گذشته همان آینده نیست
چرا باید نگران اقتصاد ایران بود؟
قبل از اینکه وارد بحث درباره شباهتها و تفاوتهای اقتصاد ایران با ونزوئلا بشویم، اجازه بدهید به این نکته اشاره کنم که من اصلاً علاقهمند به مقایسه ایران با کشورهای دیگر، مخصوصاً کره جنوبی و ونزوئلا نیستم. این مقایسهها معمولاً سادهانگارانهاند. اکثر مقالات مقایسه ایران و کره جنوبی شامل نتیجهگیریهایی برای توسعه در ایران است که از نظر من از آنها توسعه بیرون نمیآید. تنها شباهت عمده ایران و کره جنوبی این است که هر دو کشور در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم فقیر بودهاند. شرایط دیگر فعلی و قبلی ایران، از شرایط محیطی و طبیعی گرفته، تا شرایط سیاسی و حکمرانی و فرهنگی، به بسیاری از کشورهای دیگر نزدیکتر است تا کره.
به مقایسه ایران با ونزوئلا هم خیلی علاقهمند نیستم. به این دلیل که مجدداً، شباهت دو کشور بسیار کمتر از آن است که در نظر اول آن را میبینیم. درست است که ونزوئلا نفتی است. این هم درست است که ونزوئلا قیمت ارز و کالاها را کنترل میکند. دولتهای ایران و ونزوئلا هم رابطه خوبی با آمریکا ندارند. اما تفاوتهای دو کشور هم بسیارند. اجازه بدهید فقط به شباهتها و تفاوتهای اقتصادی بنگریم. مثلاً اینکه دولت ایران و دولت ونزوئلا قیمت ارز و قیمت کالاها را کنترل میکنند. به نظر من این سیاستها، به صورت توصیفی شبیه همدیگرند. اما در عمل، دخالت دولت ونزوئلا در تعیین قیمت چنان عمیق و سرکوبگر است که امکان هر فعالیت اقتصادی را تقریباً غیرممکن میکند. به عنوان مثال، قیمت 10 لیتر بنزین در ونزوئلا حدود یک سنت آمریکاست. قیمتی چنین پایین فقط یک معنی دارد و آن سوزاندن ثروت است. قیمت خدمات و کالاهای دولتی هم آنقدر پایین هستند که عملاً درآمدی برای دولت ونزوئلا ایجاد نمیکنند. توجه به این نکته مهم است که دخالت قیمتی تقریباً در تمام کشورها موجود است. مثلاً کنترل اجاره و دخالت در بازار مسکن در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، مثلاً آمریکا یا سوئد، وجود دارد (از این جمله نباید سوءاستفاده شود که بسیاری از این دخالتها مخرباند). اما دخالت در ونزوئلا بسیار عمیقتر است و همین عمق است که تاثیر اقتصادی دخالت در ونزوئلا را متمایز میکند.
شبیه نیستیم، اما...
انکار شباهت ایران و ونزوئلا نباید خیال ما را راحت کند که پس ما ونزوئلایی نمیشویم. برعکس، از داستان ونزوئلا به همان ترتیب باید درس اقتصادی گرفته شود که لقمان از بیادبان ادب میآموخت. این کار به نظر ساده میآید اما در عمل سخت است. مثلاً به این درس ساده توجه کنید که ارزانی قیمت بنزین به معنی کنترل تورم نیست که ونزوئلا ارزانترین بنزین دنیا را دارد اما تورم در آن کشور بالاترین در جهان است. آیا هضم این درس ساده آسان است؟
داستان اقتصاد ونزوئلا به غایت ساده است. کنترل قیمت ارز و خدمات و کالاها باعث شده است که علاوه بر آنکه بخش خصوصی انگیزهای برای تولید نداشته باشد، دولت هم عملاً درآمد قابل توجهی از ارائه خدمات و کالا کسب نکند. به همین دلیل، برای پوشش هزینهاش، دولت در عمل، پول چاپ میکند. نتیجه ابرتورمی است که اقتصاد آن کشور را به مرز فلاکت کشانده است. نرخ تورم در سال 2016 به 274 درصد، در سال 2017 به 863 درصد، در سال 2018 به 130060 درصد و در سال 2019 به 9586 درصد رسیده است. از سال 2016 نرخ تورم کلی به 53798500 درصد افزایش یافته است.
داستان اقتصاد ایران، از نظر توصیفی شبیه ونزوئلاست. تمام دولتهای نیمقرن گذشته ایران قیمت ارز و بسیاری از کالاها را کنترل میکردهاند. این کنترل قیمت گاهی و مانند دهه 60، انگیزه تولید بعضی کالاها توسط بخش خصوصی را به کلی از بین میبرده است. از طرفی، قیمتگذاری بعضی از خدمات منجر به کاهش درآمد دولت هم میشده است. نتیجه کسری بودجه دائمی دولتی است که در عمل با چاپ پول جبران میشده است. نتیجه این عمل تورم مداوم و دورقمی در چهار دهه گذشته است. اما شباهت ظاهری نباید ما را فریب دهد که دخالت در کنترل قیمت به هیچ وجه به گستردگی ونزوئلا نیست. این است که تورم در چهل سال گذشته در ایران گرچه تقریباً همواره دورقمی بوده است اما این تورم به ندرت و فقط در سالهای بحران به مرز 50 درصد نزدیک شده است. وضعیت تولید کشور هم گاهی در این میان با رونق، و گاهی با کسادی مواجه بوده است. باز هم تاکید میکنم که تفاوت در عمق دخالت در قیمتگذاری و بازارهاست که اقتصاد ونزوئلا را به سمت توقف کامل کشانده است.
اگر شدت بادهای مخالف بیشتر شود...
البته اینکه در گذشته ایران ابرتورمی وجود نداشته، دلیل نمیشود که در آینده هم شاهد ابرتورم نباشیم. مخصوصاً اینکه، اقتصاد ایران با بادهای مخالفی مواجه است که دستکم در تاریخ اخیر ایران بیسابقهاند. اول اینکه درآمد نفتی ایران و در نتیجه درآمد ارزی و ریالی دولت به شدت کاهش یافتهاند. دوم اینکه پاندمی اخیر بر اقتصاد باعث کاهش درآمدهای مالیاتی هم شده است.
سوم اینکه اقتصاد کشور در دو سال اخیر به شدت منقبض شده و درآمد مردم و از اینرو دولت کمتر از گذشته شده است. چهارم اینکه، دولت ایران دولت پرهزینهای است و کاهش هزینههای دولت با موانع ساختاری و قانونی مواجه است. همه اینها دست به دست هم دادهاند تا دولت پرهزینهای را مقابل شرایط خشکی درآمدی کمسابقهای قرار دهند. پیداست که برای جبران این کسری، دولت دست به ابتکاراتی زده است. مثلاً اینکه بعضی از داراییهای خود را بفروشد یا اوراق بدهی منتشر کند. هیچکدام از این دو راهحل به نظر من دائمی یا کافی نمیرسند. به دلیل اینکه داراییهای قابل فروش دولت محدودند. و گمانم آن است که اوراق بدهی منتشرشده در آینده به اصطلاح پولی شوند. افزایش قیمت کالاها و خدمات دولتی هم که فعلاً از دستور کار خارج است. نتیجه آن است که به ناچار دولت به پایه پولی و در نتیجه به نقدینگی خواهد افزود. این افزایش نقدینگی هم باعث ایجاد تورم بالا در میانمدت خواهد شد. تصور کنید که بر شدت بادهای مخالف افزوده شود، به این معنی که هزینههای دولت افزایش بیشتر یابند و منابع درآمدی دولت خشکتر شوند. باز هم تصور کنید که دولت برای تامین کسری خود به اصطلاح دست به چاپ پول بزند. سوال این است که در چه صورت تورم به ابرتورم تبدیل خواهد شد.
برای پاسخ به این سوال توجه کنید که چاپ پول مانند اعمال نوعی مالیات بر جامعه است که به مالیات سینیوریج یا Seigniorage tax معروف است. مانند هر مالیات دیگری، این مالیات هم به نوعی تابع چیزی است که به منحنی لافر معروف است. منحنی لافر منحنیای است که به توصیف رابطه بین درآمد دولت از مالیات و نرخ مالیاتی میپردازد. وقتی نرخ مالیات افزایش مییابد، در ابتدا درآمد دولت هم افزایش مییابد. اما اگر نرخ مالیات بیش از حد معینی افزایش یابد، درآمد مالیاتی دولت شروع به کاهش خواهد کرد. سینیوریج هم، مانند هر مالیات دیگری، تابع منحنی لافر است. چاپ پول، در ابتدا، بر درآمد دولت میافزاید. اما اگر افزایش پایه پولی از حدی بگذرد، درآمد واقعی دولت از این اقدام کاهش پیدا میکند. اگر دولت، برای تولید درآمد واقعی بیشتر اصرار بر چاپ بیشتر پول کند، درآمد واقعیاش باز هم بیشتر کاهش مییابد. این اصرار میتواند منجر به مارپیچی شود که به سرعت اقتصاد کشور را به شرایط ابرتورمی برساند. در واقع، از تورم 50درصدی تا ابرتورم راه درازی نیست. اگر گذشته اقتصادی کشور را مبین آینده آن ببینیم، احتمال ابرتورم را کم خواهیم دید. اما باید توجه کرد که شرایط محیط بر اقتصاد کشور هیچگاه تا این حد سخت نبودهاند..