مدت کمی سر کار است و تا شش ماه دیگر میتوانند مشکلات را سر او و وزرا و مدیرانش بریزند؛ اما از آنجا که در ماههای آخر دولت فعلی هستیم و روحانی از چند ماه دیگر بر مسند ریاست قوه مجریه نیست باید فکری به حال این شرایط بکنند.
با توجه به اینکه به نظر میرسد جریان رقیب دولت فعلی را پیروز انتخابات آتی میدانید، فکر میکنید اصولگرایان چه تدبیری برای شرایطی که ترسیم کردید میاندیشند؟
حتماً یکی از خودشان قوه مجریه را در دست خواهد گرفت؛ افرادی مثل سعید جلیلی یا محمدباقر قالیباف. یکی از خودشان رئیسجمهور آینده خواهد بود، چون بدنه اجتماعی اصلاحطلبان به احتمال در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده شرکت نخواهد کرد. بنابراین جریان اصولگرا با حدود 20 تا 30 درصد مشارکت، یک فرد تندرو را رئیسجمهور خواهند کرد. با توجه به اینکه پس از این انتخابات مجلس و قوه مجریه و قوه قضائیه و سایر نهادها دست خودشان میافتد، به سمت یک نرمش قهرمانانه میروند. من اسم این نرمش قهرمانانه را برجام ۱۴۰۰ گذاشتهام. حالا که ترامپ رفته برجام ۱۴۰۰ با آقای جو بایدن تحقق پیدا میکند. حتی من معتقد هستم اگر آقای ترامپ هم مجدد انتخاب میشد با او هم برجام ۱۴۰۰ محقق میشد.
ترامپ خودش از برجام خارج شد و آمریکا با تحریمهای پس از خروج از این قرارداد برای ایران مشکلات فراوانی ایجاد کرد؛ به چه دلیل جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات 1400 باید با ترامپ مذاکره میکرد؟
دلیلش واضح است؛ مسوولان کشور متوجه وضعیت فعلی شدهاند، اعتراضات و نارضایتیها به اقشار و تودههای تهیدست جامعه سوق داده شده است؛ این موضوع را اعتراضات آبان ۹۸ به خوبی نشان داد. حالا گیرم اعتراضات بعدی را هم متوقف کنند، اما در بلندمدت میخواهند با این حجم از نارضایتی مردمی و مشکلات عمیق اقتصادی چه کنند؟ قرار بود چه سیاستی را در پیش بگیرند که تحریمها برداشته شود؟ با چه سازوکاری آوارهای اقتصادی را برمیداشتند؟ پس در هر حالتی چه با جو بایدن و چه با دونالد ترامپ قرارداد برجام ۱۴۰۰ منعقد میشد.
حالا که بایدن بر سر کار است و کارشناسان بسیاری بر این عقیده هستند که او گزینه مناسبتری برای ایران است، شاهد چه تحولی در روابط ایران و آمریکا خواهیم بود؟
همانطور که گفتم منشأ تحولات رابطه ایران و آمریکا جو بایدن یا ترامپ نبوده و نیست؛ منشأ تحولات در دولت بعدی و روی کار آمدن دولتی شبیه به روسای دو قوه مقننه و قضائیه است؛ البته اینها با جو بایدن خیلی راحتتر کنار میآیند. بایدن آن کینهای را که ترامپ نسبت به مسوولان سیاسی ایران داشت، ندارد؛ بنابراین هر دو طرف بر اساس شرایط موجود، با یکدیگر کنار میآیند.
این افراد که شما از آنها به عنوان مذاکرهکنندگان برجام 1400 یاد کردید، به چه علت با برجام دولت روحانی مخالف بودند؟
با توجه به اینکه دستاوردهای برجام ملموس بود، بسیاری از آنها برای اینکه دولت روحانی نتواند به کار خود بپردازد در کار این دولت سنگ انداختند و انواع و اقسام مشکلات را ایجاد کردند؛ اما زمانی که قرار است خودشان از آن دستاوردهای ملموس استفاده کنند حتماً به پیش خواهند رفت.
به نظر میرسد با اجرای برجام 1400 یا برجام 2 نرخ دلار هم کاهش پیدا کند و سپس بعد از چندی با ورود سرمایه سرمایهگذاران خارجی به ایران، وضعیت اقتصادی به یک ثبات نسبی برسد. از سوی دیگر اصولگرایان نیز که خود با این موضوع مشکلی ندارند، مدیریت شرایط را بر عهده میگیرند و در تبلیغات و رسانههایشان اعلام میکنند برجامی که ما امضایش کردیم خیلی بهتر از برجام دولت روحانی است. حتماً آنها در تشریح دستاوردهایشان به این موضوعات اشاره میکنند که دولت روحانی در برجام یک منافع کشور را نادیده گرفت و باجهای زیادی به ایالات متحده و اروپاییان داد اما در برجام دو تمامی منافع کشور حفظ شده و منافع مضاعفی از گروه 1+5 احتمالی کسب کردهاند. در ترسیم این موضوعات فراموش نکنیم که قشر ضعیف و فقیر جامعه مشکلات زیادی را تحمل میکنند و آنها هستند که در زیر فشار تحریم سنگین و همچنین تورم افسارگسیخته قرار گرفته و در حال له شدن هستند. بر این اساس برای این قشر بهبود شرایط اقتصادی و حتی حداقل بازگشت به دوران پیش از تحریمهای اخیر در اولویت قرار دارد و برایشان فرقی ندارد که چه گروه و جناحی شرایط اقتصادی و معیشتی را برایشان قابل تحمل میکند. با توجه به اینکه اصولگرایان خواهان بهرهبرداری از چنین شرایطی به نفع خود هستند، در سال آینده یعنی پس از انتخابات ریاستجمهوری 1400 شاهد تحولات اساسی در حوزه سیاست خارجی خواهیم بود.
منظورتان از دستاوردهای ملموس به جز کاهش نرخ ارز چیست؟
من فکر میکنم فعالیتهای غیرهستهای و حضور در برخی کشورهای منطقه مثل سوریه به گفتوگو گذاشته میشود. از طریق حلوفصل موضوعاتی که مطرح کردم بسیاری از موضوعاتی که امروز ایران به خاطر آنها تحریم است برطرف میشود.
با توجه به تمام موضوعاتی که مطرح کردید و شرایطی که متصور شدید، آیا پس از انتخابات ریاستجمهوری 1400 احتمال کاهش تنشها و بهبود روابط با دولت آمریکا به رئیسجمهوری جو بایدن وجود ندارد؟
کاهش تنشها فقط به حوزه برجام مربوط میشود و به معنای آن نخواهد بود که جمهوری اسلامی در تهران سفارت آمریکا را باز کند؛ اما حقیقت آن است که با اجرایی شدن برجام 2 در طولانیمدت، به شرط آنکه مانند برجام یک به سرعت به نقطه درجا زدن نرسد، در بلندمدت رابطه دو دولت ایران و آمریکا دستخوش تغییرات فراوانی خواهد شد.
این تغییرات شامل چه موضوعاتی خواهد بود؟
ملموسترین تغییر این است که حداقل دیگر فضایی که الان بر روابط دیپلماتیک این دولتها حاکم است، در میان نخواهد بود. یعنی با روابط متعادلتری که منافع اقتصادی ایران هم در آن در نظر گرفته شود یا تهدید نشود، روبهرو میشویم. من فکر میکنم بعد از برجام 1400 تلاشها برای باز شدن مسیرهای ارزی و فروش نفت آغاز میشود، سپس شاهد حضور سرمایهگذاران خارجی خواهیم بود و اقتصاد ایران به آرامی رشد خواهد کرد. اما همه این تحولات اقتصادی در گرو دیدگاه سیاسی است که بر دولت حاکم میشود. همانطور که گفتم، دولت بعدی مکرراً تاکید میکند برجام 2 تفاوت فاحشی با برجام دولت روحانی دارد و اگر صنعتگران، فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران خارجی به کشور آمدهاند پروتکلهای سیاسی و ایدئولوژیک آنان و ارزشهایشان رعایت شده است.
آیا در شش ماه باقیمانده از عمر دولت دوازدهم دستگاه دیپلماسی میتواند آغازکننده تحولات جدیدی در رابطه با دولت آمریکا باشد؟
یکی از بدشانسیهای بزرگ دولت حسن روحانی روی کار آمدن ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا بود؛ اما بدشانسی دیگر او در قدرت مخالفان داخلیاش بود. وقتی برجام یک با اوباما به امضا رسید به سرعت سروکله سرمایهگذاران خارجی بهویژه اروپاییها که سالها خواستار همکاری اقتصادی با ایران بودند و به علت سیاستهای احمدینژاد و تیمش از این همکاری محروم مانده بودند، پیدا شد. نهفقط فروشندگان خارجی که شرکای سرمایهگذار خوبی نیز به ایران آمدند تا هم از بازار اقتصادی ایران بهره ببرند و هم این بازار را برای خود ایران و تولیدکنندگان ایرانی ارتقا ببخشند. اما کمتر از شش ماه یا نهایت یک سال پس از عقد این قرارداد اکثریت سرمایهگذاران مشتاق از ایران رفتند. هنوز اوباما رئیسجمهور بود و ایالات متحده در برجام حضور داشت؛ اما نیروهای مخالف دولت چنان عرصه را بر خارجیها و همزمان دولت وقت تنگ کرده بودند که فضایی برای فعالیت آزاد اقتصادی و تجاری نبود. کسانی که آنها را به عنوان دلواپسان میشناسیم در آن دو سالی که مذاکرات میان ایران و 1+5 در جریان بود، از هیچ مخالفت و سنگاندازی بر سر راه دولت خودداری نکردند؛ توافق هستهای هم که در قالب برجام صورت گرفت، تمام تلاششان را بهکار بردند تا شرایط را بر دولت و شرکای تازهواردش سخت کنند. ولی شرایط هر چه بود، آن دوران گذشته است و سال آینده همین زمان میتوانیم شاهد رویکرد جدید اصولگرایان رادیکال باشیم. حتماً تا آن زمان تریبونهایی مثل نماز جمعه و اجتماعات مذهبی فعال میشود و سخنرانانشان از دلاوری و زحمات تیم مذاکرهکننده خودشان صحبت میکنند و عامل ایجادکننده این سالهای سختی، تحریم و رکود را دولت روحانی معرفی میکنند.
دولت بعدی که مدنظر شماست با سایر اعضای برجام و افکار عمومی بینالمللی چه رفتاری خواهد داشت.
پیشتر هم گفتهام ما باید به دنبال برجام دیگری با آمریکا باشیم؛ اما این به معنای نادیده گرفتن سایر بازیکنان عرصه بینالملل نیست. دلواپسان داخل به سایر کشورهای جهان همیشه این پالس را دادهاند که نهفقط دستگاه دیپلماسی دولت وقت که حتی خود روحانی به عنوان رئیسجمهور تصمیمگیر نهایی سیاست خارجی نیست و تصمیمات مهم در جای دیگری گرفته میشود. نکته دیگر برای تبیین رفتار این گروه این است که آنان دولت روحانی را برخاسته از رای اصلاحطلبان میدانند و نمیخواهند فواید و سود برجام به نام این جریان ثبت شود. به همین علت تمام تلاششان را کردند تا پیش از خروج ترامپ این قرارداد بینالمللی را در داخل کشور عقیم کنند. اما در عین حال هم به خوبی میدانند که جمهوری اسلامی ایران باید به سمت سیاست جدیدی برود و حرکتی را آغاز کند. پس برایشان واضح است که بعد از در دست گرفتن قدرت در قوه مجریه مذاکرات برجام را با تفاوتهایی در جزئیات مذاکرات قبلی آغاز خواهند کرد. در این میان به سایر کشورهای جهان هم این پالس را میدهند که دولت آنان صدای واحد و برخاسته از حاکمیت و مردم ایران است و اگر آنان از مذاکرات سیاسی و اقتصادی با دنیا رضایت داشته باشند، در داخل کشور مخالفی وجود ندارد و تمامی دستگاهها و دو قوه دیگر هم تصمیمات آنان را قبول دارند و در اجرای موارد داخلی قراردادها و پیماننامهها کمکشان میکنند.
در شرایط فعلی با توجه به تمامی مشکلات سیاسی و اقتصادی که ایران با آن دستوپنجه نرم میکند، برای مردم مهم نیست که چه گروه و جناحی به میز مذاکره با آمریکا بازمیگردد و عامل برطرف شدن تحریمها میشود؛ بلکه فقط خواستار بهبود شرایط هستند. با توجه به این موضوع سیاست تقابل با آمریکا چه اثری بر ساخت سیاسی و اقتصادی با ایران داشته و در صورت ادامهدار شدنش چه اثری در آینده خواهد داشت؟
من عقیده دارم آمریکاستیزی تیشه به ریشه منافع ما زده است. کسانی که با آمریکاستیزی موافق هستند تنها یک مورد را بیان کنند که امر آمریکاستیزی منافع ملی را تامین کرده است و خب در مقابل آنان من میتوانم دهها مورد را به عنوان حقیقت به آنان نشان دهم که سالهاست منافع سیاسی و اقتصادی ما زیر سایه آمریکاستیزی قرار گرفته است. من از آنان سوال میپرسم که اگر این ایدئولوژی را نداشتیم آیا امروز نیازی به برجام داشتیم؟ آیا امروز برای پیشبرد مقاصد هستهای و موشکی تحریم میشدیم، یا مثل اکثریت کشورها از حقوق تکنولوژیک و سیاسی عصر حاضر خود بدون تحریم و تهدید بهرهمند میشدیم؟ انتقال نفت و گاز به سایر کشورها، فروش نفت خام، امور آموزشی و تحصیلی، تجاری و سرمایهگذاری و حتی دیپلماتیک تحت تاثیر این گزاره قرار گرفته است. من معتقد هستم باید نسبت به این ایده بازنگری داشته باشیم.