مجمع بازندگان
تداوم آشفتهبازار موجود اقتصاد ایران به نفع کیست؟
فاطمه شیرزادی: در شرایطی که پیشبینی صندوق بینالمللی پول حاکی از رشد منفی ششدرصدی اقتصاد ایران در سال جاری است و تورم 22درصدی به سقف آرزوی سیاستگذار پولی و بانکی کشور تبدیل شده، ادامه فعالیت اقتصادی برای بسیاری غیرممکن شده و بیشتر خانوارها بهسختی امرارمعاش میکنند، گروهی مشغول جمع کردن امتیاز در این بازی سرتاسر باخت هستند. اقتصاددانان معتقدند هر وضعیتی در اقتصاد، متضرران و منتفعان خود را دارد. بدیهی است که نفع جمعی و کلی در اقتصاد وقتی حاصل میشود که محیط بازیهای اقتصادی محیطی شفاف و قانونمند باشد با درهای باز به روی اقتصاد جهانی و در این صورت است که سقف رویاهای کارآفرینان تا دستیابی به بازارهای جهانی گسترده میشود، اما در اقتصاد بسته، محدود، انحصاری، غیرشفاف و تحریمشده این سالهای ایران هستند گروهها و افرادی که نفع بسیار حاصل کردهاند و از این آب گلآلود که برای اکثریت ایرانیان اصلاً ماهی ندارد، کوسه صید میکنند. منتفعان اقتصاد باثبات و دارای درهای باز به روی افقهای گسترده جهانی کارآفرینان واقعی هستند چراکه محیط اقتصاد کلان باثبات به کارآفرینان اطمینان، انگیزه و چشمانداز میدهد تا برای آغاز و رشد فعالیتهای خود امکان برنامهریزی داشته باشند و در چنین شرایطی در نهایت رشد و توسعه اقتصادی حاصل میشود و حقوقبگیران و خانوارهای کشور نیز به امنیت شغلی و معیشتی دست مییابند. در مقابل، بیثباتی محیط اقتصاد کلان سبب از بین رفتن چشمانداز و افزایش ریسک آغاز و گسترش کسبوکارها میشود، این ریسک قیمت تمامشده محصولات را افزایش میدهد و تداوم این وضعیت در نهایت حاصلی جز شکست و تغییر ماهیت فعالیت کارآفرینان ندارد. در شرایطی که تولید و تجارت واقعی صرفه اقتصادی نداشته باشد، بسیاری از فعالان اقتصادی و مردم سرمایههای خود را به جای تولید و فعالیت مولد اقتصادی به مسیری میبرند که به جای زیان، به سود منتهی شود. همانطور که در شرایط فعلی اقتصاد ایران که تولید و تجارت در بسیاری از بخشها صرفه اقتصادی ندارد و همزمان بازدهی سرمایهگذاری در بازارهای موازی بیشتر است، این بازارها به محل جذب سرمایههای خرد و کلان تبدیل شدهاند. در سال 1398 رشد اقتصادی کشور بدون نفت به منفی 6 /0 و با نفت به منفی هفت رسیده و نرخ کلی تشکیل سرمایه ثابت ناخالص یا سرمایهگذاری نیز رشد منفی 9 /5درصدی داشته است. در همین حال تنها در چهار ماه نخست سال جاری درصد بازدهی در بازار سرمایه به 274 درصد، بازار ارز (دلار) به 40 درصد و بازار طلا (سکه) به 70 درصد رسیده است. طبیعی است در وضعیت بیثبات اقتصادی و درگیری با رکود تورمی مزمن، سرمایهها به جای بخش تولید، به بازارهای موازی جذب شوند، اما آیا این به معنای برنده شدن کسانی است که وارد این بازارها میشوند؟ اساساً اقتصاد بیثبات و درگیر تحریم و رکود تورمی برندهای هم دارد؟ نفع چه گروههایی در تداوم این آشفتهبازار است؟ تداوم این وضعیت و تفاوت فاحشی که بین دسته اکثریت زیاندیده با اقلیت کوچک نفعبرنده شکل گرفته است، چه آسیبهایی برای اقتصاد و جامعه ایرانی در پی دارد؟