پارادوکس بازدارنده
مصطفی هاشمیطبا از وضعیت مجلس یازدهم در مواجهه با شرایط اقتصادی کشور میگوید
یازدهمین دوره مجلس روزهای آتی رسماً فعالیت خود را آغاز میکند. همزمانی آغاز به کار این دوره از مجلس با شرایط اقتصادی نامطلوب کشور، این سوال را به اذهان متبادر کرده که آیا این مجلس که با مشارکت پایین مردم نسبت سایر مجالس شکل یافته، میتواند نقش اصلی خود بهعنوان نهاد قانونگذاری و یک نهاد سیاستگذار را ایفا کرده و در بهبود شرایط اقتصادی فعلی کشور موثر واقع شود؟ مصطفی هاشمی طبا معاون رئیسجمهوری در دولت اصلاحات در این باره ابراز ناامیدی میکند.
یازدهمین دوره مجلس روزهای آتی رسماً فعالیت خود را آغاز میکند. همزمانی آغاز به کار این دوره از مجلس با شرایط اقتصادی نامطلوب کشور، این سوال را به اذهان متبادر کرده که آیا این مجلس که با مشارکت پایین مردم نسبت سایر مجالس شکل یافته، میتواند نقش اصلی خود بهعنوان نهاد قانونگذاری و یک نهاد سیاستگذار را ایفا کرده و در بهبود شرایط اقتصادی فعلی کشور موثر واقع شود؟ مصطفی هاشمی طبا معاون رئیسجمهوری در دولت اصلاحات در این باره ابراز ناامیدی میکند. او در گفتوگوی حاضر تاکید دارد که پارلمان در ایران به لحاظ ساختاری بهگونهای است که نماینده را از پیگیری در متن به حاشیه میراند. از سوی دیگر، همراستا نبودن سیاست خارجی و داخلی را یکی از عوامل بازدارنده مجلس برای اثرگذاری مطلوب میداند. هاشمیطبا در این باره تاکید میکند: «در حقیقت ما در پارادوکسی قرار گرفتیم که نه میگذارد سیاست داخلی ما و شرایط اقتصادی داخل کشور به سمت بهبود برود و نه سیاست خارجی آنگونه که مد نظر است میتواند اثرگذار و موفق باشد.»
♦♦♦
شخصیتهای مهم مجلس آینده چه کسانی هستند و از نظر فکری، کدام نحلههای سیاسی را نمایندگی میکنند؟
آنطور که مشخص است و نام منتخبان نشان میدهد، مجلس یازدهم از گروههای مختلف اصولگرا و اقلیتی از اصلاحطلبان تشکیل شده که رسماً اواسط خردادماه امسال کار خود را آغاز میکنند. اهمیت حضور افراد پس از حضور و فعالیت در پارلمان مشخص میشود و اثرگذاری آنان روشن میشود اما در ابتدای راه ما شاهد حضور چهرههای سیاسی هستیم که شناخته شدهاند؛ افرادی که در دورههایی منصبهای مهم مدیریتی ازجمله وزارت برعهده داشتند. این افراد با هر تخصصی، بیشتر با عناوین گروههای سیاسی که خاستگاه آنهاست شناخته میشوند و به نظر میرسد این گروههای سیاسی بر روندهای آتی مجلس اثر داشته باشند. بنابراین نمیتوانیم سایه این گروههای سیاسی را بر عملکرد فرد فرد نمایندگان و همچنین عملکرد جمعی آنان در مجلس نادیده بگیریم.
کارنامه عملکرد گذشته این افراد چه چشماندازی از برنامههای آنها برای آینده جامعه و اقتصاد ایران تصویر میکند؟
اگر بخواهیم به منتخبان مجلس یازدهم از منظر عملکردی اشاره کنیم، شاید فرق چندانی میان آنان بهصورت کلی با نمایندگان مجلس دهم وجود نداشته باشد. هر دو گروه از منتخبان مردم در دو انتخابات، بهصورت لیستی وارد پارلمان شدند و سابقه قوی آنچنانی در عرصههای پارلمانی، سیاستگذاری و حتی اجرایی نداشتند. البته به نظر میرسد در مجلس یازدهم تعداد افرادی که دارای سوابق اجرایی و مدیریتی بوده باشند، کم نیست و افرادی که در حوزههای اقتصادی و سیاسی فعالیت داشتند حضور دارند که بتوانند در کمیسیونهای تخصصی مجلس طرحها و لوایح اقتصادی را پیگیری کنند و کار را به پیش ببرند.
اما در پاسخ به این بخش از سوال شما که میگویید این سوابق مدیریتی بهعلاوه برنامههای راهیافتگان به مجلس جدید چه چشماندازی در رابطه با آینده اقتصاد و جامعه ایران دارد، باید بگویم که بنده به اثرگذاری این مجلس هم امیدوار نیستم. برای اینکه مجلس همواره به حواشی پرداخته تا به اصلیترین مسائلی که کشور نیازمند حل آنهاست و مجلس میتوانست و میتواند با ارائه طرحها یا پیشنهادهایی گامی در جهت حل آن بردارد. به این معنا که اصل موضوع و عوامل اصلی را که ذیمدخل مثلاً در اقتصاد ایران هستند کنار میگذارند و به طرحها و لوایح جنبی میپردازند که تاثیری در وضعیت اقتصادی کشور ندارند. یکی از نمونههایی که میتوان به آن اشاره کرد، طرح حذف چهار صفر از پول ملی است که در روزهای آخر مجلس دهم در حال بررسی است و به نظر میرسد به دلیل بار مالی که به دولت تحمیل میکند، مغایر قانون است و از سوی شورای نگهبان رد خواهد شد. بنابراین، تجربه نشان داده که مجالس نمیتوانند نقش اثرگذاری در بهبود وضعیت اقتصادی یا اجتماعی کشور داشته باشند و در هر دوره از پارلمان شاید چند طرح یا لایحه مهم اثرگذار به تصویب رسیده و تبدیل به قانون شده است.
شما عنوان کردید که مجالس معمولاً بیش از اصل به حاشیه میپردازند. چرا در ایران کارکرد پارلمانی منتخبان مردم به جای سوق یافتن به سوی تلاش برای بهبود وضعیت کشور، به سمت و سوی حواشی میرود؟ به نظر شما اشکال در کجاست؟
اجازه بدهید این سوال شما را با یک مثال واضح و ملموس پاسخ بدهم. یکی از اصلیترین عوامل وضعیت اقتصادی امروز ایران، سیاست خارجی کشور است. من بر این عقیده نیستم که اگر سیاست خارجی فعلی ایران تغییر کند همه مسائل کشور حل میشود با آنکه مخالف صددرصد این سیاستی که در حال پیگیری در عرصه خارجی است، نیستم. اما باید توجه کنیم که هر کدام از اینها لوازمی دارد. درحالیکه هم مجلس فعلی، هم دولت قبل و هم دولت فعلی و اصولاً حاکمیت در ایران، میخواهد سیاست خارجی ما به همین منوالی که هست پیگیری شود و هم اینکه روش و شیوه زندگی مردم همینگونه که هست باشد و هم اینکه سیاستهای شبهلیبرالیستی در کشور حاکم شود. به نظر من این جمع نقیضین است. برای اینکه اگر ما در سیاست خارجی، شیوههای انقلابی به کار میبریم در سیاست داخلی و شیوه زندگی و معیشت مردم هم باید در همین راستا حرکت کنیم. نه اینکه سعی کنیم در داخل کشور به دنبال پیاده کردن روشهای شبهلیبرالیستی باشیم اما در سیاست خارجی رویکردی انقلابی داشته باشیم. بر این اساس میتوانیم از تناقض میان سیاست خارجی و داخلی یا به عبارت بهتر، از همراستا نبودن این دو نوع سیاست در ایران یاد کنیم. تلاش میکنیم که در داخل کشور همه چیز عادی باشد، دادوستد وجود داشته باشد، بورس کار کند، اقتصاد بازار رواج داشته باشد و مردم فراوانی را احساس کنند و اگر نیاز به اصلاحات اقتصادی باشد، بسیار کند اعمال شود. این موضوع به دلیل همراستا نبودن با سیاست خارجی، نمیتواند سیاستی باشد که به بهبود وضعیت اقتصادی کشور منجر شود.
از سوی دیگر، در ادامه سیاستهای لیبرالیستی که در کشور ما دنبال میشود، شاهد به وجود آمدن فضای پوپولیستی میشویم. دلیل اصلی این است که در کشور ما آنچه پیاده میشود، نه سیاستهای واقعی لیبرالیستی و اقتصاد بازار آزاد بلکه سیاستهای شبهلیبرالیستی است. این در حالی است که اگر بخواهیم سیاستهای مشخصی را به کار ببریم، این سیاستها با بعضی منافع کشور کاملاً مغایر خواهد بود. وقتی ما با سیاست انقلابی در عرصه سیاست خارجی پیش میرویم و با قدرتهای نظام بینالملل با این رویکرد مواجهه میکنیم، نباید انتظار داشت که بتوانیم در داخل مملکت، یک نوع عادیسازی بهصورت لیبرالیستی داشته باشیم. در واقع در کشور برای آنکه هم به نوعی هوای طبقه اقتصادی بالا و مرفه جامعه را داشته باشند، بر سیاستهای لیبرالیستی میدمند و از سوی دیگر، برای آنکه نارضایتیها یا مطالبات قشر آسیبپذیر و محروم کشور را بتوانند پاسخگو باشند، دست به سیاستهای پوپولیستی میزنند. در حقیقت این نوع نگاه و این همراستا نبودن سیاست داخلی و خارجی خود یکی از عواملی است که مانع سامان یافتن درست وضعیت اقتصادی کشور میشود.
مجلس یکی از نهادهای سیاستگذار در کشور محسوب میشود و اگر رویکرد شما را درباره مجلس بپذیریم، یکی از اصلیترین نهادهایی است که بر همراستا نبودن سیاست داخلی و خارجی اثرگذار بوده است. سوالم این است که آیا اساساً از نهاد قانونگذاری در ایران به لحاظ ساختاری، در شرایط ویژه اقتصادی امروز نمیتوان انتظار عملکردی موثر داشت یا آنکه باید این ناکامی را در ویژگی افرادی که وارد پارلمان میشوند جستوجو کرد؟
ما در آموزش افرادی که در کشور هستند و مناصبی را بر عهده میگیرند، خیلی موفق نبودیم. در عین حالی که به اسلام اهمیت دادیم اما اسلام را دقیقاً بهعنوان یک روبنا به کار بردیم و نه بهعنوان مکتبی که ابعاد مختلف آن میتواند در جامعه و زندگی افراد جامعه ما اثرگذار باشد. از اینرو، افرادی که به مناصبی میرسند و در این سوال مشخص، به مجلس راه مییابند، کسانی هستند که سیاست را از دین جدا کردهاند. در حقیقت ما به دین بهعنوان یک روبنا نگاه کردیم که افراد به آن مشغول باشند اما در اقتصاد به دنبال سیاستهای لیبرالیستی و حتی شبهلیبرالیستی بودهایم. هدفدار حرکت نکردیم. گرچه در بسیاری از کشورها سیاستهای لیبرالیستی آن دست از سیاستهاست که بر مبنای اقتصاد بازار آزاد عمل میکند اما در ایران، در عین داشتن سیاستهای شبهلیبرالیستی، سیاستهای پوپولیستی را هم دنبال میکنیم تا هر دو گروه مرفه و محروم را بهنوعی راضی کنیم و از بیتالمال به اقشار آسیبپذیر کمک کنیم.
در اینجا بازمیگردم به توضیحات قبل. ما باید سیاست داخلی و خارجی همسو داشته باشیم. اگر خواستار اجرای سیاست اقتصاد آزاد در کشور هستیم، باید در بازارهای جهان هم شریک باشیم. فرض کنید که ما خواهان افزایش تولید هستیم. برای صادرات کالای تولیدشده باید مشتری داشته باشید زیرا نیازهای داخلی از یکسو و قدرت خرید در داخل نمیتواند بهتنهایی جهش تولید را به دنبال داشته باشد و برای این امر نیکو و مهم نیازمند صادرات هستیم. برای این امر هم نیازمند آن هستیم که با بازارهای جهانی وارد تعامل شویم. ما امروز نهتنها در بازارهای جهانی بلکه در بازارهای کشورهای همسایه با مشکلات متعددی روبهرو هستیم. در نتیجه سیاست خارجی ما که تا حدی باعث محرومیت اقتصادی و افزایش تحریمهای ما شده، سبب میشود که سیاستهای لیبرالیستی در کشور پیش نرود و تولید، فروش، صادرات و ارزآوری در کشور بهراحتی میسر نشود. در این نقطه است که همه تحت فشار قرار میگیرند و نمیتوانیم بر ثروت ممکلت بیفزاییم.
در حقیقت ما در پارادوکسی قرار گرفتیم که نه میگذارد سیاست داخلی ما و شرایط اقتصادی داخل کشور به سمت بهبود برود و نه سیاست خارجی آنگونه که مد نظر است میتواند اثرگذار و موفق باشد.
بازمیگردم به بخشی از سوال قبل. نقدهای متعددی به عملکرد ادوار مجلس مطرح است که شما هم به بخشی از آن اشاره کردید. آیا اشکال عملکرد ضعیف مجلس در دورههای مختلف، برآمده از ایراد ساختاری نهاد قانونگذاری و تعریفی است که از پارلمان در ایران وجود دارد یا ناشی از عملکرد افراد و نمایندگان حاضر در پارلمان است؟ بهطور مشخص بسیاری بر این باورند که وظایف اصلی و قانونی نمایندگی مجلس تحتالشعاع خطکشیهای جغرافیایی بهعنوان مسائل منطقه و حوزه انتخابیه قرار گرفته و همین مساله به شکل یک عامل بازدارنده و تضعیفکننده عملکرد مجلس عمل میکند. ضعف مورد نظر شما در مجلس که آن را انحراف از مسائل اصلی میخوانید ناشی از کدام نقص است؟
موضوع اشکال ساختاری مطرحشده از نظر من، ایراد درستی است. نمایندگان ما دچار ناسیونالیسم محلی هستند و فکر میکنند باید به دنبال کارهایی باشند که در حوزه انتخابیه و منطقه خودشان، مردم توجیه شوند که این فرد برای آن منطقه اقداماتی را انجام داده است. در نتیجه وظیفه قانونگذاری، نظارت بر اجرای قانون و داشتن نگاه ملی را در اولویت بعدی خود تعریف میکنند و از وظایف اصلی خود غافل میشوند. البته به این نکته هم توجه داشته باشیم که اگر ساختار پارلمان هم به نحوی بود که نمایندگان بر وظایف اصلی تعریفشده خود متمرکز میشدند و مسائل حوزه انتخابیه هم در کار نبود، فضای کشور به شکلی نیست که نمایندگان بتوانند بهصورت موثر ظاهر شوند. در واقع نمایندگان به نوعی خود را در محیطی احاطهشده میبینند که ناچار به همراهی با یکسری سیاستها هستند و در آن سیاستهای اصلی نمیتوانند تغییری ایجاد کنند. بنابراین نمیتوانند پا را فراتر بگذارند و دستشان برای برخی اقدامات که شاید موثر باشند، باز نیست.
با همه آنچه از کلیت مجلس گفتید، مجلس یازدهم در روزهای آتی کار خود را آغاز میکند. با توجه به اختلافاتی که میان گروههای اصولگرای راهیافته به این مجلس بر سر کرسی ریاست وجود دارد، به نظر شما چه کسانی بیشترین بخت را برای رسیدن به این کرسی دارند؟ آیا انتخاب هر یک در روند اداره پارلمان تفاوتی ایجاد میکند؟
اسامی رقبای این جایگاه تقریباً مشخص است. آقای قالیباف، آقای میرسلیم، آقای نیکزاد، آقای حاجیبابایی، آقای حسینی و آقای آقاتهرانی مطرح هستند و من فکر میکنم که از میان این افراد شانس آقای قالیباف بیشتر باشد. به نظر میرسد رقیبان او بعید است بتوانند حتی با رسیدن به کرسی ریاست، تفکری را پیش ببرند و در مجلس اثرگذار باشند. قالیباف به نسبت سایر افراد عملگراتر است و این را میتوان از کارنامه مدیریت او مشاهده کرد. البته در کارنامه او بخشهای مثبت و منفی دیده میشود. ممکن است برخی سمتها را ضعیف اجرا کرده اما برخی دیگر را قابل قبول به پایان رسانده. آقای قالیباف در دوران فرماندهی نیروی انتظامی قوی عمل کرد. در شهرداری تهران از منظر عملکردی میتوان کارنامه قالیباف را خوب توصیف کرد اما از لحاظ راه و روش، به او انتقاداتی وارد است. به نظر میرسد او بیش از بقیه میتواند در مجلس حرکت ایجاد کند. البته توجه داشته باشید که این موضوع را در قیاس با نامزدهای احتمالی مطرح میگویم. یعنی قالیباف به نسبت سایر افرادی که الان برای کسب کرسی ریاست مجلس یازدهم تلاش میکنند، قدرت حرکتدهی بیشتری دارد.
وضعیت وحدت گروههای اصولگرایی در آستانه انتخابات دوم اسفند 98، در دقیقه نود به ائتلاف برخی گروهها و نه همه انجامید و غیبت جریان اصلاحطلب هم به کمک این ائتلاف رفت. حالا و پس از انتخابات، همان ائتلاف هم بر سر کرسی ریاست اختلاف دارند و تلاشها برای حذف رقبا دیده میشود. پیشبینی شما چیست؟ آیا این گروهها بر سر کرسی ریاست در نهایت همگرا میشوند؟
از نظر من احتمال وحدت بیشتر است. البته اگر این وحدت در مساله ریاست هم شکل بگیرد، اختلافات این گروهها با هم همچنان وجود دارد. من برخلاف برخی که میخواهند این مجلس را یکدست جلوه دهند، معتقدم این مجلس و گروههای اصولگرا در مجلس یازدهم در برخی مسائل با هم دچار اختلافات جدی خواهند شد. الان هم این اختلافات معلوم است و تفاوتهای آنها بارز است و واگرایی این گروهها در درون مجلس بیشتر خودش را نشان خواهد داد.
رفتار مجلس یازدهم با دولت در سال پایانی ریاست جمهوری حسن روحانی چگونه خواهد بود؟
به نظر میرسد که این مجلس رفتار تندی با دولت و برخی وزیران خواهد داشت اما در نهایت این رفتارها به آنچه درباره گرفتن عدم کفایت رئیسجمهوری یا استیضاح او ادعا میشد، منجر نخواهد شد. فکر میکنم جدال مجلس و دولت اوج بگیرد اما در نهایت دولت تداوم مییابد و تا زمان مقرر کار خود را ادامه خواهد داد. البته این پیشبینی من است.