وارد فاز بیثباتی مالی شدهایم
ایلناز ابراهیمی توضیح میدهد: آتش انتظارات تورمی را چگونه باید خاموش کرد؟
ایلناز ابراهیمی، عضو هیات علمی پژوهشکده پولی و بانکی معتقد است که با توجه به شرایط کنونی و تکانههای خارجی تغییر انتظارات تورمی امری غیرقابل انتظار نیست. بنابراین باید سیاستگذار با توجه به ابزارهایی که وجود دارد، عنان تحولات و نگاههای اقتصادی را در دست بگیرد. از نگاه او، در حال حاضر وارد یک فاز بیثباتی مالی شدهایم و نیاز است که یک برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت برای خروج از شرایط کنونی داشته باشیم. ابراهیمی تاکید میکند که با توجه به شرایط کاهش درآمدهای نفتی، نیاز است که نگاه سیاستگذار بیشتر به سمت حمایت از تولید داخل باشد. ابراهیمی در خصوص لزوم جمعآوری نقدینگی، معتقد است که میتوان از کارکردهای مختلف بازار سهام استفاده کرد، تا از بیثباتیهای مالی جلوگیری شود. رویهای که با برخی از سیاستهای نادرست به انحراف کشیده شد.
♦♦♦
در ماههای اخیر، نوسانات در بازارها افزایش یافته است و از سوی دیگر، خبرها حاکی از آن است که تامین منابع کسری بودجه در شرایط کنونی با دشواری روبهرو است. با توجه به متغیرهای اقتصاد کلان به نظر میرسد که انتظارات تورمی در جهت افزایش باز هم در اقتصاد کشور قوت پیدا کرده است، از نگاه شما در حال حاضر وضعیت اقتصاد چگونه است و آیا تحولات کنونی، باعث تغییر جهت انتظارات شده است؟
تصور من این است که وارد یک فاز بیثباتی مالی شدهایم. همانطور که میبینید بازارهای مختلف مالی جهش و سقوط دارند. به عنوان مثال در این مدت مشاهده شد که شاخص بورس جهش داشت و بعد کاهش پیدا کرد و اثرات آن در بازارهای دیگر مانند مسکن سرریز کرد. از سوی دیگر همزمان با افزایش قیمت مسکن، قیمت اجارهبها نیز افزایش پیدا کرد. انتظار میرود پولهایی که از بازار سهام خارج شده به بازار ارز، خودرو و... وارد شود. اینها سناریوهایی بود که بین مردم دهانبهدهان گفته میشود. منتها آنچه روی تحلیل مردم عادی اثر میگذارد، در شرایط فعلی، قیمت کالاهای اساسی است. به این معنا که اگر دولت بتواند قیمت کالاهای اساسی و روزمره مردم را کنترل کند، یک سیگنال مثبت به مردم است که نشان میدهد قیمتها تحت کنترل است و یک تورم عادی را تجربه میکند. اگر این تصور در بین مردم باشد، هجومی که در کشورهای مختلف در زمان بحران به مغازهها دیده میشود، اتفاق نمیافتد و انتظارات تورمی از این جهت کنترل میشود. بنابراین باید انتظارات را دو دسته کنیم. این دو دسته شامل انتظارات در بازارهای مالی و انتظاراتی که در بخش حقیقی برای کالاهای ضروری است میشود. در حال حاضر در بازارهای مالی ما انتظارات تورمی و افزایش قیمت وجود دارد. به واسطه هر خبر کوچکی قیمت کالاهایی که دارایی محسوب میشود افزایش پیدا میکند. اما فعلاً در بازار کالایی ما این مساله دیده نمیشود. اگرچه در بازار تورم وجود دارد و این تورم از حد معمول بالاتر است اما هجوم برای ذخیرهسازی کالاها وجود ندارد.
ممکن است این دو انتظاراتی که تعریف کردید به هم وصل شود یعنی انتظارات تورمی که در بازار سرمایه است به بازار ارز منتقل شود و در نهایت قیمت کالاهای اساسی افزایش پیدا کند.
بله، این مساله که اشاره کردید وجود دارد. مخصوصاً در نیمه دوم سال که در بسیاری از کشورها فراوانیهایی از نظر محصولات کشاورزی و... وجود ندارد و این مساله سبب افزایش تورم در نیمه دوم سال میشود. اما به نظر من باید تورم و انتظارات تورمی را در گروههای کالایی مختلف طبقهبندی کنیم تا مشخص شود انتظارات تورمی در چه قسمتی ضربه بیشتری به مردم میزند تا انتظارات در آن بخش را کنترل کنیم. به عنوان مثال در کالاهای بادوام ما تورم وجود دارد و این تورم بهشدت بالاست و انتظارات تورمی نیز در این بخش وجود ندارد. اما نبود این کالاها یا عدم دسترسی خانوارها به این کالاها برای دو، سه سال نیز قابل تحمل است. به عنوان مثال یخچال ساید بای ساید، ماشین ظرفشویی و... لوازمی نیستند که اگر خانوارها به مدت چند سال به آنها دسترسی نداشته باشند زندگیشان مختل شود. تنها اتفاقی که در بازار این کالاها رخ میدهد این است که بازار آنها وارد دوران رکود میشود. زیرا خانوار جایگزینی انجام داده است و در سبد خانوار کالاهای اساسی جایگزین کالاهای بادوام شده است. اما اگر قیمت کالاهای ضروری روزمره افزایش پیدا کند معیشت را بهشدت تحت تاثیر قرار میدهد و برخی از خانوارها حداقلها را از دست میدهند. در نتیجه باید تمرکز بیشتر روی کالاهای اساسی و داروها باشد.
در دورانی که نقدینگی بالاست و این نقدینگی وارد بازارهای مختلف میشود، آیا انتظارات در کالاهای بادوام به کالاهای ضروری سرریز نمیشود؟ به هرحال اگر قیمت کالاهای بادوام دو برابر شود، روی قیمت کالاهای اساسی نیز اثر میگذارد.
این افزایش انجام میشود. اما باید برنامهریزی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت باشد. این موضوعی که شما به آن اشاره کردید در میانمدت و بلندمدت این اثرات منفی را خواهد داشت. اما بحث ما کوتاهمدت است. مثلاً در زمستان امسال که شرایط همهگیری ویروس کرونا وجود دارد و محدودیت درآمدهای ارزی وجود دارد. برای این مدت چندماهه چه کاری باید انجام داد. بعداً برای افقهای دوساله، ششساله و دهساله میتوان برنامهریزی کرد. اما برای افق کوتاهمدت ششماهه بیشترین تاکیدی که باید انجام شود روی کالاهای اساسی باشد تا انتظارات تورمی آنقدر افزایش پیدا نکند که مردم دچار وحشت شده و اقدام به ذخیره کالا کنند. بعد از اینکه از این شرایط عبور کردیم در مورد برنامهریزیهای بلندمدت باید فکر کرد.
نکتهای که اشاره کردید منوط به این است که در میانمدت و بلندمدت درآمدهایی حاصل شود تا گشایشهایی در اقتصاد انجام شود. اگر این دوره را سپری کردیم، سوال اینجاست که دورههای بعد چه خواهد شد.
درآمدهای نفتی به دلیل ویروس کرونا و کاهش تقاضای نفت قیمتها کاهش پیدا کرده است. ما به طریق اولی دچار مشکل شدیم زیرا پیش از آن نیز به دلیل تحریمهای آمریکا فروش نفت نداشتیم. بنابراین فشاری که به کشور ما میآید بیشتر از کشورهای دیگر نفتی است. باید دید که در آینده چه اتفاقی میافتد. سناریوهای مختلفی وجود دارد. برخی میگویند واکسن کرونا سه ماه دیگر در بازار میآید و باعث میشود که فعالیتهای عادی و روزمره دوباره از سرگرفته شود در نتیجه قیمت جهانی نفت مجدداً به قیمتهای قبل از کرونا بازگردد. برخی دیگر معتقدند عبور از شرایط کرونایی دو سال زمان میبرد. بنابراین این مسائل عوامل برونزایی هستند که در دست ما نیستند و حتی اینکه از نظر تحریمها چه اتفاقی برای کشور ما میافتد نیز تفاوت وجود دارد. آنچه در این شرایط درونزاست این است که با منابعی که در کشور وجود دارد شرایط سخت را بگذرانیم.
در متون اقتصادی از آنچه در مورد منابع درآمد برونزا نوشته میشود به عنوان نفرین منابع یاد میشود. نفرین منابع باعث شده است که تولیدات داخلی در مقابل واردات ضعیف شود که نتوانند در دورههایی مانند اکنون که درآمدهای برونزا قطع شده است از معیشت مردم دفاع کنند. اصولاً ما کشور بزرگ و پهناوری هستیم که به اندازه کافی نیروی کار جوان داریم و منابع داریم که تولید انجام دهیم اما در دورههای وفور درآمدهای نفتی، تولیدکنندگان داخلی ناتوان شدهاند و اثرات این ناتوانی اکنون ظاهر میشود. به وفور درآمدهای نفتی نفرین گفته میشود نه نعمت.
گفته میشود اگر از بحران کرونا نیز عبور کنیم با مشکلات محدودیت فروش نفت و کاهش قیمت نفت روبهرو هستیم. بسیاری از کارشناسان پیشبینی میکنند که قیمت نفت به پیش از کرونا بازنگردد. برای سالهای آینده چه برنامهای باید داشته باشیم که کمبود درآمدهای نفتی را جبران کنیم. زیرا هنوز صندوقهای بازنشستگی در کشور نیز به درآمدهای بودجهای وابستهاند.
گروهی از کارشناسان پیشبینی میکنند که دوران اقتصادهای نفتی به سر آمده است. اما تنها راه جایگزین درآمدهای نفتی، مالیات است و تنها راه مالیاتگیری فعالیتهای تولیدی در کشور ارزشمند شود و فعالیتهای سفتهبازی از طریق مالیاتهای سنگین از بین برود. در کشورهایی که بر اساس تولیدات خود زندگی میکنند، با تولیدکنندگان بزرگ مانند سلبریتی ها برخورد میکنند. تولید کردن ذاتاً ارزشمند است. در رسانههای آنها اغلب صحبت از موفقیتهای تولیدکنندگان است که توانسته به چه میزان تولید، فروش و صادرات داشته باشد. در واقع تبلیغات در این کشورها به این سمت است که مردم با این تصور بزرگ شوند که آن کسی که تولید میکند ارزشمند است و آنها هستند که کشور را میسازند. بنابراین ما نیز باید به این سمت حرکت کنیم که مردم تولیدکنندگان را بشناسند. شما چند برنامه تلویزیونی در کشور دیدهاید که تولیدکنندهای را معرفی کند به طوری که اگر شما او را در خیابان ببینید بشناسید؟ در صورتی که ما اغلب هنرپیشههای دسته سوم تلویزیون و سینما را میشناسیم. در واقع ما به اندازه کافی سرمایهگذاری از لحاظ فرهنگی روی ارزش دادن به تولید نکردهایم. بنابراین باید از اینجا شروع کنیم که بچههای ما آرزو کنند کارخانهدار شوند نه اینکه هنرپیشه یا دکتر شوند. برای همه این شغلها ارزش قائل هستیم و باید ارزش قائل شویم اما باید برای تولیدکنندگان نیز ارزش واقعی قائل شد. بنابراین باید تبلیغات به سمتی برود که فرزندان ما از کودکی به فکر تولید باشند. فرقی نمیکند تولید در چه زمینهای باشد. تولید مواد غذایی، خودرو یا هر چیز دیگری که وجود دارد.
در شرایط کنونی که حجم نقدینگی بالاست، ممکن است قیمت ارز با افزایش مجدد همراه شود و با افزایش قیمت ارز انتظارات تورمی نیز با آن رشد کند.
افزایش قیمت ارز علاوه بر اینکه روی انتظارات تورمی اثرگذار است، به صورت حقیقی نیز روی قیمت کالاها موثر است. زیرا ما برای تولیدات خود نیازمند واردات مواد اولیه هستیم، در نتیجه افزایش قیمت ارز روی قیمت تمامشده محصولات اثرگذار خواهد بود. امیدوارم که نقدینگی به بازار ارز وارد نشود. بازار سهام گزینه خوبی بود اما مسالهای که در مورد این بازار اتفاق افتاد این بود که شتاب رشد قیمتها در بازار سهام بسیار بالا بود در نتیجه سقوط آن را نیز سنگینتر کرد. هر بازاری که شتاب افزایش قیمتها در آن بالاتر باشد در واقع سقوط بیشتری را تجربه خواهد کرد. در نتیجه به نظر میرسد فرصت حبس نقدینگی در بازار سهام از دست رفته است. هرچند که هنوز هم میتوان سیاستهایی به کار گرفت که سیل نقدینگی بازارهای دیگر را آشوب نکند. اما اگر نقدینگی وارد بازار ارز شود، همه متغیرهای کلان مانند تورم اثر وحشتناکی خواهد داشت.
آیا میتوان تخمین زد که قیمت ارز در بازار دو برابر شود؟
نمیتوان چنین چیزی گفت. میدانیم که بازار ارز اینگونه نیست که بتوان دقیقاً پیشبینی کرد که قیمتها چقدر میشود. اما میتوان گفت که بازار ارز کشور ما تابع یکسری متغیرهای سیاسی است که این مسائل قابل پیشبینی نیستند. متغیرهای غیرقابل پیشبینی در اقتصاد به صورت شوک در مدلها تعریف میشوند. شوکها را نمیتوان از قبل تعیین کرد زیرا قابل پیشبینی نیست. بنابراین نمیتوان گفت که یک شوک خبری مثبت یا منفی چه اثری دقیقاً روی نرخ ارز خواهد داشت.
در سالهای گذشته همواره در زمانی که نرخ تورم پایین بود، نرخ بهره حقیقی مثبت بود. اما در حال حاضر که نرخ بهره حقیقی منفی شده نمیتواند عاملی باشد که نوسان بازارها بیشتر شود؟
نرخ بهره حقیقی منفی سبب شده که ماندگاری سپردهها در نظام بانکی پایین باشد. بازدهی بازارهای دیگر نیز افزایش داشته درنتیجه جذابیت بازارهای دیگر بیشتر بوده و پولها به سمت بازارهای دیگر حرکت کرده است. همین مساله باعث نوسانات زیاد در بازارهای دیگر شده است. به عنوان مثال در هفته گذشته چه اتفاقی در اقتصاد ایران افتاده است که قیمت خودرو در کشور 20 میلیون تومان افزایش داشته است؟ این مسائل ناشی از سفتهبازی است و اینکه سپردههای بلندمدت از نظام بانکی خارج شده و منتظر هستند که وارد بازار با نرخ سود بالاتر شوند. در نتیجه ثبات مالی کشور به هم ریخته است. در همه کشورها در بانک مرکزی کمیته نظارت احتیاطی وجود دارد که یک کمیته بینسازمانی است که در مورد ثبات بازارهای دارایی تصمیم میگیرد و راهحلهای عملیاتی را اجرا میکند. این کمیته باید در بانک مرکزی کشور نیز وجود داشته باشد. زیرا این دوره اخیر نشان داد که بازارهای مالی نیز به اندازه بخش حقیقی اقتصاد برای بازار کالاها مهم هستند. زیرا اخلال آنها بهشدت باعث میشود که در اقتصاد اخلال ایجاد شود.
مهمترین کاری که سیاستگذار در شرایط کنونی میتواند انجام دهد این است که کالاهای اساسی را محافظت کرده تا بتواند انتظارات را کنترل کند. اما این حمایت به چه صورتی باید باشد؟ باید یارانه داده شود یا قیمتها را به صورت دستوری کنترل کرد؟
قیمتها را که به صورت دستوری نمیتوان کنترل کرد. زیرا باعث چند نرخی شدن در اقتصاد میشود که این مسائل در اقتصاد کشور به کرات تجربه شده و نتیجه آن این شده است که قیمت اجباری به مفهوم چندنرخی شدن قیمت است. بنابراین این مساله جواب نمیدهد. اما راهحلی که وجود دارد این است که به هر صورت سیستم کوپنی در بعضی از بخشهای اقتصاد ایران احیا شود. درراقع این کوپن به بخشی از خانوارهای نیازمند اختصاص پیدا کند. بسیاری از خانوارها نیازمند نیستند و شاغل هستند و میتوانند از پس زندگی خود بر بیایند. اما با توجه به پیشرفتهایی که در زمینه طبقهبندی اطلاعات صورت گرفته ما میتوانیم خانوارهای ضعیف را شناسایی کنیم. این خانوارها شامل خانوارهایی است که تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد امامخمینی هستند. این خانوارها نانآور خاصی ندارند و نیازمند کمکهای معیشتی هستند. لازم است که سیستم کوپن برای این خانوارها فعال شود تا بتوانند گذران زندگی کنند.
تصوری از زمان جنگ در مردم باقی مانده است که فکر میکنند سیستم کوپنی خوب نیست. در حالی که سیستم کوپنی یکی از روشهایی است که در علم اقتصاد طراحی شده تا در زمانهای ضروری بتوان بازارهای اقتصاد را کنترل کرد و از اخلال بیشتر در بازارها جلوگیری کرد. این یکی از راههاست که میتوان امتحان کرده و از خانوارهای کمدرآمد حمایت کرد. این خانوارها قابل شناسایی هستند و با ضریب قابل اعتمادی نیز قابل شناسایی هستند. قرار نیست که این کوپن به همه خانوارها داده شود. اما میتواند به خانوارهایی که تحت پوشش هستند داده شود.